امروز جمعه  ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
سرویس:گفت و گو
تاریخ خبر : یکشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۰- ۰۹:۲۶
گفت و گو با عادل بزدوده، خالق عروسک های زی زی گولو و خونه مادربزرگه
خاطره سازی آقای عروسک ساز
عروسک‌هایی که عادل بزدوده ساخته است نقشی مهم در خلق شادی و اوقات خوب دوران کودکی و نوجوانی بسیاری از ما دهه‌شصتی‌ها داشته است؛ عروسک‌های ماندگاری که شاید هیچ وقت تکرار نشوند. از عروسک‌های«خونه مادربزرگه» و«شهر موش‌ها» بگیرید تا«قصه‌های تا‌به‌تا» و«الو، الو من جوجوام».
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، آقای عروسک ساز که حالا سال‌های میانه دهه هفتم زندگی‌اش را سپری می‌کند و صاحب دنیایی از تجربه است، می‌گوید: خشت و سنگ بنای وجودم، فرزندان ایران هستند و برای آن‌ها دغدغه دارم. بزدوده از بی‌مهری تلویزیون به مجموعه‌های عروسکی گلایه دارد. او درباره روزهای اوج حضورش در تلویزیون می‌گوید: من این روزها وقتی برنامه‌های مخصوص کودکان و نوجوانان را می‌بینم، غصه‌ام می‌گیرد و به شدت آزرده خاطر می‌شوم. بعد از پیروزی انقلاب تقریباً از سال ۱۳۵۸ به بعد، هرسال زندگی ما از اوایل آذر شروع می‌شد و مدام از یک کار به کار دیگری می‌رفتیم تا به دهه فجر می‌رسیدیم. از این استودیو به آن استودیو در رفت وآمد بودیم تا اینکه کار برای عید نوروز شروع می‌شد. بزدوده ادامه می‌دهد: واقعاً تلویزیون خانه دوم ما بود. به غیر از خانه خودمان و تلویزیون جای دیگری را نمی‌شناختیم و مدام در حال کار کردن بودیم. بیش‌تر کارها را در استودیو 11 تولید می‌کردیم و اگر استودیو 11 درگیر کارهای دیگر بود به استودیو 13 و 15 می‌رفتیم.  به معنای واقعی کلمه، شب و روزمان با تلویزیون و در آنجا سپری می‌شد. این طراح و سازنده عروسک‌ با اشاره به اینکه اکنون وقفه‌ای، بیست سال ایجاد شده و گویی هیچ اتفاقی نمی‌افتد، می‌گوید: تلویزیون فربه و فربه‌تر می‌شود، هم به لحاظ زیرساختی و هم نرم افزاری، ولی باید دید خروجی‌اش برای کودک و نوجوان ایرانی چیست؟ چراهای بسیاری وجود دارد که مدیران و مسئولان امر باید به آن پاسخ دهند. او اضافه می‌کند: بنده و امثال من، کننده، سازنده و عامل هستیم. شاید از منظری بتوان گفت که ما مطرب و طرب انگیزیم و شادی و خاطرات را به همراه می‌آوریم، ولی به چه علتی و با چه سیاست کلانی جلو فعالیت‌ها گرفته می‌شود تا به عنوان مثال: مجموعه سریال‌های عروسکی ساخته نشود، نمی‌دانم. برای بچه‌های ایران (با کلانشهرها کاری ندارم) برای فرزندانمان در دورافتاده‌ترین نقاط ایران چه برنامه‌ای داریم که با دل خوش یک ساعت پای تلویزیون بنشینند، هم لذت ببرند و هم آموزش‌هایی را دریافت کنند که به درد زندگی‌شان بخورد؟ بزدوده ادامه می‌دهد: چرا هنوز برخی تا اسم منِ نوعی را می‌شنوند، می‌گویند: «ما اسم تو را در تیتراژها می‌دیدیم، چرا دیگر با تلویزیون کار نمی‌کنی؟»  همه توقع دارند ما کار کنیم، ولی ما هم در مقابل توقع داریم که مدیران فرهیخته کنونی کاری بکنند. اصلاً نمی‌شود این طور پیش رفت. برخی‌شان گزارش‌های عجیبی می‌دهند مثلاً می‌گویند: شبکه پویا 85 درصد مخاطب دارد، خب، درست، ولی محتوایش چیست؟ شما می‌توانید یک برنامه کم‌ظرفیت را بارها بازپخش کنید، بچه آن را می‌بیند چون چیز دیگری ندارد، ببیند. سؤال این است که چرا برنامه تفکر برانگیز و دارای محتوای خوب برای کودکان و نوجوانان ساخته و پخش نمی‌شود. این استاد دانشگاه با بیان اینکه«امثال بنده که تجربه‌مان خیلی بیش‌تر از 40 سال پیش شده، چون آن موقع جوان بودیم، الان پخته‌تر شده‌ایم»، از سازمان گلایه می‌کند و می‌گوید: اگر تلویزیون برای من جا ندارد، مشکلی نیست، جا نداشته باشد، من می‌روم دانشگاه و درس می‌دهم، دانشجویانی را پرورش می‌دهم که کار خلاقانه در عرصه هنر این مرز و بوم انجام دهند. بله، تلویزیون جای بزرگ و خوبی است و جایگاه رفیعی دارد، ولی چه کارهایی دارد انجام می‌گیرد؟ ای‌کاش با چند مدیر که برای شبکه‌های کودک و نوجوان کار می‌کنند نشستی برگزار کنیم و بگویند خروجی کارشان و تاثیراتی که در جامعه گذاشته‌اند، چه بوده است. وقتی آن‌ها چنین اجازه‌ای نمی‌دهند، من نگران می‌شوم؛ چرا که بیش‌تر از برخی مدیران، دغدغه کودکان و نوجوانان را دارم؛ خشت من و سنگ وجود بنای من با کودک و نوجوانِ ایران، بسته شده است. بزدوده که این روزها علاوه بر تدریس در دانشگاه، در کانون تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز فعال است در ادامه می‌گوید: خوشبختانه بیش از 50 سال است که به مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت‌وآمد دارم و فعلاً آنجا، جایی است که هم من به آن‌ها نیاز دارم و هم آن‌ها به من. بنابراین در کنار همدیگر کار می‌کنیم. کانون بدون هیاهو کار فرهنگی انجام می‌دهد. با این حال تلویزیون، گستره بیش‌تری از مثلاً هزار یا دو هزار مرکز کانون پرورش فکری در سراسر ایران دارد و با توجه به میلیون‌ها مخاطبش می‌تواند با یک برنامه خوب، کودکان را مجذوب ادبیات، متل‌ها، قصه‌ها، حکایات و داستان‌های شیرین و آموزنده ایران زمین کند. وی می‌افزاید: مدیران این را نمی‌خواهند، اگر هم بخواهند مثلاً به منِ نوعی می‌گویند از بیرون با خودت سرمایه‌گذار بیاور. در حالی که من نه دلال هستم و نه می‌توانم دنبال دلال بروم. خود تلویزیون قبلاً به ما تهیه‌کننده معرفی می‌کرد و بودجه تعریف می‌شد و با بودجه سازمان بود که «خونه مادربزرگه» را ساختیم. هیچ غریبه‌ای از بیرون نمی‌آمد تا برای ما در خانه خودمان در تلویزیون عرض اندام کند، ولی الان آدم‌های غریبه فراوانند و از بیرون می‌آیند و برای سنجش عملکردشان مقیاسی وجود ندارد. آقای عروسک ساز با طرح این سؤال که«مگر یک برنامه خاص برای گروه کودک و نوجوان در سال چقدر بودجه می‌خواهد» تصریح می‌کند: در آن زمان با امکانات اندک و نه به اندازه امروز کار می‌کردیم. باید برای خروجی تلویزیون در حوزه کودک، برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدت داشت. در عرصه ادبیات و هنر، خروجی‌های ما شاید 20 سال بعد مشخص ‌شود و باید صبر و تحمل کرد. همان‌طور که وقتی باغبانی بذر درختی را می‌کارد، باید سال‌ها مراقبت و صبوری کند تا آن درخت رشد کند و به ثمر بنشیند. آیا چنین نگاهی را در مدیران تلویزیون به‌ویژه در بخش کودک‌ونوجوان می‌بینیم؟ مگر چه قدر می‌شود فریاد زد و هشدار داد و گلایه کرد؟ او ادامه می دهد: من هم گاهی با خودم می‌گویم که «کافی است؛ تو خوشبختانه در دانشگاه تدریس می‌کنی و برای کودک و نوجوان کار تئاتر انجام می‌دهی و حتی اگر یکی و نصفی تماشاگر داشته باشی بهتر است تا با برخی مدیران بخواهی بحث کنی.» بزدوده از همراهی نکردن تلویزیون در ساخت برخی برنامه‌های عروسکی نیز زبان به گلایه می‌گشاید و می‌گوید: به عنوان مثال یک جوان کارشناس ارشد تهیه‌کنندگی تلویزیون، طرح برنامه‌ای را نوشته که در شورای عالی سازمان هم تصویب شده، ولی هنوز به او اجازه تولید نداده‌اند؛ یک کار استندآپ کمدی چنددقیقه‌ای عروسکی است. وقتی جلو این کار را می‌گیرند طبعا من دیگر با تلویزیون کاری ندارم.  دل‌مشغولی‌ این عروسک ساز کهنه کار، بچه‌های ایرانند، می‌گوید: تلویزیون مسیری بود که می‌توانستم از طریق آن پیام‌های اخلاقی، آموزشی و... را به بچه‌ها انتقال دهم، وقتی نمی‌شود، خب نمی‌شود وَ دل من از این نشدن‌ها می‌سوزد. غم و نگرانی‌ام برای نسلی است که هیچ چیزی ندارد. به راحتی بچه‌ها با یک لپ تاپ هر اثر تولیدی خارجی را می‌بینند. اینکه این بچه بعدها تبدیل به چه انسانی خواهند شد مشخص نیست. ما داریم با آن‌ها چه می‌کنیم؟ این استاد دانشگاه همچنین در پاسخ به این سؤال که «در 20 سال اخیر تلویزیون، برنامه‌هایی با محوریت عروسک داشته، ولی هیچ کدام مانند زی‌زی‌گولو، کلاه‌قرمزی، مخمل، تپل شهر موش‌ها و بسیاری دیگر، ماندگار نشده‌اند، علت چیست؟ آیا عمر عروسک‌ها در تلویزیون ما تمام شده است؟» اظهار می‌کند: عمر عروسک با عمر بشر است. مگر عمر بشر تمام شده است، مگر عمر هنر تمام شده است؟ هنر و بشر و عروسک عمرشان تمام نشده و مسئله اینجاست که مدیران مسئول این بخش کجا هستند و چه درکی از این ماجرا دارند؟ ما در قالب‌های مختلفی عروسک داریم که یک قالبش همین برنامه‌های ترکیبی است که یک عروسک با یک عمو و خاله برنامه اجرا می‌کند. این یک قالب است و نهایتا بچه‌ها نیم‌ساعت خوشحال می‌شوند و بعد برنامه تمام می‌شود. در حالی که عروسک در قالب‌های دیگر هم تعریف شده است؛ مثلاً«خونه مادربزرگه» یا«تابه‌تا»، داستان داشتند و بچه‌ها آن‌ها را دنبال می‌کردند.  «کلاه‌قرمزی» هم داستان داشت. چرا دوستان من چون آقای حمید جبلی وقتی اسم تلویزیون می‌آید دیگر حس خوشایندی ندارند؟ به چه کسی لطمه می‌زنید؟ آقای جبلی، آقای طهماسب  و مابقی، دنیایی از توانایی هستند، چرا از آن‌ها به شکل بهینه استفاده نمی‌کنید؟  بزدوده با اشاره به اینکه اگر در تلویزیون، تخصص نباشد به بیراهه می‌رود؛ یعنی اگر جراح نباشی، نمی‌توانی در اتاق عمل تیغ جراحی به دست بگیری و قلبی را عمل کنی، ولی متاسفانه در تلویزیون این‌طور شده است، چون مرگ آن آدم‌ها و آثار سوء برنامه‌ها، همان موقع هویدا نمی‌شود، بلکه 20 سال بعد به چشم می‌آید  که جامعه‌ای عاری از راستی و صداقت و خلاقیت ساخته‌ایم. این می‌شود ثمره عمل مدیری که جلو برنامه‌های فاخر عروسکی را می‌گیرد و باید جوابگو باشد.
© 2019- pr.irib.ir - Contact us :pr@irib.ir