حسین، بیگمان یکی از پرتکرارترین نامها در تاریخ اسلام و تشیع است. نام امام حسین(ع) با شهادت، دلاوری و ظلمستیزی مترادف شده است. نام حسین(ع)، لرزه بر دلهای مشتاقان اهل بیت میاندازد و شهادت خارقالعادهاش در عاشورای 61 هجری قمری، رویدادی مهم در تاریخ دنیاست. عاشورا، زلزلهای بود که جهان اسلام را تکان داد.
50 سال بعد از رحلت پیامبر(ص)، پیروان دین او برای نوهاش دعوتنامه فرستادند، ولی او را به بهانه خروج از دین پدربزرگش، تشنه در بیابان محاصره کردند و در برابر خانوادهاش سربریدند. امام حسین(ع) علاوه بر نحوه شهادت، خانواده خاصی هم دارد. او نوه پیامبر(ص)، فرزند امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، برادر کوچکتر امام حسن(ع) و برادر بزرگتر حضرت زینب(س) و ام کلثوم(س) است. احادیث معتبری از میزان علاقه پیامبر(ص) به او نقل شده که مهمترین آنها حدیث «حسین از من و من از حسینم» است که هماکنون بر درگاه حرم امام حسین(ع) در کربلا نقش بسته است. امام حسین(ع)، تنها امامیبود که از برادر- امام حسن(ع) - ردای امامت گرفت و بعد از او، امامت از پدر به پسر منتقل شد و برای همین به 9 امام دیگر، امامان از نسب امام حسین(ع) میگویند. زندگی امام حسین (ع) در روزها و ساعات پایانی به واسطه جایگاه خاص قیام و نحوه شهادتش، دقیق و پرجزئیات است، ولی متأسفانه در مسیر تاریخ، از دوران امامت ده ساله ایشان (50 تا 60 ه.ق) جزئیات چندانی در دسترس نیست که نشانهای فشار شدید دستگاه اموی بر امام و شیعیان است.
نور چشم پیامبر(ص)
ده ماه از جنگ احد میگذشت و مدینه هنوز داغدار شهدای جنگ احد مانند حمزه، عموی پیامبر(ص) بود. از سوی دیگر یهودیان بنینضیر که در کنار بنیقریظه و بنیقینقاع، جامعه یهودیان مدینه را میساختند بعد از عهدشکنی در جنگ احد و محاصره توسط سپاه اسلام، مدینه را ترک کرده بودند. هنوز خبرهای هشداردهنده از جمع شدن کفار برای جنگی دیگر که خندق یا احزاب نام گرفت، نیامده بود که خبر خوشی از خانه امام علی(ع) آمد. 11 ماه بعد از تولد امام حسن(ع)، نوزاد پسر دیگری در این خانه به دنیا آمد که پیامبر(ص)، بر گوشش اذان گفت و نامش را حسین(ع) گذاشت. حسین(ع) در کنار برادر بزرگتر و دو خواهری که بعدا به دنیا آمدند، بزرگ شد. دو برادر، دُردانههای پیامبر(ص) بودند. حسین(ع) هفت ساله بود که پیامبر(ص) درگذشت و مادرش را هم مدتی بعد از دست داد. او و برادرش امام حسن(ع) که کمتر از یک سال اختلاف سنی داشتند، همراهان همیشگی پدر در دوران سکوت 25 ساله و خلافت چهار و اندی سالهاش بودند. امام حسین(ع)، 36 ساله بود که با ضربه شمشیر ابن ملجم در مسجد کوفه، پدر را از دست داد و یتیم شد. 6 ماه بعد وقتی برادر در صلحی تحمیلی با معاویه کنار آمد و خلافت را به امویان سپرد همراه با خانواده از کوفه به مدینه برگشت. کوفهای که 20 سال بعد او را فراخواند و به شهادت رساند. برخیها که از صلح امام حسن(ع)، ناراضی بودند از امام حسین(ع) خواستند تا علم جنگ با معاویه را به دست بگیرد، ولی امام حسین(ع) قبول نکرد. امام حسین(ع) از نیمه دوم سال 41 هجری قمری تا ماه صفر سال 50 هجری قمری که امام حسن(ع) با دسیسه معاویه، شهید شد، یار و وزیر و همراه برادر بود.
امامت در دوران تزویر
دوران امامت امام حسین(ع) با رویداد عجیبی آغاز شد. عایشه، همسر پیامبر(ص) اجازه نداد تا پیکر امام حسن (ع) را در کنار جدش، دفن کنند و گفته شده که تابوت حامل پیکر امام را تیرباران کردند. امام حسین(ع) در برابر این هتک حرمت صبر کرد و دستور داد تا پیکر برادر را در قبرستان بقیع به خاک بسپرند. این رفتار، نشان از روزهای سخت نوه پیامبر(ص) در شهر جدش بود. امام در روزی ردای امامت را از برادر گرفت که بر سر همه منبرها، بیاحترامیبه امام علی(ع) از واجبات شمرده میشد. معاویه که ده سالی بود بر جهان اسلام، یکه تازی میکرد با رفتار سیاستمدارانه و مزورانه، عرصه را بر صحابه راستین تنگ کرده بود. معاویه با بهرهگیری از خلأ ثبت و مکتوب نبودن احادیث نبوی، دستور داد تا جلو روایت هر حدیثی درباره امام علی(ع) و خاندان او گرفته شود. بعد دستور داد تا احادیث معتبر را دستکاری کنند و احادیث جدیدی بسازند. دستگاه حدیثسازی اموی با ضرب زور و پول موفق شد صدها حدیث جعلی بسازد. در کنار این حدیثسازی، هر کس مخالفتی میکرد سرکوب میشد، مثلاً حجر بن عدی که از صحابه پیامبر(ص) و یاران امام علی(ع) بود در اعتراض به بیاحترامیبه امام علی(ع) به همراه یارانش، گردن زده شد. امثال مغیره بن شعبه، حاکم کوفه و زیاد بن ابیه، حاکم بصره، چنان فضای رعبی راهانداخته بودند که کسی جرئت نطق کشیدن نداشت. معاویه برای درگیر کردن ذهن مسلمانان برای جنگ با کفار از یک سو و پر کردن خزانه از غنیمتهای جنگی از سویی دیگر، لشکر اسلام را با صحابه و تابعان (آنهایی که صحابه را درک کرده بودند) راهی جنگ با رومیان یا فتوحات در ماورالنهر میکرد تا هم از مرکز دور باشند و هم احتمال کشته شدنشان بالا برود. نمونهاش ابو ایوب انصاری بود که به سال 52 هجری قمری در میانه محاصره قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری بیزانس درگذشت. با شهادت امام حسن(ع) و برخی از صحابه مانند حجربن عدی، مرگ تدریجی برخی صحابه مانند سعد ابی وقاص (فرمانده جنگ با ایران) و ابوایوب انصاری و گوشهگیری برخی دیگر که سن و سالی ازشان گذشته بود، معاویه شرایط را برای اعلام ولیعهدی پسر سی سالهاش یزید و تبدیل خلافت به حکومتی موروثی آماده دید. در این میان، مغیره و زیاد، حاکمان کوفه و بصره نیز که برای نمایش میزان وفاداری به معاویه در رقابت بودند، به میدان آمدند. با همراهی آنها، معاویه توانست قبل از مرگش، برای یزید، بیعت بگیرد اما نام چند نفر مانند امام حسین(ع) در میان بیعتکنندگان نبود. معاویه 78 ساله در رجب سال 60 هجری قمری درگذشت. پیش از او هم مغیره و زیاد حاکمان کارکشته کوفه و بصره درگذشته بودند. بدین ترتیب با روی کار آمدن یزید 35 ساله، دوران عوامفریبی و ظاهر سازی به پایان رسید. یزید چنان بیپروا بود که باعث شد امامحسین(ع) که ده سال در برابر حکومت معاویه، صبوری کرده بود در عرض 162 روز پس از نشستن وی بر مسند خلافت موروثی، قیام کربلا را پیش ببرد.
تماشاگران واقعه
وقتی یزید بر مسند خلافت تکیه زد و خود را جانشین پیامبر خواند، نیم قرن از وفات پیامبر(ص) میگذشت. جامعه اسلامی در برابر رویدادی که امام حسین(ع) در حال شکل دادنش بود، واکنش مناسبی نشان نداد و کاملاً ساکت بود، اما چرا؟ مسیر 162 روزه قیام امام حسین (ع) از مرگ معاویه در رجب 60 هجری قمری تا محرم 61 هجری قمری آنقدر طولانی بود که حتی پرتترین نقاط جهان اسلام هم در جریان حرکت آن قرار گرفتند. پس چرا سکوت کردند؟ نسل پرورش یافته در زمان خلفای راشدین و معاویه در چه محیط هایی رشد کرده بودند؟ وضعیت شهرهای بزرگ در زمان این قیام چگونه بود؟ برای یافتن پاسخ این سئوالات باید سراغ پنج شهری رفت که در آن دوران در جهان اسلام موثر بودند.
دمشق؛ اطاعت بیچون و چرا
دمشق پایتخت بنیامیه بود. این شهر قدیمی مقر امپراتوری روم را در سال 13 هجری قمری یزید بن ابوسفیان، برادر معاویه فتح کرد. پنج سال بعد وقتی یزیدبن ابوسفیان درگذشت، حکومت دمشق و سرزمینهای اطراف آن به معاویه رسید. معاویه در سالهایی که حاکم شام (سوریه، لبنان، اردن و فلسطین) بود، تفسیر خودش از اسلام را اجرا کرد و هر طور که میخواست با مردم رفتار میکرد. حکومت او ترکیبی از حکومت اشرافی با توجیهات اسلامیبود. معاویه طوری تبلیغ کرده بود که مردم شام فکر میکردند او و خانواده اش، بنی امیه، عصاره اسلامند و کسی جز آنان مسلمان نیست. معاویه با همین مردم جلوی امام علی(ع) ایستاد، در صفین جنگید و توانست سلسله 90 ساله بنی امیه را به عنوان اولین سلسله اسلامی تأسیس کند. اهالی دمشق چنان معاویه را قبول داشتند که وقتی خبر شهادت امام علی(ع) را در مسجد کوفه شنیدند، گفتند :«مگر علی(ع) نماز میخواند؟» اهالی دمشق، شناختی از سایر سرزمینهای اسلامی نداشتند و معاویه هم به یزید توصیه کرده بود که اگر سپاه شام را به جایی فرستادی، سریع آنها را به دمشق برگردان تا اخلاقشان فاسد نشود! معاویه، 42 سال بر دمشق حکومت کرد و عملا نسل جوان آن در سال 61 هجری قمری، کسی جز معاویه را نمیشناختند و در جانشینی یزید بر اریکه خلافت وی شکی نداشتند. به نظر آنها، امام حسین(ع) چون علیه یزید، شورش کرده بود باید مجازات میشد بهخصوص که فرزند علی (ع) هم بود. با این حال در کربلا حتی یک شامی حضور نداشت.
بصره؛ نگاهی به مسافر کربلا
بصره در سال 14 هجری قمری و زودتر از کوفه ساخته شد. دلیل ساخته شدن بصره این بود که پیشروی سپاه اعراب در خاک ایران گسترش پیدا کرده بود و نیاز به محلی برای ساماندهی نیروها و اعزام آنها به مناطق جنوبی ایران احساس میشد. بصره به معنای سرزمین سنگلاخی به همین منظور و به صورت شهری پادگانی تأسیس شد، اما با فروکش کردن دامنه فتوحات، پنج قبیله از حجاز به آنجا رفتند و از شرایط بندرگاهی و زمینهای حاصلخیز کنار اروندرود، استفاده کردند. بصره و کوفه، همیشه رقابت پنهانی با هم داشتند، چون اهالی بصره، خودشان را فاتح جنوب ایران میدانستند و اهالی کوفه هم میگفتند در فتح شمال و مرکز ایران، موفقتر بودهاند. بعد از کشته شدن عثمان و آغاز خلافت امام علی(ع)، طلحه، زبیر و عایشه به بصره رفتند، آنجا را گرفتند و با ادعای خونخواهی عثمان، مخالفتشان را با امام علنی کردند. امام علی(ع) برای مقابله با آنها به بصره آمد و با کمک کوفیان، سپاه عایشه را که بیشترشان از این پنج قبیله بودند، شکست داد. بعد از جنگ جمل، بصره که دلخوشی از امام علی(ع) نداشت به محل تجمع طرفداران عثمان تبدیل شد. با آغاز حرکت امام حسین(ع) ، بصره را عبیدالله، پسر زیاد اداره میکرد، با این حال امام برای قبایل پنجگانه آن نامه فرستاد. از این پنج قبیله، دو قبیله به نامه امام جواب مثبت دادند، ولی با اینکه کاروان امام از نزدیک شهر عبور کرد به کاروان اضافه نشدند. نهایتاً از کل بصره، 10 نفر به کاروان امام پیوستند و شهید شدند.
مکه، طواف به دور سیاست
شهر کعبه و زادگاه اسلام، چهار ماه میزبان امام حسین(ع) بود ( از سوم شعبان تا هشتم ذی حجه سال 60 هجری قمری)، اما هیچکدام از اهالی شهر با او همراه نشدند تا به کربلا بروند. جالب اینجا بود با اینکه این شهر محل تولد پدر، مادر و پدربزرگ امام حسین(ع) بود، اهالیاش در جنگ های صدر اسلام مانند بدر و خندق، ضربات سختی از پیامبر(ص) و امام علی(ع) خورده بودند. مکه در زمان جاهلیت، قلب شبه جزیره عربستان بود، اما بعد از فتح مکه، غرور شهر شکست و زیر سایه مدینه رفت. بزرگان شهر به مدینه رفتند تا در کانون قدرت باشند و مکه، فقط جایگاهی مذهبی برای مناسک حج داشت که هر چند سال بزرگان را به آنجا میکشاند چنانچه یک سال قبل از عاشورا هم امام حسین(ع) و یزید که آن موقع ولیعهد بود به این شهر آمدند و مردم شهر روش زندگی متفاوت امام حسین(ع) 56 ساله را با یزید 35 ساله از نزدیک دیدند. ذیحجه سال 60 هجری قمری، اولین مراسم حج بعد از مرگ معاویه بود، برای همین بزرگان در مکه جمع شده بودند تا با استفاده از فرصت حرمت حرم، وزنکشی کنند. امام حسین(ع) در مکه با پسران خلفای گذشته یعنی عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابوبکر ملاقات کرد و با عبدالله بن زبیر که ادعای خلافت داشت، گفتوگوهایی انجام داد. اهالی مکه ترجیح دادند پشت سر عبدالله بن زبیر که وعده داده بود مکه را پایتخت میکند، بایستند.
مدینه؛ پیامبر کجایی؟
شهر پیامبر(ص) و زادگاه امام حسین(ع) در فاصله نیم قرنی که از وفات پیامبر(ص) تا عاشورا میگذشت بیشترین تغییر محتوایی را دیده بود. نسل جدید، پرورش یافته دوران خلفای راشدین و معاویه بودند و چیزی از پیامبر(ص) به یاد نمیآوردند. کهنسالان همعصر پیامبر(ص) هم یا به کنج عزلت رفته بودند یا از جعل حدیث نبوی، نان در میآوردند یا بر ثروتشان که نتیجه سهمخواهی خانوادگی در فتوحات اولیه اسلامیبود، میافزودند. این شهر تا سال 35 هجری قمری که عثمان، خلیفه سوم کشته شد پایتخت بود و سیل غنائم ناشی از فتوحات، پایتخت ساده نبوی را آرایش میداد، اما همین گسترش فتوحات باعث شد تا مدینه از نظر جغرافیایی در حاشیه قرار بگیرد. ضمن اینکه زمینهای کشاورزی محدودش، جوابگوی مهاجران و سربازان جوان نبود. تغییر پایتخت از مدینه به کوفه و بعد دمشق، عملا شهر را از رونق انداخت. مدینه، بعد از صلح امام حسن(ع)، 20 سالی محل زندگی امام حسین(ع) بود، ولی امام و خانوادهاش به سبب فشار دستگاه اموی، به شدت تحتنظر بودند. در زمان هجرت امام، فقط 300 نفر با او همراه شدند که خیلیهایشان در میانه راه برگشتند. نهایتاً تنها خانواده امام بود که از مدینه با امام به کربلا رفتند.
کوفه؛ شهر بیوفا
داستان پیچیده این شهر که در محرم سال 61 هجری قمری، عاشورا را خلق کرد از محرم سال 17 هجری قمری آغاز شد. محل این شهر را سلمان فارسی پیشنهاد داد و سعد بن ابی وقاص - پدر عمر بن سعد، فرمانده سپاه کوفه در کربلا - آن را ساخت. کوفه، قرار بود شهری پادگانی برای تجمع سربازان و ادامه فتوحات شمالی و مرکزی ایران باشد. محل مناسب شهر در ارتفاع 22 متری و در میانه رود فرات، دریاچه هور نجف و سرزمینهای حاصلخیز باعث شد تا بلافاصله هفت قبیله مهاجر عرب و ایرانیان مسلمان شده، کوفه را به شهری هفت رنگ تبدیل کنند. کوفه از همان ابتدا جمعیتی حدود 50 هزار نفر را در خود جا داد که چهار برابر جمعیت مدینه بود. شهر درست در میانه سرزمینهای اسلامیبود و فاصله معقولی هم از بقیه شهرها داشت مثلاً فاصله اش تا مدینه و مکه حدود 900 کیلومتر و تا بصره حدود 400 کیلومتر بود. کوفه، در زمان خلافت چهار و اندی ساله امام علی(ع)، پایتخت بود، با بیوفایی اهالی شهر و مکر معاویه، پایتخت به دمشق منتقل شد. 20 سال بعد از این اتفاق، اهالی شهر بعد از مرگ معاویه به هوای بازگشت به دوران پایتختی روزگار امام علی(ع) برای پسرش حسینبنعلی(ع) دعوت نامه نوشتند اما سه ماه بعد خودشان، او را کشتند! اگر چه کوفه در زمان آغاز حکومت یزید، تنها شهری بود که ظرفیت ایستادگی در برابر بنی امیه را داشت و حتی سه چهارم شهدای عاشورا هم کوفی بودند، نکته اینجاست که هیچکدام از سپاهیان ابنسعد هم، غیرکوفی نبودند.
پیش به سوی حماسه
امام حسین(ع) در چنین جغرافیای تاریخیای، پای در مسیر خلق حماسه کربلا گذاشت. نیمه رمضان سال 60 هجری قمری، پسرعمویش، مسلم بن عقیل(ع) را برای راستیآزمایی دعوت کوفیان به این شهر فرستاد. وقتی 18 هزار نفر با او بیعت کردند، نامهای به امام فرستاد و نوشت کوفه آماده است. با رسیدن نامه مسلم، امام حسین (ع) در هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری و در میانه موسم حج تمتع، از بیم سوءقصد احتمالی عوامل یزید، راهی کوفه شد. این در حالی بود که تغییرات شدیدی در کوفه رخ داده بود. عبیدالله بن زیاد 33 ساله که جانشین نعمان بن بشیر کهنسال شده بود با روش پدرش زیاد، عرصه را تنگ کرد و یاران مسلم را راند. مسلم را دستگیر کرد و او را به شهادت رساند. همچنین کوفیان که روزی امام را برای حکومت دعوت کرده بودند، راه را بر مهمان بستند. کاروان امام، دوم محرم سال 61 هجری قمری بعد از طی کردن 1440 کیلومتر به کربلا رسید.کربلا در غرب روستای غاضریه در شمال غربی کوفه قرار داشت. به زور و به مرور، رفته رفته هزاران کوفی در قالب لشکرهای چهارهزار نفره در برابر امام حسین(ع) صف بستند. صحنه نبرد در کربلا کاملاً یک طرفه شده بود و طبق قواعد مرسوم جنگ، بازنده ظاهری این نبرد، بیهیچ تردیدی، امام حسین(ع) بود. هم از نظر تعداد، هم از نظر تجهیزات و هم از نظر نا آشنا بودن با محیط. با این حال امام حسین(ع)، از اولین رویایی با سپاهیان کوفه، چینش نظامی خود را آغاز کرد. امام حسین(ع) میخواست حماسه خلق کند و در خلق یک حماسه، منطق و روش و چینش سپاه اهمیت بسزایی دارد. امام حسین(ع) برای خودکشی خودش و خانوادهاش نیامده بود. آمده بود تا قهرمانانه وارد تاریخ شود. استفاده از روشهای نظامی و تدابیر سیاسی امام بود که این جنگ نابرابر را تا ساعتها ادامه داد. فارغ از همه مسائل احساسی و دینی که عاشورا را مقدس ساخته، شیوههای ظاهری امام در جنگ کربلا بسیار جالب توجه است. شیوههایی که نشان میدهد او سیاستمدار و جنگاور بزرگی بوده است. امام حسین(ع) یک نابغه جنگی است چون توانست در موازنه جنگی 1 به 400، دوازده ساعت مقاومت کند. طبق روایات ذکر شده درکتب تاریخی موثق، شیوههای امام حسین(ع) در سه بخش: قبل از جنگ، شب جنگ و روز جنگ، تقریباً به این شرحند.
- شیوههای قبل از جنگ:
الف) تقویت روحیه: 26 ذیحجه، سپاه هزار نفره حرّبن یزید ریاحی، اولین گروه از سپاه کوفه بود که در منطقه شراف با امام روبهرو شد. آنها تشنه به امام رسیدند. امام دستور داد، آنها را سیراب کنند. با آنها حرف زد و تأکید کرد که من مهمان کوفهام. رفتار امام، حرّ جوان را منفعل کرد. حرّ گفت نمیدانم و مأمورم و معذور. رفتارهای امام باعث شد تا دو سپاه با هم حرکت کنند و پشت سر امام نماز بخوانند. این رفتار در روز عاشورا نتیجه داد و باعث شد حرّ به امام بپیوندد و شهید شود.
ب) وفا به قرارداد: حرّ نه اجازه حرکت امام به کوفه را داد و نه گذاشت امام، برگردد. قرار گذاشت، مسیر سومی را انتخاب کنند تا عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، تعیین تکلیف کند. بعضی از یاران امام گفتند، به سپاه حرّ حمله کنیم و بعد به کوههای شمال عراق بروند و موضع دفاعی بگیرند، اما امام قبول نکرد زیر قولش بزند.
ج) انتخاب زمین: کربلا منطقهای در شمال غربی کوفه بود. از یک طرف به رود فرات نزدیک بود و از طرف دیگر به روستای غاضریه که از دوستان اهل بیت بودند. وقتی در دوم محرم، امام وارد این منطقه شد و مسلطترین منطقه را برای خیمه زدن انتخاب کرد. زمین کربلا، خاک خوبی داشت نه آنقدر نرم بود که اسب در آن فرو برود و آنقدر سفت بود که سم اسبها را بشکند و راه رفتن را مختل کند.
د) مذاکره: عمر بن سعد، فرمانده سپاه کوفه و پسر سعد ابی وقاص، فاتح ایران، سوم محرم با چهارهزارنفر وارد کربلا شد. امام در چند مرحله و از چند راه با او حرف زد. یک بار درباره اینکه کوفیان او را دعوت کردهاند. یک بار درباره اینکه مسلمان است و مهمانکشی حرام است. یک بار درباره حکومت ری که به ابن سعد وعده داده شده بود و... ابنسعد در تمام مذاکرات، منفعل بود. ابن سعد با این مذاکرات تا روز تاسوعا، مردد بود و مدام از ابنزیاد تعیین تکلیف میکرد. تردیدش تا حدی بود که پشت سر امام نماز میخواند.
- شیوههای شب جنگ:
الف) حق انتخاب: ماجرای خاموش کردن چراغ خیمه و خروج شبانه آنهایی که تردید داشتند را همه میدانند. خیلیها آن شب رفتند و اتفاقاً خیلیها هم از سپاه مقابل به امام پیوستند. امام، درشب عاشورا، به همه افرادش حق انتخاب داد.
ب) حفر خندق: این شیوه ایرانی را سلمان فارسی در جنگ خندق در مدینه به مسلمانها یاد داد. خندق کربلا البته چندان عمیق نبود، اما در آن خار و خاشاک ریختند تا کسی نتواند از پشت دور بزند. این خندق اطراف خیمهها را در بر میگرفت. خندق نعلی شکل و به قطر 180 متر بود.
ج) فشردهسازی: عصر تاسوعا، امام دستور داد، 60 خیمه کاروانش را به هم نزدیک کنند. خیمهها در فاصله دومتری از هم قرار گرفتند. طنابها، زیگزاگی در میان هم درخاک فرو رفت تا اگر کسی از خندق رد شد بین طنابها و خیمهها گیر کند.
د) انتخاب میدان جنگ: چون امام از همه زودتر وارد کربلا شده بود، بهترین محل را انتخاب کرده بود. مکانی نسبتاً مرتفع (تل زینیبه) هم برای رصد و هم برای دیدهبانی منطقه در فاصله 100 متری خیمهها وجود داشت. امام میدان جنگ را رو به شمال انتخاب کرد تا آفتاب در نیمه کره جنوبی قرار گیرد و درطول روز به چشم سپاهش نخورد. روبه شرق و غرب هم نایستاد تا آفتاب صبح یا غروب، مشکل دید ایجاد نکند. ضمن اینکه چون سایه افراد به سمت شمال کشیده میشد، اگر کسی خواست از پشت حمله کند، سایهاش روی زمین بیفتد و معلوم شود. طول میدان جنگ 360 متر بود که فاصلهاش با خیمهها حدود 150 متر میشد. اینطوری همه چیز جلو چشم امام بود در حالیکه سپاه کوفه عملاً تسلطی به میدان نداشت و افرادی اتفاقات جنگ را به گوش ابن سعد میرساندند بیآنکه خودش ناظر جنگ باشد.
- تاکتیکهای روز جنگ:
الف) یاران قدیم در برابر هم: با اینکه کل یاران امام به 130 نفر هم نمیرسیدند، اما امام باز به آنها آرایش نظامی داد. امام حسین(ع) چپ و راست سپاهش را براساس ترکیب سپاه روبهرو چید. امام، وقتی دید فرمانده جناح چپ کوفه، شمر است، فرمانده جناح روبهروی شمر را که جناح راست خودش میشد زهیر بن قین قرار داد. شمر و زهیر قبلا باهم دوست بودند و از طرفداران عثمان و خوارج بودند. سمت راست کوفه هم عمرو بن حجاج بود، امام روبهروی او حبیب بن مظاهر را گذاشت. مسنترین مرد میدان جنگ که همه اهالی کوفه او را میشناختند. عمرو از قبیله مذحج بود و حبیب از قبیله بنی اسد که هر دو قبیله در کوفه همسایه بودند. امام حسین(ع) با این روش، میخواست اهالی کوفه را یاد همسایگی و حق نان و نمک بیندازد.
ب) مذاکره عمومی: بینتیجه بودن مذاکرات با فرماندهان سبب شد تا امام در روز عاشورا، تمام حرفهایش خطاب به عموم سپاه روبهرو باشد. انتخاب موقعیت مناسب، امکان دیده و شنیده شدن حرفهای امام را برای همه ایجاد کرد. در تمام روایات موجود از عاشورا، بارها آمده که تمام حاضران، حرفهای امام را شنیده بودند و کسی ناآگاهانه نجنگید.
ج) ذخیره نیرو: در طول روز عاشورا، این سپاه کوفه بود که سراسیمه حمله میکرد. ابن سعد میخواست سریع ماجرا را جمع کند. تقریباً در هیچ صحنه جنگ، سپاه امام حملهکننده نبود، چون دست بالا در میدان با آنها بود. روش دفاعی سپاه امام، هم آنها را خسته نمیکرد و هم اجازه میداد که براساس نوع حمله، موضع بگیرند.
د) وقتکشی: دو حمله عمومی در روز عاشورا ثبت شده است. یکی حمله تیراندازان کوفه در اول صبح و دیگری حمله جناح چپ کوفه به جناح راست سپاه امام که دفع شد. باقی روز، تمام نبردها تن به تن بود. سپاه کوفه جنگاور قابلی نداشت. همه برای به دست آوردن غنائم آمده بودند. از طرفی در سپاه امام این نبرد تن به تن، فرصت حرف زدن، قدرتنمایی و رشادت انفرادی را به آنان میداد.
ه) نیزه در برابر ساعت: حمله ساعتی، مرسومترین نوع حمله اعراب بود که از جنگ های ایران و روم به ارث رسیده بود. در این روش، جناح چپ حمله میکرد و جناح چپ دفاع. با این روش دو سپاه در جهت حرکت عقربههای ساعت میجنگیدند. سپاه کوفه در ابتدا همین روش را در پیش گرفت جناح چپ (شمر) حمله کرد اما وقتی به جناح راست سپاه امام (زهیر) رسید، آنها اول بیحرکت بودند بعد ناگهان، نیروهای جلو، نشستند و آنها که پشت پنهان شده بودند، نیزهها را در سینه اسبها فرو کردند. با این ضدحمله، سپاه کوفه قید ادامه حرکتش را زد.
و) حفظ فاصله تا قلب سپاه: امام حسین (ع) حتی وقتی تنها شد و جنگید، زیاد جلو نرفت و همیشه سعی کرد خط ارتباطیاش را که گفتن تکبیر بود با قلب سپاه (خیمهها) حفظ کند. بنابراین، فاصله محل شهادت تا خیمهها حدود 150 متر است، تقریباً در وسط نعل خندق و میانه میدان جنگ.
ز) دفاع متحرک: با فرض درست بودن حمله همزمان حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) (که در روایات دست اول این ماجرا درست است و نه ماجرای آب آوردن حضرت عباس(ع)). این دو نفر تقریباً پشت به پشت هم در مسیری دوار جنگ کردهاند و در نهایت سپاه دشمن بین آنان فاصله انداخت و حضرت عباس(ع) را شهید کرد.
ساعت به ساعت در عاشورا چه گذشت؟
طبق محاسبه مرحوم احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی»، عاشورا مصادف با 21 مهر 59 هجری شمسی است. تاریخ شمسی مثل قمری نیست که تغییر کند بنابراین میشود اوقات شرعی کربلا در 21 مهر را به راحتی یافت. نکته مهم این است که اوقات شرعی در طول قرون مختلف، حداکثر سه دقیقه اختلاف پیدا میکند. طبق این اوقات شرعی، روایات مقتلها را با این ساعتها تنظیم کردهایم که ماجرای ساعت به ساعت عاشورا به دست میآید.
از اذان صبح(5:47) تا طلوع آفتاب (7:06): دو سپاه بعد از خواندن جداگانه نماز، در محلهای خودشان مستقر و منظم شدند. خندق پشت خیمهها تکمیل و با خار و بوتههای خشک پر شد.
از طلوع آفتاب تا 9 صبح: در این دو ساعت، ابتدا امام نیمساعت سخنرانی کرد. بعد زهیر، بریر و چند نفر دیگر هم برای اهل کوفه حرف زدند که نتیجهاش فرار عدهای از میدان بود.
آغاز جنگ: ساعت 9 صبح
جنگ عملاً با تیری که ابن سعد به سمت خیمهها انداخت، شروع شد. حدود هزار تیرانداز، همزمان با هم تیر انداختند که باعث شهادت 50 تن از یاران امام شد. این کار سپاه کوفه درست شبیه حملات موشکی بود یعنی حملات وسیع هوایی برای نابودی مراکز حساس.
بعد از یک جنگ تن به تن مختصر بین غلام ابن سعد و یکی از یاران امام حسین(ع)، جناح چپ سپاه کوفه به جناح راست سپاه امام حمله کرد که بینتیجه ماند.
یک ساعت بعد از آغاز جنگ، امام دستور داد، بوتههای خندق را آتش بزنند. 500 تیرانداز کوفه بار دیگر سپاه امام را هدف قرار دادند که تمام 32 اسب سپاه و چند نفر کشته شدند.
جنگ تن به تن از ساعت 11 شروع شد. بریر و مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر همان حوالی شهید شدند.
با فرارسیدن اذان ظهر (12:50)، نماز جماعت ظهر با سرعت خوانده شد. در این زمان فقط 30 یار امام به همراه 28 نفر از بنیهاشم (اقوام امام) زنده بودند.
یک ساعت بعد از اذان ظهر، یاران امام شهید شدند و نوبت به بنیهاشم رسید. اولین کسی که از بنیهاشم شهید شد حضرت علی اکبر(ع) بود. بعد از پایان جنگ پیکر حضرت علی اکبر(ع) در 300 متری پیکر امام حسین(ع) بود که توسط دیگران به کنار پیکر پدر، منتقل و دفن شد.
ساعت 3 بعد از ظهر فقط امام و حضرت عباس(ع) مانده بودند. دو نفر با هم جنگ را شروع کردند که حضرت عباس (ع) زودتر شهید شد. خداحافظی با اهل بیت و خطبه نهایی هم بعد از این اتفاق، انجام شد.
نبرد تنهایی امام کمتر از یک ساعت طول کشید. اول چند جنگ تن به تن بود که با پیروزی امام همراه بود بعد هم حمله سراسری با سنگ و تیر. دراین مدت 33 نیزه و34 شمشیر بر پیکر امام حسین(ع) 57 ساله وارد شد. امام، درست در وسط میان در فاصله 150 متری خیمهها، 100 متری تل زینبیه در گودالی به زمین افتاد. دقایقی از ساعت چهار بعد از ظهر گذشته بود که سنان با سر بریده حسین(ع) از گودال خارج شد.
تا اذان مغرب (18:49)، غارت خیمهها و آتش زدن آنها ادامه پیدا کرد. بر پیکر امام و یارانش اسب تاخته شد. این اوضاع چهار ساعت ادامه پیدا کرد.
احسان ناظم بکایی
سردبیر «هفته نامه صداوسیما»