امروز شنبه  ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
سرویس:گزارش
تاریخ خبر : یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸- ۱۰:۴۰
مروری بر سریال‌هایی که در این سال‌ها درباره حماسه هشت سال دفاع مقدس دیده‌ایم
برگ‌هایی از یک مقاومت
حمله ناجوانمردانه ارتش عراق به کشورمان، آن‌چنان حادثه مهمی‌به شمار می‌آمد که نه تنها تاریخ معاصر کشورمان را به دو دوره قبل و بعد از خود تقسیم کرد و بر بخش عمده‌ای از مناسبات منطقه‌ای و جهانی تأثیر گذاشت که در تمام عرصه‌های علوم انسانی از ادبیات و رمان و داستان تا شاخه‌های مختلف هنرهای نمایشی نیز فصل‌های تازه و متفاوتی را گشود.
 در مطلب پیش رو، به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس، به مجموعه‌های چهار دهه گذشته سیما چه آن‌ها که اثر دفاع مقدسی صرف محسوب می‌شدند و چه آن‌ها که رگه‌های آشکاری از این مضمون در بافت داستانی خود داشته‌اند، پرداخته شده و البته به سایر برنامه‌های شاخص غیرنمایشی این حوزه هم اشاراتی شده است، ناگفته نماند که در سال‌های ابتدایی دوران هشت ساله دفاع مقدس، قسمت عمده تولیدات مرتبط با این حوزه در قالب آثار سینمایی عرضه می‌شدند و تلویزیون به عنوان تنها رسانه مجاز تصویری کشور غالباً با ساخت و پخش سرودهای حماسی انقلابی‌، پوشش خبری جنگ، تهیه برنامه‌های مستند از جبهه‌ها و ساخت برنامه‌هایی با محتوای تفسیر سیاسی، نقش مهم خود را در آگاهی بخشی و افزایش انگیزه دفاع در میلیون‌ها مخاطبش ایفا می‌کرد. در این بازه زمانی، تولیدات نمایشی سیما غالباً به آثار تاریخی (سربداران، شاه شکار، امیر کبیر، بوعلی سینا و...) و مجموعه‌های انقلابی (شاه دزد، اشک تمساح، طبل توخالی و ...) خلاصه می‌شد و فهرست پخش اختصاص داده شده به آثار نمایشی / دفاع مقدسی با پخش آثار سینمایی قبلاً اکران شده پر می‌شد. آثاری نظیر «عبور از میدان مین» ساخته جواد طاهری، «گذرگاه» به کارگردانی شهریار بحرانی، «پرواز در شب»، «نینوا» و فیلم کوتاه «سقای تشنه لب» هر سه به کارگردانی زنده یاد رسول ملاقلی پور، اما در اواخر دهه شصت و به رغم پایان جنگ هشت ساله با توجه به اینکه این دوره طولانی دفاع هنوز حرف‌های ناگفته بسیاری را در بطن خود نهفته داشت، ساخت سریال‌های دفاع مقدسی در تلویزیون نیز با جدیت بیش‌تری پیگیری شد و مجموعه‌های متعددی از این گونه نمایشی روی آنتن رفت که در پرونده پیش رو مهم‌ترین و به یادماندنی‌ترین آن‌ها را مرور خواهیم کرد:  گل پامچال /1370 یکی از تجارب موفق حضور سینماگران پشت دوربین مجموعه‌های تلویزیونی با این سریال رقم خورد. محمد علی طالبی فیلم‌ساز مؤلفی که شاید بیش از هر ساخته دیگری با فیلم‌های تحسین شده «کیسه برنج» و «دیوار» و کارگردانی مشترک فیلم سینمایی «شهر موش‌ها» در کنار مرضیه برومند (کارگردان بخش عروسکی فیلم) به یاد آورده می‌شود این سریال خاطره انگیز را برای شبکه یک سیما کارگردانی کرد. داستان زندگی دختر کم سن و سالی به نام لیلا که پس از دست دادن تمام نزدیکانش در بمباران شهر جنوبی محل سکونتش به یک پیرمرد (با نقش‌آفرینی زنده‌یاد داوود رشیدی) پناه می‌برد و همراه با او برای یافتن خواهرش که در شمال کشور زندگی می‌کند راهی یک سفر طولانی می‌شود. در این مجموعه، خبر چندانی از فضای جنگ و جبهه و نبرد نبود و بیش‌تر تبعات ناخوشایند ناشی از تجاوز ناجوانمردانه ارتش بعث به کشورمان ـ که بی‌تردید ساکنان شهرهای مرزی را بیش از دیگران آزار داد ـ دستمایه درام قرار گرفته بود. فاطمه معتمد آریا، رضا بابک، تانیا جوهری و زنده‌یادان مهری مهرنیا، پروین سلیمانی و کیومرث ملک مطیعی نقش‌های دیگر مجموعه را بازی می‌کردند و ستاره جعفری نوجوان هم ایفاگر نقش لیلا بود.   سیمرغ / 1375 برخلاف اکثر قریب به اتفاق آثار سینمایی و تلویزیونی حوزه دفاع مقدس که نبرد زمینی رزمندگان کشورمان را روایت می‌کردند و قهرمانان آن‌ها شخصیت ملبس به لباس نیروهای بسیج یا سپاه پاسداران بودند، در این سریال، حماسه‌های نیروی هوانیروز ارتش با تمرکز بر دو قهرمان نامی این نیرو یعنی شهیدان علی اکبر شیرودی و احمد کشوری به تصویر کشیده شده بود؛ قهرمانانی که در ماه‌های نخست جنگ، نقش برجسته‌ای در فلج کردن توان زرهی ارتش بعث داشتند. در این مجموعه که کارگردانی آن را حسین قاسمی جامی‌بر عهده داشت محمد جوزانی ایفاگر نقش شهید شیرودی بود و بازیگر شناخته شده آثار نمایشی دفاع مقدس (که احتمالاً شناخته‌شده‌ترین بازیگر این گونه نمایشی وطنی هم به حساب می‌آید) یعنی سید جواد‌هاشمی در نقش دیگر قهرمان این مجموعه یعنی شهید احمد کشوری نقش‌آفرینی می‌کرد. با توجه به بضاعت فنی سینما و تلویزیون ایران در بازه زمانی متجاوز از دو دهه پیش که جلوه‌های ویژه رایانه‌ای هنوز به عرصه نمایش ایران، وارد نشده بود و یا اینکه سال‌های آغازین و آزمون و خطای خود را سپری می‌کرد، جلوه‌های ویژه این سریال از اندازه‌های محدودی فراتر نمی‌رفت، ولی به هر حال در حد و حدودی مقبول و آبرومند مطابق با استانداردهای آن روزها از کار در آمده بود. آتیلا پسیانی، غلامرضا بنفشه‌خواه و مینا نوروزی از جمله دیگر بازیگران شاخص این مجموعه تلویزیونی بودند.   نبردی دیگر / 1375 تا 1376 این سریال اولین و در عین حال شناخته شده‌ترین سریال دفاع مقدسی است که دستمایه اصلی آن، اسارت رزمندگان ایرانی در اسارتگاه‌های رژیم بعث بود. در سال‌هایی که هنوز تعداد شبکه‌های تلویزیونی از پنج کانال تجاوز نمی‌کرد و امکان‌های دیگری نظیر سریال‌های شبکه نمایش خانگی هم مطرح نشده بود مجموعه‌های هفتگی تلویزیونی به خصوص آن‌هایی که طرح داستانی تازه‌ای را به تصویر می‌کشید به سرعت فراگیر شده بود و در میان مخاطبان تلویزیون برای خود جایی دست و پا می‌کردند. قهرمان این مجموعه که آن روزها بسیار هم شناخته شده بود «حاج رسول رستگاری» نام داشت که ایفای آن را بازیگر گمنامی‌به نام محمد امینی‌نسب برعهده داشت که به جز این سریال، نقش‌آفرینی مهم دیگری از او در قاب شیشه‌ای دیده نشد. بخش عمده داستان این مجموعه بر ناشناس بودن «حاج رسول» در میان اسرا و تلاش نیروهای عراقی برای شناسایی، تخلیه اطلاعاتی و در نهایت انتقام از او به عنوان یکی از فرماندهان شاخص نیروهای مدافع کشورمان که ضربات مهلکی به بعثی‌ها زده، متمرکز شده بود. اکبر سنگی (که به خاطر حالت چهره‌اش، گزینه مناسبی برای ایفای نقش افسران حزب بعث محسوب می‌شد)، شاهد احمدلو، زنده یادان منوچهر حامدی و حسین ایل بیگی، مهدی فقیه و قاسم زارع دیگر نقش‌های مهم سریال را بازی می‌کردند.   سفر به چزابه/1376 زنده یاد رسول ملاقلی‌پور در تنها مجموعه تلویزیونی خود که البته نسخه کامل‌تری از یک اثر سینمایی به همین نام به حساب می‌آمد یکی از بهترین و ماندگارترین سریال‌های تلویزیونی درحوزه دفاع مقدس را به یادگار گذاشت. این فیلم‌ساز جسور که از همان فیلم‌های کوتاه و شانزده میلی‌متری دوره آغاز فعالیتش، خلاق و متفاوت نشان می‌داد و علاقه‌مندان سینمای دفاع مقدس از ساخته‌های دهه اول انقلاب او از فیلم کوتاه «سقای تشنه لب» گرفته تا آثار سینمایی بلندی همچون «پرواز در شب»، «بلمی‌به سوی ساحل» و «افق»، خاطرات خوبی دارند در میانه‌های دهه هفتاد با ساخت این فیلم / سریال خاطره‌انگیز نشان داد که با گذشت حدود یک دهه از اتمام جنگ، همچنان حرف‌های ناگفته بسیاری داشته است. برخلاف ساخته‌های سینمایی ملاقلی‌پور که غالباً در فضای جبهه و جنگ و رویارویی مستقیم رزمندگان ایرانی با دشمن می‌پرداخت «سفر به چزابه» داستان یک کارگردان و دوست آهنگسازش را (با بازی مسعود کرامتی و فرهاد اصلانی) در نیمه‌های دهه هفتاد روایت می‌کرد که در جریان ساخت یک فیلم دفاع مقدسی، با گذر از یک خاکریز وارد دالان زمان می‌شوند و به صحنه واقعی نبرد رزمندگان (هم‌رزمان سابق فیلم‌ساز) می‌رسند.  بازی‌های فرمی درخشان فیلم، درهم آمیختن‌های خلاقانه حال و گذشته، موسیقی اثرگذار به همراه نقش‌آفرینی‌های فراموش نشدنی بازیگران نقش‌های اصلی این مجموعه از مهم‌ترین مؤلفه‌های توفیق آن و قرار گرفتنش در فهرست سریال‌های خاطره‌انگیز تلویزیونی به شمار می‌آیند. از دیگر نقش‌آفرینان این مجموعه می‌توان از زنده یاد جمشید اسماعیل‌خانی، عاطفه رضوی، حبیب دهقان نسب، آرش نوذری، علی سلیمانی و مهدی فقیه نام برد.   لیلی با من است/1376 در سال‌های میانی دهه هفتاد رسم بر این بود که از آثار سینمایی که تلویزیون در تولیدشان مشارکت داشت یک نسخه تلویزیونی هم تدوین و روانه آنتن می‌شد. مینی سریال دیدنی «لیلی با من است» که نسخه تلویزیونی فیلم موفقی به همین نام محسوب می‌شد محصول همین رویکرد، یعنی مشارکت سیما فیلم در گروه تهیه‌کنندگان فیلم بود. البته اکران نسخه سینمایی پیش از نسخه طولانی‌تر تلویزیونی، به طراوات و تازگی آن در میان بینندگان لطمه می‌زد و شاید یکی از دلایل خروج این گونه مشارکت‌ها از دستور کار تلویزیون را باید نتیجه منطقی همین اشکال دانست.  این مجموعه به دلیل تمایز نگاه نوآورانه خود در تلفیق کمدی با مضامین همیشگی دفاع مقدس یعنی ایثار و شجاعت و ایستادگی در برابر متجاوزان، به شدت مورد استقبال قرار گرفت و شاید اگر نسخه سینمایی آن اکران نمی‌شد این درجه استقبال بیش‌تر هم بود. البته در بررسی مؤلفه‌های توفیق این فیلم / سریال نباید از نقش تعیین‌کننده پرویز پرستویی به عنوان بازیگر نقش اول درام یعنی صادق مشکینی غافل ماند، بازی خیره‌کننده این بازیگر خلاق در کنار موقعیت‌های بسیار خوبی که متن خوب سریال در اختیار سازندگان آن قرار می‌داد «لیلی با من است» را در جایگاه یکی از خاطره‌انگیزترین مجموعه‌های نمایشی تلویزیونی تثبیت کرد. در این سریال، شهره لرستاتی برای دومین بار پس از مجموعه «آپارتمان» به عنوان زوج هنری در مقابل پرستویی حضور موفقی داشت. محمود عزیزی، مهدی فقیه، حسین معلومی، رحمان باقریان و هدایت‌الله نوید هم دیگر نقش آفرینان این سریال بودند.   بهترین تابستان من/1376 علی بهادر که مجموعه‌ساز چندان شناخته شده و پرکاری محسوب نمی‌شود کارگردان یکی دیگر از آثار دفاع مقدسی بود که رگه‌های کمدی پررنگی داشت. داستان یک پسر نوجوان یزدی با نقش‌آفرینی علی صادقی ِکم سن و سال آن روزها که تعطیلات تابستانی‌اش را در جبهه‌های جنگ می‌گذراند. سید جواد‌هاشمی در این مجموعه هم نقش‌آفرینی می‌کرد و حسین خانی بیک، فاطمه طاهری و اسرافیل علمداری سایر نقش‌های مهم مجموعه را بازی می‌کردند. این سریال اگرچه به عنوان یک مجموعه شبانه در چهارشنبه شب‌های تابستان 76 به عنوان یک مجموعه هفتگی روی آنتن می‌رفت، ولی با توجه به فضای کلی حاکم بر آن و نوجوان بودن قهرمان داستان، شاید اگر در قالب یک سریال نوجوانانه و در کنداکتور مختص این گروه سنی پخش می‌شد نتیجه بهتری به دست می‌آمد. بینندگان قدیمی‌تر تلویزیون این مجموعه را با لهجه غلیظ یزدی گوینده نقش اول آن به یاد می‌آورند.   بازگشت پرستوها/1378 به دنبال ساخت مجموعه «نبردی دیگر» که به اسارت رزمندگان اختصاص داشت، به نوعی باب تولید آثار دیگری که چنین مضمونی داشتند، باز شد و ابوالقاسم طالبی که البته در عرصه سینما فعالیت بیش‌تری در قیاس با تلویزیون داشته دومین مجموعه مرتبط با مقوله اسارت را برای شبکه دو سیما کارگردانی کرد.  شرح مقاومت‌های رزمندگان و در ادامه مبادله اسرا و بازگشت آزادگان به میهن، موضوع این سریال بود. زنده‌یادان داوود رشیدی و گیتی ساعتچی، نقش‌آفرینانی همچون سیاوش طهمورث، کتایون ریاحی، تانیا جوهری، رامین پرچمی، عنایت‌الله شفیعی که همگی از بازیگران خاطره‌سازی هستند که ظرف سال‌های اخیر بسیار کم کار شده‌اند و بهروز شعیبی ـ که در آن سال‌ها دوران جوانی را سپری می‌کرد و هنوز پا به عرصه کارگردانی حرفه‌ای نگذاشته بود ـ دیگر نقش‌های سریال را بازی می‌کردند.   خاک سرخ/1381 نخستین مجموعه تلویزیونی که نام ابراهیم حاتمی‌کیا را به عنوان نویسنده و کارگردان بر خود داشت، بر خلاف آثار سینمایی دوران آغازین فعالیتش به طور مطلق در فضای جنگ و جبهه نمی‌گذشت و حاتمی‌کیا قصه پرسوز و گداز جدایی دراز مدت یک دختر  (لیلا) از خانواده‌اش را در روزهای ابتدایی حمله دشمن به خاک کشورمان و اشغال شهرهای مرزی کشورمان روایت می‌کرد. پرویز پرستویی که در آن سال‌ها در اوج شهرت و محبوبیت و گزینه اول ایفای بسیاری از نقش‌های مهم سینمایی و تلویزیونی بود نقش پدری دور مانده از فرزند را ایفا می‌کرد که در انتهای داستان با اسیر شدن به دست نیروهای دشمن، جدایی تلخ دیگری را تجربه می‌کند.  مهتاب کرامتی با گریم سنگین برای نزدیک شدن به سن و سال مادر لیلا نقش‌آفرینی می‌کرد، لاله اسکندی در نقش لیلا قهرمان داستان، حضور داشت و حبیب رضایی، امیر آقایی، محمد مختاری و بهناز جعفری دیگر نقش‌آفرینان این مجموعه 17 قسمتی تلویزیونی بودند که پخش آن در مهر 81 آغاز شد و تا اوایل زمستان همان سال ادامه پیدا کرد.   عشق سال‌های جنگ/1381 دومین مجموعه حوزه دفاع مقدس که علی بهادر پس از «بهترین تابستان من» کارگردانی کرد، همین مجموعه بود که در تابستان و پاییز 81 از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رفت. مجموعه‌ای که بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده بود و حوادث آن در ماه‌های اول جنگ تحمیلی در کردستان اتفاق می‌افتاد. این سریال به موازات دستمایه‌های مربوط به مقابله نیروهای مدافع ایران (که قهرمانان سریال هم جزئی از آن‌ها بودند) با نیروهای بعثی و گروه‌های تجزیه‌طلب منطقه، ماجرایی عاشقانه را نیز روایت می‌کرد. جعفر دهقان، فرهاد جم، مهدی صبایی، پرستو صالحی، بهمن دان، مینا نوروزی‌فر و زنده‌یاد حسین محب اهری در این مجموعه ایفای نقش می‌کردند. رقص پرواز/1387 این مجموعه در واقع بخشی از سریال مفصلی به نام «سپید جامگان» بود که قرار بود هر بخش جداگانه آن را یک کارگردان بسازد و با عناوین متفاوت، ولی ذیل عنوان کلی «سپید جامگان» پخش شود. با منتفی شدن این طرح، سه بخش آن به شکل مجموعه‌های مجزا روی آنتن رفت که «رقص پرواز» ساخته احمد مرادپور یکی از آن‌ها بود. این سریال، داستان پزشک جراح حاذقی به نام دکتر یاوری را روایت می‌کرد که به شکلی ناخواسته در اوضاع آشفته شهر اهواز و زیر بمباران دشمن قرار می‌گیرد. نقش این پزشک را مهدی‌هاشمی‌با مهارتی ستودنی بازی می‌کرد که هنوز خاطره این نقش‌آفرینی درخشان در یادها باقی مانده است، پزشکی بدخلق و بی‌حوصله که از محیط ساکت و آرام بیمارستان محل کارش در آمریکا به وسط جنگ و درگیری و آژیرهای مداوم قرمز پرتاب شده بود و با همه کس و همه چیز با بدخلقی‌های خنده‌داری رفتار می‌کرد. شهاب حسینی، لاله اسکندری، امیرحسین صدیق و سیروس گرجستانی هم ایفاگر دیگر نقش‌های برجسته سریال بودند.  در چشم باد/1388 مسعود جعفری جوزانی، سریال سنگین و الف ویژه خود را نه در قالب یک مجموعه دفاع مقدسی که به شکل یک سریال تاریخی شخصیت‌محور مقابل دوربین برد. این مجموعه، زندگی قهرمانش یعنی بیژن ایرانی (با بازی پارسا پیروزفر) را از دوران کودکی تا لحظه شهادتش در خرمشهر آزاد شده در یک دوره زمانی شصت ساله روایت می‌کرد؛ دورانی پرالتهاب در تاریخ معاصر کشورمان که از اوایل به قدرت رسیدن رضاشاه پهلوی و سرکوب نهضت جنگل در سال‌های آغازین قرن تا حمله متفقین در جنگ جهانی دوم به ایران، بازه 37 ساله حکومت پهلوی دوم و سرانجام وقوع انقلاب و جنگ تحمیلی را در بر می‌گرفت و با آزادسازی خرمشهر و شهادت بیژن ایرانی در آغوش فرزند دورمانده‌اش (مصطفی زمانی) به پایان می‌رسید. در چند قسمت انتهایی این مجموعه با توجه به سیر روایت که بازگشت بیژن از آمریکا و سفر او به خط مقدم جبهه برای پیدا کردن پسر رزمنده‌اش را به تصویر می‌کشید دقایق عمده سریال در فضای جبهه و نبرد می‌گذشت و بیش از نمایش صحنه‌های مقابله مستقیم رزمندگان ایرانی با نیروهای دشمن، تلاش نیروهای اطلاعات عملیات (که پسر بیژن یکی از اعضای برجسته آن‌ها بود) برای شناسایی دقیق مواضع و توان زرهی دشمن و برنامه‌ریزی دقیق برای باز پس‌گیری شهر خرمشهر مورد توجه قرار گرفته بود. کامبیز دیرباز، سعید نیک‌پور، فخرالدین صدیق‌شریف، محمدرضا هدایتی، رضا شفیعی‌جم، لاله اسکندی، جهانگیر الماسی، سحر جعفری جوزانی و کرکتر لیلی (بازیگر اهل تاجیکستان) سایر نقش‌های کلیدی این مجموعه را بازی می‌کردند.  شوق پرواز/1390 پانزده سال پس از سریال «سیمرغ»، مجدداً شبکه یک سیما ساخت مجموعه‌ای برگرفته از زندگی یکی دیگر از قهرمانان دوران دفاع مقدس را در دستور کار خود قرار داد. شهید عباس بابایی، خلبان شهید اهل قزوین که یکی از نامی‌ترین خلبان‌های دوران جنگ تحمیلی و یکی از فرماندهان جان بر کف نیروی هوایی ارتش به شمار می‌آمد در سریال «شوق پرواز» به کارگردانی زنده‌یاد یدالله صمدی با نقش‌آفرینی شهاب حسینی به تصویر کشیده شده بود. با توجه به ارتقای فناوری در مقایسه با نیمه دهه هفتاد که سریال «سیمرغ» ساخته شده بود و پررنگ شدن نقش جلوه‌های ویژه رایانه‌ای در روند ساخت آثار جنگی، «شوق پرواز» صحنه‌های نبرد هوایی پر و پیمان‌تری از آثار متقدم خود داشت و افزون بر بار مفهومی و رویکرد تاریخ‌محور خود در مخاطبان علاقه‌مند به صحنه‌های پرتحرک نیز انگیزه بیش‌تری برای پیگیری مستمر سریال ایجاد می‌کرد. داستان این مجموعه در دو مقطع زمانی حال و گذشته اتفاق می‌افتاد و از دریچه پیگیری‌های یک زن خبرنگار (ستاره اسکندری) و نامزدش (کوروش تهامی) زندگی شهید بابایی از دوران کودکی تا پیوستنش به نیروی هوایی، موضع‌گیری‌ها در دوران شکل‌گیری انقلاب و سرانجام نقش پررنگش در مقابله هوایی با نیروهای دشمن روایت شده بود. الهام حمیدی نقش همسر شهید بابایی و شهرام حقیقت‌دوست نقش خلبان هم‌رزم او را ایفا می‌کردند و مینا جعفرزاده، فخرالدین صدیق‌شریف، عبدالرضا اکبری، پوراندخت مهیمن و فرهاد قائمیان از جمله دیگر بازیگران این سریال دفاع مقدسی بودند. با توجه به روایت بخش‌های درخور توجهی از این مجموعه در شهر قزوین به عنوان زادگاه شهید بابایی، عدم توفیق سریال در به تصویر کشیدن لهجه و مناسبات فرهنگی خانواده و نزدیکان شهید بابایی و بسنده کردن به چند تکیه کلام با لهجه قزوینی از نکاتی بود که تا حدودی مورد انتقاد قرار گرفت.  کیمیا/1394 مجموعه طولانی «کیمیا» که پاییز و زمستان 94 از شبکه دو سیما پخش شد نیز همچون سریال «خاک سرخ» یک مجموعه دفاع مقدسی صِرف محسوب نمی‌شد، ولی به سبب وقوع بسیاری از رخدادها در شهر خرمشهر که از مقطع زمانی نزدیک به وقوع انقلاب آغاز شده بود و تا اشغال شهر به دست نیروهای دشمن ادامه پیدا می‌کرد پیوستگی‌های فراوانی با جنگ تحمیلی و حال و هوای آن داشت. در این سریال عامه‌پسند که در زمان پخش، هواداران بسیاری هم پیدا کرده بود به واسطه طولانی بودن روایت و فرصت بسیاری که برای خلق و پیشبرد درام در اختیار کارگردان قرار داده شده بود به ماجرای تجاوز ارتش عراق به خرمشهر و دفاع ساکنان شهر که کیمیا و خانواده‌اش هم در کنار آن‌ها بودند به شکل مفصل‌تری در قیاس با دیگر آثار مشابه پرداخته شده بود و مجموعه در به تصویر کشیدن فضای حاکم بر شهر در آن روزهای ناخوشایند عملکرد موفقی داشت. مهراوه شریفی‌نیا ایفاگر «کیمیا» به عنوان قهرمان روایت بود و آزیتا حاجیان، حسن پورشیرازی، رضا کیانیان، مهدی سلطانی، مهدی پاکدل، پوریا پورسرخ، عاطفه رضوی، سید مهرداد ضیایی، امیر حسین آرمان و حمیدرضا هدایتی سایر بازیگران این مجموعه بودند.  سایر مجموعه‌ها در بازه طولانی سی و چند ساله‌ای که تلویزیون، آثار نمایشی با محتوای دفاع مقدس را روی آنتن شبکه‌های چندگانه خود فرستاده است افزون بر سریال‌هایی که ذکرشان رفت می‌توان مجموعه‌های بسیار دیگری را نیز پیدا کرد که یا یک مجموعه دفاع مقدسی به مفهوم تام و تمام آن بوده‌اند یا دست‌کم رگه‌های آشکار دفاع مقدس در بافت داستانی آن‌ها به چشم می‌خورد که برای پرهیز از اطاله کلام و در عین حال به جهت ثبت در تاریخچه این گونه نمایشی در این مجال به آن‌ها اشاره‌ای گذرا می‌کنیم: مجموعه «سایه همسایه/1365» ساخته اسماعیل خلج و شخصیت پسر بقال محله که رزمنده جانباز دفاع مقدس و نمادی از جوانان آرمانی در آن سال‌هاست؛ مجموعه «بخش چهار جراحی/1369» به کارگردانی مسعود فروتن که یکی از بیماران بستری در بخش مورد نظر داستان یک شخصیت بسیجی بود؛ سریال «سلام به انتظار/1375» ساخته کریم آتشی که داستان یک جراح مغز و اعصاب را که به شوق مداوای مجروحان جنگی از کانادا به ایران باز می‌گردد، روایت می‌کرد؛ مجموعه «قفسی برای پرواز» به کارگردانی یوسف سید مهدوی که روایتگر دلباختگی یک جوان ساکن شهریار به دختری از اهالی خرمشهر و عزیمت او به این شهر برای یافتن دختر مورد علاقه‌اش در روزهای آغازین جنگ و سرانجام اسارتش به دست نیروهای عراقی بود و آثار دیگری نظیر: «یلدای قدر»، «همچون سرو»، «نیلوفران خاک»،«روز ایپریت»، «دومین انفجار» و... که هر کدام گوشه‌ای از حدیث هشت ساله دفاع‌مقدس را به تصویر کشیده بودند. فارغ از آثار نمایشی حوزه دفاع مقدس که به هر حال علاقه‌مندان خاص خود را داشتند یکی دیگر از برنامه‌های پربیننده‌ای که مقوله جنگ هشت ساله را با واکاوی دقیق و نمایش گوشه‌هایی دیده نشده از این دوران روایت می‌کرد برنامه «روایت فتح» بود که به تهیه‌کنندگی گروه تلویزیونی جهاد ساخته می‌شد. شهید سید مرتضی آوینی نویسنده، کارگردان و روایتگر این برنامه بود که از همان ماه‌های آغازین جنگ تحمیلی در قالب عضوی از گروه جهاد تلویزیون به جبهه‌ها رفت و به ضبط تصاویر مستند از خط مقدم و پشت جبهه مشغول شد که تا انتهای جنگ هم ادامه یافت. شهید آوینی در فروردین سال 72 و در حین ساخت یک مجموعه مستند جنگی دیگر در اثر برخورد با یک مین خنثی نشده به درجه رفیع شهادت ناِئل آمد. روایت فتح در پنج فصل مجزا تهیه شد که در هر فصل آن به یکی از عملیات‌های مهم دوران دفاع مقدس پرداخته می‌شد و گروه سازنده با استفاده از مصالح تصویری که در خلال هر یک از این عملیات‌ها تصویربرداری شده بود و ترکیب خلاقانه آن‌ها با گفتار متن‌‌های عاشقانه ـ عارفانه‌ای که خود آوینی بر روی تصاویر می‌خواند، بیننده را از چگونگی عملیات مورد نظر و حال و هوای حاکم بر رزمندگان شرکت‌کننده در آن عملیات آگاه می‌کرد. در دورانی که هنوز شبکه‌ای تخصصی به نام شبکه مستند در تلویزیون راه‌اندازی نشده بود و از دسترسی‌های اینترنتی امروزی هم خبری نبود، مستند تلویزیونی «روایت فتح» سرفصلی بود برای آشنایی یک نسل با گونه نمایشی مستند و پیگیری جدی‌تر آن که البته این امتیاز کمی نبود.  مازیار معاونی
© 2019- pr.irib.ir - Contact us :pr@irib.ir