بزرگترین میراث سینمای ایران، شهرک سینمایی تلویزیونی ایران یا همان شهرک غزالی است. شهرکی که نتیجه تلاش هنرمندانه دست توانمند مرحوم علی حاتمی است که خلاقیتش برای سینما و تلویزیون ایران مثل گنجی گرانبها ماندگار شد. در این گزارش شاخصترین سریال های ساخته شده در دکور تهران قدیم شهرک غزالی مرور شده است:
حدود سال 1350 بود که کلنگ شهرک 10 هزار متری را با کمک و طراحی یکی از بهترین دکوراتورهای ایتالیایی به نام جانی کورتینا زد و هشت سال خون دل خورد تا سال 1358 ماکتی داشتیم از تهران قدیم همراه با خیابانها و ساختمانهایی متحرک . حالا محلههایی داشتیم از میدان توپخانه و بهارستان، جواهر فروشی قازاریان، گراند هتل، ساختمان شاه آباد، کافه پارس، خیابان اکباتان، لاله زار، سینما تابان تهران قدیم بین سال ۱۳۱۵ تا۱۳۲۰. همه شرایط مهیا شده بود تا حاتمی «هزاردستان» را بعد از ده بار بازنویسی کلید بزند. بعد از تمام شدن «هزاردستان» خیلیها به صرافت افتادند تا بخشهای تاریخی قبل از معاصر را هم به این شهرک اضافه کنند. همین کار زمینهای شد تا 13 سال بعد داوود میرباقری دکورهایی از بافت کوفه قدیم را برای سریال امام علی(ع) در همین شهرک بازسازی کند. بعدها حتی کوچههایی در دل خیابانهایش به آن اضافه شد، مثل کوچه ای در دل لاله زار برای نمایش خانه تختی. بعدا لوکیشن فیلم و سریالهایی همچون شیخ مفید، سربداران، هشت بهشت، کارآگاه علوی، مریم مقدس، اصحاب کهف، مدار صفر درجه، شب دهم، بانو، کلاه پهلوی و کفشهای میرزا نوروز و... در همین شهرک ساخته شد. علی حاتمی، 14 آذر 1375 از میان ما رفت. در حالیکه فقط 52 سال داشت. 23 سال از روز تلخ رفتننش میگذرد. اگر بود باز هم می توانستیم شاهد هنرنماییاش در شهرک سینمایی تلویزیونی ایران باشیم.
هزاردستان / علی حاتمی / 1366
این سریال عصاره هنر علی (عباسعلی) حاتمی متولد 23 مرداد 1323 است. بعد از ساخت حدوداً ده فیلم سینمایی و حاضر شدن شهرک سینمایی غزالی بود که دست به کار ساختن «هزاردستان» شد. داستان «هزاردستان» داستان زندگی رضا خوشنویس شخصیتی تخیلی مبتنی بر شخصیتی تاریخی بهنام کریم دواتگر است و به نظریه توطئهای مبنی بر دست داشتن شخصیتی به نام خان مظفر در وقایع پشت پرده سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قاجار و پهلوی میپردازد. «هزاردستان» دوبخش دارد: بخش اول داستان رضا تفنگچی است و دوران احمدشاه و آغاز حکومت رضا شاه ؛ بخش دوم زندگی رضا خوشنویس است در دوران پایانی حکومت رضا شاه و آغاز حکومت محمدرضا شاه. «هزاردستان» بسیاری از بازیگران سینما را تبدیل به ستاره کرد با نقشهایی ماندگار و به نظر میرسد که آن نقشها زندهاند و هیچگاه از ذهن فراموش نمیشوند. شخصیتهای این سریال هرکدام یک یا چندین ما بازای خارجی داشتند و به دست حاتمی خوب پرورده شدند. نقشهایی مثل رضا خوشنویس با بازی جمشید مشایخی برگرفته از شخصیت واقعی کریم دواتگر و میرزا محمدحسین خان قزوینی، خان مظفر با بازی عزت الله انتظامیکه نماد چکیده همه خاندانهای حکومتگر در ایران است، مفتش شش انگشتی با بازی داوود رشیدی ملغمهای از افرادی نظیر سرلشکر آیرم، سرپاس مختاری، سرهنگ درگاهی، پاسبان عباس بختیاری (معروف به شش انگشتی) و پاسیار یحیی رادسر (ادیبالسلطنه) است. ابوالفتح خوشنویس با بازی علی نصیریان معّرف میرزا ابراهیم خان منشی زاده رئیس کمیته مجازات است؛ کمیتهای که اشخاصی را پرورش میداد برای کشتن رؤسای توطئه و جنایت. محمدعلی کشاوزر در نقش شعبان استخوانی یکی از بهترینهای سینمای ایران شد، جهانگیر فروهر در نقشهای سرگارسون و میرزا باقر هم خاطره انگیز شد. حاتمیبود و دیالوگهایش و تقریباً هیچکس بعد از او نتوانست این ارادت به جملات خاطرهانگیز مرامکُش کوچه و بازار تهران را مثل خودش زنده نگه دارد. جملاتی مثل «تلخی با قند شیرین نمیشه» و «خورشید دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمیشه» فیلم مادر، « شب رو باید بیچراغ روشن کرد» فیلم کمال الملک، «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید» خان مظفر «هزاردستان»، «همه عمر دیر رسیدم» فیلم سوتهدلان.... علی حاتمیبا زبانگردانی فیلمهایش، گویی دوبار فیلم را میساخت. با استفاده از هنر دوبلورهایی مثل منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب و ایرج ناظریان و مقبلی و بهرام زند. تیتراژ و موسیقی متن این فیلم هم از نقطه قوتهای دیگر آن به شمار میرود. تیتراژ اولیه فیلم، پیش درآمدی در آواز اصفهان ساخته مرتضی نیداوود ،سازنده تصنیف مرغ سحر با تنظیم برای ارکستر از مرتضی حنانه است.
کارآگاه علوی/ حسن هدایت/ 1375
کارآگاه علوی از معدود سریالهای جنایی و خوشساخت پلیسی است که با حال و هوای قدیمیاش خیلیها را پای تلویزیون نشاند. شاید اگر دکورهای شهرک غزالی نبود هرگز در لوکیشنهایی در بسته این اتفاقها و تعقیب و گریزهای پلیسی رخ نمیداد. آکسسوارهای این سریال زبانزد بود و در هنگام پخش این سریال هرکسی دلش میخواست یکی از این وسایل قدیمی را داشته باشد. با اینکه سریال جنایی بود، خلق فضای آرام و نمایش نشانههای زندگی آرام در تهران قدیم از خصوصیات این سریال بود و از این جهت با سریال پوآرو برابری میکرد! این مجموعه تلویزیونی در دو بخش یکی سال ۱۳۷۵ با مجموعه تلویزیونی «کارآگاه» و در سال ۱۳۸۷ با مجموعه «کارآگاه علوی۲» پخش شد. قهرمان اصلی داستان، پلیسی خوش قد و بالا و سبیل قیطانی با بازی احمد نجفی بود در مجموعه کارآگاه علوی 1، او مامور اداره تامینات است که در بین سالهای 1308 تا 1314 مشغول فعالیت در تهران است و در کارآگاه علوی ۲ او پس از تبعید، دوباره به کار فراخوانده میشود و در بازگشت، تصمیم میگیرد با پیگیری پروندههای مفاسد عوامل رژیم شاه، پرده از این فسادها بردارد. برای لوکیشن اداره آگاهی ساختمان شهربانی قدیم وزارت امورخارجه انتخاب شده بود. خسرو دستگیر (سرهنگ افشار)، کارگاه صدری (یوسف مرادیان)، کارآگاه کازرونی (محمد عباسنژاد) و کارآگاه کردبچه (ولی اویسی) از بازیگران اصلی این مجموعه بودند. در ساخت تیتراژ این سریال از شیوه نقاشی و موشن استفاده شده بود که در نوع خودش منحصربه فرد و درخور توجه بود.
کیف انگلیسی / سید ضیاءالدین دُرّی / 1378
داستان این مجموعه تاریخی هم به سالهای 1320، پایان جنگ دوم جهانی و ورود تدریجی امریکا به عرصه سیاستهای داخلی ایران برمیگردد. تاریخ وقایع این سریال هم به سالهایی نزدیک است که دکور و خیابانهایش در شهرک غزالی مهیا بود و جای دغدغهای را برای سازندگانش باقی نگذاشت. مرحوم دُرّی نزدیک به شش سال وقت گذاشت تا این سریال را بنویسد و تکمیل کند. دورهای که دوره طلایی مطبوعات نام گرفت، همزمان بود با سقوط رضاخان و جانشینی محمدرضا و اهمیت اقتصادی نفت و ظهور احزاب مارکسیستی در کشور. داستان «کیف انگلیسی» داستان منصور ادیبان (علی مصفا)، یک روشنفکر سیاسی علیه اقتدارگرایی دولت است که همراه مردم میشود و بهعنوان نماینده آنها وارد مجلس میشود، ولی در حین مخالفت با دولت، رفته رفته در نظرها و تفکرات انگلیسی و آمریکایی غرق میشود و دست آخر، هم زندگیاش دستخوش جوّ زدگیهای غربی میشود، هم مبارزات سیاسیاش! «کیف انگلیسی»، نماد ابزارهای سیاست انگلیسی است در دست روشنفکران ایرانی.
از جذابیتهای این سریال، نمایش آمیختگی فضای زندگی روستایی و طبیعت قدیمی ایرانی است با زندگی پر زرق و برق شهرنشینی قشر روشنفکر و سیاست زده آن روزها. بخش روستایی در حوالی تهران و بخش شهری آن در شهرک غزالی کار شدهاست. کنش و اتفاقات برخلاف ضرباهنگ کند سریالهای تاریخی ایرانی سرعت بیشتری در این سریال دارد و حوادث جذاب و دراماتیکش بیننده را پای آن مینشاند. لحن محاورهای بازیگران هم سبب شد تا تماشاگران تحلیلهای سیاسی را راحت تر درک و موشکافی کنند. وجود بازیگرانی چون علی مصفا، لیلا حاتمی، محمدرضا شریفی نیا، سیروس گرجستانی، حسام هنرمند، صبا کمالی، قطبالدین صادقی از نقاط قوت این سریال محسوب میشود. موسیقی این سریال هم کار فرهاد فخرالدینی است. از اتفاقات خوب این سریال، شنیدن صدای علیرضا قربانی برای اولین بار روی یک مجموعه تلویزیونی بود که با تصنیفهایی چون«گشته خزان نوبهار من»، «بچه چاقو کشم» یا «رنگ اصفهان درویش خان» در یادها ماندگار شد.
شب دهم / حسن فتحی / 1380
نوروز 1380 مصادف شد با ماه محرم و عزای حسینی. فتحی با یک تیر دو نشان زد، با «شب دهم»در این تعطیلات نوروزی به داد تلویزیون و بینندگانش رسید. فتحی سریال دراماتیک و تاریخی و مذهبی «شب دهم»، ساخته شده در شهرک غزالی را به خانهها آورد. اکثر نماهای این سریال نماهای داخلیست و در شب فیلمبرداری شده؛ نمایشی است از فضای خفقان مذهبی سیاسی دوره رضاخانی. مردم در همین دوره بود که بهخاطر ترس از حکومت حرفهای خود را در پرده و لفافه میگفتند و همین باعث شد دورهای استفاده از مثل و حکایت در بین محاورات روزمره رواج پیدا کند. داستان «شب دهم»قصه جوان شروری به نام حیدر خوش مرام(حسین یاری) است که عاشق یکی از شاهزادههای قجری(کتایون ریاحی) میشود. حیدر خوش مرام از لوطیهای طهران قدیم هست و میخواهد با این شاهزاده ازدواج کند اما شاهزاده نمیپذیرد. اما با اصرارهای حیدر مواجه میشود و برای وصال شرط میگذارد که اگر حیدر بتواند در زمان حکومت نظامی رضاخان ده شب تعزیه برگزار کند با او ازدواج خواهم کرد. دلیل شرط شاهزاده بعدها مشخص میشود. به دلیل خاطراتی است که از این مراسم در دوران کودکی خود داشته است، حیدر به اتفاق دوست خوب خود،یاور و بقیه نوچههایش این مراسم را برگزار میکنند تا اینکه در شب دهم و پایانی، اتفاقات تلخی رخ میدهد و عاشق به معشوقش نمیرسد. حسین یاری، کتایون ریاحی، رویا تیموریان، ثریا قاسمی، پرویز پورحسینی، محمود پاک نیت، پرویز فلاحی پور و آتش تقیپور از نقشآفرینان «شب دهم» هستند. ترانه تیتراژ این سریال هم با صدای علیرضا قربانی هم شنیدنی است. سالها بعد سریالهای پریدخت، بانو ، سالهای برف و بنفشه و روزهای اعتراض با محوریت همین موضوع ممنوعیت مراسم مذهبی در سالهای خفقان رضاخانی و در همین لوکیشن شهرک غزالی، درباره ساکنان حوالی پایتخت ساخته شد.
مدار صفر درجه / حسن فتحی / 1386
درست زمانی که جریانات انکار هولوکاست و بحث عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی بالا گرفت ساختن سریالی در این باره هم الزامیشد و حقیقتاً فتحی آن را به بهترین شکل روانه تلویزیون و خانهها کرد. مهمترین کار فتحی استفاده از دکورهای شهرک غزالی بود که نتیجه کار هنرمندانه علی حاتمی محسوب میشد. او به نوعی با استفاده از این دکورها بار دیگر غزالی را زنده کرد. با اینکه جنس تصویرهای گرفته شده در اروپا بهدلیل رطوبت زیاد با این تصاویر متفاوت بود، ولی فتحی توانست با بهکارگیری بسیاری از عوامل این دو جنس تصویری را بههم نزدیک کند. شخصیت پردازی و ساختار درام مستحکم، جزء لاینفک این سریال است. داستان کاملاً باورپذیر حبیب پارسا (شهاب حسینی) دانشجویی که برای خواندن فلسفه به فرانسه میرود داستانی آشنا برای خیلی از ایرانیهاست؛ اما داستان عشق و عاشقی او با دختر یهودی، سارا آستروک (ناتالی متی) ماجرا را وارد حوزه سیاسیاش میکند. رفته رفته بار سنگین مشکلات سیاسی روی دوش نقشها احساس میشود. ترور و رانده شدن یهودیان بهدست صهیونیستها، فتح پاریس بهدست فاشیستهای آلمانی، اخراج دانشجویان ایرانی، حضور فرصت طلبان ایرانی، فساد در وزارتخانهها و ادارات امنیتی...، همه و همه اختناق و نفس تنگی آن دوران را نشان میدهد. حضور بازیگران خارجی مثل پیر داغر در نقش سرگرد بهروز فتاحی هم از هنرمندیهای فتحی بهشمار میرود. شبهات و ما بازاهایی هم در این میان دیده میشود. شباهتی میان عبدالحسین سرداری مسئول امور کنسولگری ایران در فرانسه با شخصیت پارسا و جهانبانی و فتاحی دیده میشود.
در آن زمان سرداری برای فرار و نجات یهودیان، گذرنامه صوری صادر میکرده است و بعدها هم دولت ایران از او قدردانی کرده. بار دیگر صدای گرم علیرضا قربانی زینت بخش یک مجموعه خوب و اصیل تاریخی ایرانی شد. شنیدن این ابیات «وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید/ وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید» از جذابیتهایی بود که تماشاگران سریال برای آن به انتظار مینشستند. زبانگردانی این سریال تاریخی هم، به لحاظ حضور بازیگران خارجی نقش عمدهای داشت و نزدیک به 60 نفر از هنرمندان دوبلور در این مجموعه فعالیت داشتند.
سعیده نیک اختر