امروز جمعه  ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
سرویس:یادداشت‌ها
تاریخ خبر : شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸- ۱۲:۱۴
در پی گله‌مندی رهبری معظم از وضعیت زبان فارسی در صداوسیما و نیز دستور اخیر رئیس محترم سازمان در این‌
با «قند پارسی» چه کرده‌ایم؟!
زبان فارسی، میراث معنوی، و سند هویت ملی و تاریخی ماست؛ میراثی فرهنگی- اجتماعی که ضرورت پاسداشت آن بر کسی پوشیده نیست.
 بریدن از این هویت فرهنگی، بریدن از گذشته تاریخی، پیشینه تمدنی و پشتوانه حداقل هفت هزار سال سابقه سکونت فرهنگی و هنری ایرانیان در این سرزمین باستانی است. شاید بتوان گفت که آسیب‌دیدگی زبان، درد مشترک همه جوامع متمدن، فرهنگی و با هویت است. بر همین مبناست که کشورهای متمدن و با صبغه فرهنگی، نگران اصالت و سلامت زبان خود هستند و برای حفظ این گنجینه ارزشمند تمدنی، هزینه‌های بسیاری کرده‌اند؛ راه‌اندازی نهادهای ناظر مرتبط، ایجاد کرسی‌های زبان در دانشگاه‌ها، برگزاری صدها همایش، سخنرانی و دوره‌های آموزشی، تدوین کتاب‌ها، مقالات علمی، و اقدامات پژوهشی و...، گامی هر چند کوچک اما ارزشمند در این باره است. اما حالا ما در کجای جغرافیای زبان ایستاده‌ایم و با زبان و این سند هویت ملی خود چه کرده‌ایم؟ در جایی که با ورود یک دستگاه، یک وسیله ساده یا یک نرم‌افزار، انبوهی از واژه‌های بیگانه چنان به ساحت زبان فارسی وارد می‌شود و دایره کاربرد خود را چنان در حوزه فرهنگ مردم باز می‌کند که گویی از جنس همین زبان بوده است، به راستی ما در کجای جهان ایستاده‌ایم؟ با این روند و روال، آیا این قند پارسی، همچنان به هند و بنگاله خواهدرفت؟ آیا منفعلانه، کنار نشسته‌ایم و آرام آرام شاهد تخریب و تضعیف هویت خود هستیم؟ یا شاید بدتر از آن، همسو با این موج تخریب و تضعیف، سخن گفته‌ایم، قلم زده‌ایم، کنارآمده‌ایم و حتی لبخند زده‌ایم؟! شاید بگوییم فرهنگستان زبان فارسی با بودجه کلان، متولی حفظ سلامت زبان است. درست، اما فارغ از ارزش‌گذاری عملکرد، آیا این نهاد به تنهایی، قادر به این کار خواهد بود؟ آن هم در جایی که بخشی از بدنه اجتماعی، خواسته و ناخواسته، خروجی این نهاد را مخدوش می‌کند و حتی تولیدات واژگانی آن را به سخره می‌گیرد؟! در مقام دفاع از این نهاد نیستم، اما اگر کسی معترض و گله‌مند همین حداقل فعالیت فرهنگستان زبان فارسی هم باشد، بد نیست گفته شود که متولیان فرهنگ و زبان کشور چین هم که بیش‌ترین حروف الفبا و سخت‌ترین زبان را دارند، با درک درست آسیب‌های فرهنگی و زبانی، مدت‌هاست که احساس خطر کرده‌اند و چندین سال است به مقابله با تهاجمات زبانی رفته‌اند. در زبان عربی، عرب‌زبانان نیز با آنچه به آن «تعریب» می‌گویند، واژه‌های بیگانه را در دستگاه قدرتمند زبانی خود هضم می‌کنند و آن‌ها هم این‌گونه به مواجهه با این تهدید زبانی رفته‌اند. حال، چگونه است که ما با این همه پیشینه تاریخی، این همه زیبایی و دلبری متون نظم و نثر زبان فارسی، این همه نفوذ زبانی و فرهنگی در دیگر سرزمین‌ها، این همه وسعت و قدرت واژگان و توانایی مشتق‌سازی، با توانایی انتقال مفاهیم علم، اخلاق و دین بر بستر واژگان، این همه تأکید و دلسوزی و خون دل خوردن اهالی فرهنگ و زبان، و با این همه علاقه‌مند غیرفارسی‌زبان، در موضع انفعال قرارگرفته‌ایم و فقط نگرانی‌ها را برانگیخته‌ایم؟! سازمان صداوسیما نهادی فرهنگی و از متولیان اصلی پاسداشت زبان فارسی در کشور است. توقعی منطقی و بجاست که این سازمان نه‌تنها خود جزو «پیشگامان» این عرصه باشد، بلکه باید زمینه‌ای فراهم کند تا عموم مردم هم خود را به حفظ زبان فارسی مقید بدانند. برای بهبود وضعیت زبان فارسی در رسانه‌ملی و رفع نگرانی‌های موجود اصحاب فرهنگ در کشور، به نظر می‌رسد اولین گام، باید وجود اراده جدی و عزم سازمانی برای تغییر و بهبود این وضعیت باشد که خوشبختانه با صدور ابلاغیه‌ها و دستورهای اخیر رئیس محترم سازمان و تمایل رسانه‌ملی برای تقویت تعامل با فرهنگستان زبان فارسی، به نظر می‌رسد چنین اراده‌ای شکل گرفته باشد. با نگاهی آسیب‌شناسانه به وضعیت زبان فارسی در رسانه ملی باید گفت: بی‌تردید، تعریف عنوان شغلی «ویراستار» در الگوی نیروی انسانی و ساختار سازمانی، درک درست اهمیت زبان فارسی در رسانه‌ملی بوده است؛ اما حذف این عنوان شغلی مهم و به تبع آن، به حاشیه رفتن ویراستاران توانمند، با تحصیلات مرتبط و سخت‌کوش، اشتباهی جدی ارزیابی می‌شود. بر همین اساس، در گام دوم، احیای عنوان شغلی «ویراستار» به‌ویژه در حوزه پیام، بازتعریف جایگاه، مسئولیت و شرح وظایف سازمانی ویراستاران در ساختار، تفویض اختیارات لازم به آن‌ها برای نظارت کیفی بر متون تولیدی قبل از پخش، عضویت ویراستاران در کارگروه یا هر تشکیلات نظارتی سازمانی بر اجرای مجریان و گویندگان باید در مد نظر قرارگیرد. بررسی میدانی نشان می‌دهد که پس از حذف آرام و بی‌سر و صدای این عنوان شغلی از ساختار سازمان، ویراستارانی با بیش از دو دهه سابقه علمی ویراستاری و با مدرک دکتری زبان فارسی، به‌جای آنکه ناظر بر وضعیت زبانی حوزه پیام باشند، در واحدهایی غیر مرتبط، توزیع و به‌کارگیری شده‌اند و مدت‌هاست با دغدغه‌هایشان به کنجی خزیده‌اند. بی‌تردید، همه برنامه‌ریزی‌ها و تلاش‌های یک سازمان رسانه‌ای، با همه طول و عرض ساختاری، نیروی انسانی، حوزه‌های پشتیبانی و تحمل هزینه‌های سنگین مالی، در خدمت تولید، و انتقال درست پیام است. یادمان باشد که «تا پیام و مطلبی، درست نوشته نشود، درست هم خوانده نمی‌شود». بنابراین، مقدمۀ درست‌خوانی، «درست‌نویسی» است و این، یعنی اهمیت دادن به نویسندگان خلاق و صاحب قلم در سازمان. با احترام به همه نویسندگان خلاق و صاحب قلم سازمان، کمی صریح باشیم و بی‌تعارف، سؤال کنیم که سازمان صداوسیما، چه برنامه و راهکار اجرایی برای بهبود و تقویت وضع متن و نویسندگی برنامه‌هایش دارد؟ در پاسخ، شاید به فعالیت مراکز پژوهشی وابسته و تولیدات مکتوبی که در اختیار نویسندگان قرار می‌گیرد اشاره شود؛ اما اگر واقع‌بینانه بنگریم چه تعداد از نویسندگان برنامه‌ها از این متون استفاده می‌کنند؟ چه میزان این مطالب، متناسب با نیاز، ماهیت و محتوای برنامه‌هاست؟ چه میزان همین مطالب، کیفی است؟ دردمندانه آیا جز این است که یکی از دم دست‌ترین مشاغل، نویسندگی برنامه در سازمان است؟ کسی هست که بپرسد آیا متن نوشته شده برای برنامه‌ها، خلاقانه، درست و با کیفیت است و متناسب با پشتوانه پژوهشی است و نویسنده آیا فردی خلاق است یا شأن نویسندگی برنامه را تا حد دستگاه رونوشت‌برداری پایین آورده است؟ یا آیا او صرفاً در مقام نویسنده برنامه، با مراجعه به ساده‌ترین راه یعنی مراجعه به مطالب اینترنت، متن برنامه را تامین نمی‌کند! آیا اساساً نویسندگان حوزه پیام، آداب نوشتن برای رسانه و زبان رسانه را می‌دانند؟ آیا آن‌ها در حوزه تخصصی خودشان قلم می‌زنند یا هر موضوعی که برای نوشتن پیشنهاد شود، زود می‌پذیرند؟ آیا نویسندگان برنامه‌ها دوره‌های لازم را دیده‌اند؟ آیا با ساختار زبان فارسی آشنا هستند؟ و آیا اساساً فرد، واحد یا نهادی مشخص در سازمان، به‌عنوان مسئول و متولی نظارت بر توان نویسندگی نویسندگان در سازمان تعریف شده‌است؟ مجریان و گویندگان، آخرین حلقه ارتباطی بین رسانه با مخاطبان هستند و نقش بسیار مهمی در انتقال صحیح یا غلط پیام دارند. از دو حال خارج نیست؛ یا مجری و گوینده، متکی به متن است و از او خواسته شده که در حوزه متن، برنامه را اجراکند، یا مجری-مؤلف یا مجری-کارشناس است و ممکن است حداقل اتکا به متن را داشته باشد. در هر صورت، با لحاظ جایگاه اجرا، ساحت رسانه، اهمیت پیام و مخاطب، نباید به دلخواه، بی‌محابا و خارج از موازین و قواعد رسانه‌ای، به‌خصوص در حوزه زبان فارسی، با مخاطبانش سخن بگوید. چند سؤال هم درباره فعالیت مجری و گوینده، پایان بخش این یادداشت است: معیارهای انتخاب یک مجری و گوینده برای هر برنامه چیست؟ آیا تناسب‌ها و تخصص‌ها در موضوع برنامه، توانمندی اجرا، سخنوری، دانش بیان، هنر و ادبیات، لحن، آشنایی با زبان فارسی و قواعد دستوری، شناخت دقایق و مضایق سخن و اجرا، مباحث زیبایی‌شناختی اجرا، قدرت انطباق با متن و مخاطب و مهمان، توان برقراری ارتباط کلامی، بیانی و بصری با مخاطب و مهمان، اشراف خبری و اطلاعاتی به مباحث روز، وسعت واژگان و سایر مؤلفه‌های مؤثر در اجرایی درخور و در تراز رسانه‌ملی، بر چهره، شهرت، روابط دوستانه و...، برتر دانسته می‌شود یا خیر؟ محمود گرجی؛ ویراستار
© 2019- pr.irib.ir - Contact us :pr@irib.ir