به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، «پسرم! جلسه شهدا اینجاست؟» پیرزن عصازنان با پایی که انگار وزنهای سنگین است این سوال را در ورودی سالن خورشید مرکز همایشهای صداوسیما میپرسد. جواب مثبت را که میشنود، قاب عکس سیاه و سفید مرد جوانی را دست گرفته، محکمتر به سینه میچسباند و تندتر حرکت میکند. در پلهها و محوطه مرکز همایشها، صدای تق تق عصاها بلندتر از صدای پاهاست. اینجا، امروز میزبان خانوادههای شهدای انقلاب و ایثارگران است. بیشتر از ۴۰۰ خانواده آمده اند تا مهمان کنگره طلایهداران نور باشند. چین و چروک بر صورتها نشسته و گرد پیری موها را سفید کرده است. کمکم همه میآیند تا جلسه شروع شود. قرآن را، احمدی که جانباز است، تلاوت میکند و بعد از سرود ملی، آقا بیگی مجری، آغاز رسمی مراسم را اعلام میکند. حسین قرایی، مدیرکل روابط عمومی رسانه ملی و دبیر کنگره پشت تریبون میآید و با بیان خاطره ای از ژولیده نیشابوری که در زمره ایثارگران انقلاب بود میگوید: این دست نشستها باید زودتر و بیشتر و متنوع تر برگزار میشد تا چرایی و چگونگی انقلاب از زبان خود شما شنیده میشد. او اعلام میکند: صداوسیما و بنیاد شهید میتوانند مانند دو بال هنرمندانه و متعهدانه درباره ایثارگران انقلاب کار کنند. پشتیبانی و حمایت از بنیاد و ساخت هنری از صداوسیما. قرایی حاضران را خطاب قرار میدهد و میگوید:از شما میخواهم مشارکت کنید تا صداوسیما یا بنیاد شهید برای هر کدام از شما ثبت کننده تاریخ شفاهی بگذارد تا خاطرات ارزشمند شما ماندگار شود.زندگی هر کدام از شما و عزیزانتان یک فیلم قابل توجه و تحسین است.
پخش یک کلیپ انقلابی حال و هوا را عوض میکند و بعد محسن، پسر شهید علی اندرزگو،پشت تریبون میرود و میگوید: پدرم ۱۵ سال ساواک را کلافه کرده بود. ساواک به شاه می گفت اگر اندرزگو را بزنیم ۷۰ درصد فشار انقلاب کم می شود. شاه هم ۶ میلیون تومان جایزه برای زنده یا مرده او میگذارد. تهرانی، رئیس اکیپی که پدرم را شهید کردند پیکر او را به کمیته ضد خرابکاری می برند و جلوی بچه ها میگذارند و میگویند انقلاب تمام شد. او در ادامه میگوید امام در مدرسه رفاه به ما گفت پدرم شهید شده و به مادرم گفت؛ خود خدا سرپرست بچه هاست. ما خانواده شهدا، سرپرستمان خداست. همین خونها حافظ انقلاب است.
سخنران بعدی، سید علی موسوی گرمارودیِ شاعر است،کن خودش حدود چهار سال در قبل از انقلاب زندان بوده ، با قدی خمیده پشت تریبون میگوید من از خانواده شهدا خجالت می کشم که اینجا هستم چون کاری نکردم. او به نحوه سرودن حبسیاتش اشاره میکند و چند بیتی می خواند. حسن اصلانی از انقلابیون پیشوا از ۱۵ خرداد ۴۲ میگوید و با صدایی رسا چند بیت شعرش را میخواند که با صلوات حضار تشویق میشود.
رضا رویگری مهمان جمع است. حال او چندان مساعد نیست پس همان روی صندلی میگوید؛ از برکت انقلاب خواندن این سرود نصیبم شد و همین طور بازی در نقش کیانِ سریال مختارنامه. او از حاضران میخواهد برای رهایی از بیماری برایش دعا کنند.
السابقون السابقون
حالا نوبت به دکتر جبلی، رئیس سازمان صداوسیماست که پشت تریبون برود. جبلی میگوید: سخت ترین مجالس برای سخنرانی، مجالسی است که خانواده شهدا ناظر باشند. سخنران هر چه بخواهد بگوید با نگاه نافذ آنها همراه میشود که ما آنچه باید میکردیم، کردیم. شما چه کردید؟ وی ابراز امیدواری میکند که انشاالله مشمول شفاعت عزیزان شما بشویم. رئیس رسانه ملی میگوید: انقلاب ما ۱/۵ ساله یا ۱۵ ساله نبود. این انقلاب از ابتدا تا انتهای تاریخ ادامه دارد. بعد از جنگ تحمیلی، باب شهادت همچنان باز ماند و ما تا امروز هم شاهد شهدای امنیت و مرزها هستیم ،اما سابقون رنگ و بو و طعم دیگری دارند. وی شهدای کربلا را مثال میزند و شهدای انقلاب را شبیه آنان میداند. جبلی از اینکه با تک تک این شهدا آشنا نیستیم ابراز تاسف میکند و آن را کوتاهی رسانهها میداند. او میگوید این روزها خیلیها میپرسند چرا انقلاب کردید؟ شما جوابش را میدانید چون آن زمان را زندگی کردید. اگر قبل از انقلاب، سکوت هر مسلمان خیانت بود و حرام. الان هم آنهایی که آن دوران را به یاد دارند و مصائبش را، نباید سکوت کنند که همان حکم را دارد. والّا پسماندههای پهلوی بال و پر در می آورند. سکوت ما باعث تاریخ سازی بیگانگان شده است. وی میگوید در دوران تحول بنا داریم با نگاهی نو به موضوعات انقلاب اسلامی که مغفول مانده بپردازیم. یکی از موضوعات پاسداشت و نکوداشت افرادی چون شماست. از شما میخواهیم فراموشی ها را فراموش کنید و دست ما را برای ساخت برنامههای مختلف در این حوزه بفشارید.دست ما به سوی شما دراز است.
گروه سرود زینبیون که فرزندان شهید مدافع حرمند روی سن می آیند. دو سرود انقلابی میخوانند. اشک ها، چشم ها را تر میکند.
جای ظالم و مظلوم عوض نشود
سخنران بعدی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران است. قاضی زاده هاشمی میگوید در انقلاب، مردم تجربیات خیزشهای گذشته را سرلوحه قرار دادند. مردم دست از دامان امام برنداشتند و تلاش ها برای جدا کردن امام و مردم زیاد بود اما موفق نشدند. او میگوید انقلاب ما نظام ساز بود برعکس انقلابهای قبلی که دولت ساز بود. تشکر از دکتر جبلی بخش پایانی حرف های اوست و تأکید میکند نباید جای شهید و جلاد عوض شود. باید کار فرهنگی کرد و وحدت عمل داشت و ما آماده ایم کمک کنیم.
پیر شی پسرم!
صدای اذان می آید. همزمان مراسم قدردانی از برخی هنرمندان انقلابی هم انجام میشود. هنرمند فقید مرحوم امیر قویدل بازیگر و کارگردان انقلابی سینما و تلویزیون، استاد سینا واحد نویسنده و پژوهشگر، حجت الاسلام سید حمید روحانی تاریخ نگار، محمدحسن زورق استاد دانشگاه و از مدیران اسبق صداوسیما، مرحوم حسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) شاعر، رضا رویگری، فرزند شهید محمد جواد باهنر و فرزندشهید اسدالله لاجوردی تجلیل میشوند. مجلس از حالت رسمی خارج شده و تمام است اما حال عجیبی در سالن وجود دارد. مادران و پدران با عکسهای عزیزانشان روی سن میآیند تا عکسی به یادگار بگیرند. پیرزن عصازنان با قاب عکس سیاه و سفید در دست، آرام آرام و به دور از هیاهو از میانه سالن میگذرد و از پلههای سن بالا میآید. «آقا! پسرم!» آقا بیگی، از میان مادران و پدرانی که دورهاش کردهاند تا اسم عزیزانشان را در سالن بگوید، میگوید؛ «بله مادر جان؟» پیرزن اسم پسرش را که از بلندگوها میشنود، اشک در چشمانش حلقه میزند. به وسط سن که میرسد، چشمش به رئیس رسانه ملی می افتد. دکتر جبلی، چشمش به چشمان پسر جوان در قاب گره میخورد. «سلام مادر جان». پیرزن لبخندی میزند: «پیر شی پسرم!»