امروز شنبه  ۲۱ مهر ۱۴۰۳
سرویس:گزارش
تاریخ خبر : یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲- ۱۱:۵۷
خون روی کاپشن صورتی؛ چند روایت عینی از فاجعه تروریستی کرمان؛
خبرنگاران و برنامه‌سازانی که عشق و آتش و ایثار را به‌تصویر کشیدند
همکاران رسانه ملی از گروه مستندسازی و فضای مجازی مرکز بسیج صداوسیما گرفته تا واحدهای سیار صداوسیمای کرمان، گزارشگران، تهیه‌کنندگان معاونت‌های سیما و صدا و واحد ارتباط زمینی و ماهواره‌ای از یک هفته پیش از چهارمین سالگرد شهادت سردار دل‌ها در گلزار شهدای کرمان حاضر شده بودند تا روایتگر حضور میلیونی عاشقان و ارادتمندان سرباز وطن باشند که در ناباوری و حیرت عصر روز چهارشنبه 13 دی شاهد عینی حمله تروریستی بداهلان نظام مقدس جمهوری اسلامی و شهادت و زخمی‌شدن جمعی از دلباختگان و مردم کشورمان شدند.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، در همان روزها فهرستی غم‌انگیز از مشخصات شهدای حادثه کرمان پشت شیشه اداره پزشکی قانونی کرمان که هنوز شناسایی نشده بودند منتشر شد. «۲ ساله، کاپشن صورتی، تی‌شرت سبز چمنی،  شلوار مشکی هی فامیلی، ژاکت صورتی، گوشواره قلبی» در ردیف شماره 9 نشسته بود و تبدیل شد به تراژدی اندوهناک حادثه کرمان. همکارانمان با چشمانی اشک‌بار و پرغصه از روز حادثه و کار در آن شرایط دشوار و پیش‌بینی‌نشده برایمان گفتند.  بسیج صداوسیما با روزانه 20  ارتباط زنده پای کار بود  سید مرتضی حسینی، مدیر گروه مستند و فضای مجازی مرکز بسیج صداوسیما که به همراه همکارانش برای هماهنگی برنامه به کرمان رفته بود از آن روز انفجار برایمان این‌طور تعریف کرد: در گلزار شهدای کرمان مستقر بودیم. بنا بود روزانه پخش زنده برای شبکه‌های مختلف سیما از حال و هوای گلزار شهدا در چهارمین مراسم سالگرد حاج قاسم داشته باشیم. از سه چهار روز قبل از حادثه روزانه ارتباط‌های مختلفی می‌رفتیم. روز چهارشنبه ساعت 15:00 که انفجار اتفاق افتاد همه انتظار داشتند سریع بتوانیم تصویر و خبری ازآنجا منتشر کنیم. در گیرودار به دست آوردن اخبار صحیح بودیم که انفجار دوم اتفاق افتاد. وی افزود: خبر انفجار کپسول گاز اشتباه و حمله تروریستی بود. برنامه «نگین سلیمان» را که در یک دکور مخصوص و جذابی تهیه کرده بودیم تغییر دادیم و با همکاری آقای گنج خانلو، مدیر گروه تأمین و پخش مرکز بسیج صداوسیما دوربین‌ها را بیرون از محل دکور و در محوطه باز گلزار شهدا آوردیم و مشغول ارتباط زنده با شبکه‌های مختلف سیما شدیم که بتوانیم حال و هوای گلزار، مسیر اتفاق و انفجارهایی که رخ داده را به‌صورت زنده اطلاع‌رسانی کنیم. وی اضافه کرد: مرکز بسیج صداوسیما با دو واحد سیار در گلزار شهدای کرمان مستقر بود و یکی از واحدها به‌صورت زنده مسیر پیاده‌روی را پوشش می‌داد، واحد سیار دیگر در گلزار شهدا تعبیه‌شده بود و یک استودیو شیشه‌ای پشت سر مزار حاج قاسم بود و برنامه «نگین سلیمانی» ازآنجا روی آنتن می‌رفت. حسینی بابیان اینکه روزهای منتهی به سالگرد شهادت و قبل از حادثه، روزانه10 ارتباط زنده با شبکه‌های مختلف داشتیم ادامه داد: روز حادثه و فردای آن روز، شرایط گلزار شهدای کرمان متفاوت شد تقریباً هرروز 20 ارتباط داشتیم و برای این 20 ارتباط زنده، تأمین محتوا، هماهنگی تیم تولید و کارگردانی کار سختی بود که همکاران مرکز بسیج صداوسیما توانستند از عهده آن بربیایند. حادثه تلخی بود و با توجه به اینکه تهدید امنیتی گلزار زیاد بود و به گوشمان می‌رسید سعی‌مان بر این بود این خط ارتباطی زنده را حفظ کنیم و همه دوستان پای کار ایستادند.   ثبت لحظه‌های تلخ  علی یوسفی که به‌عنوان تصویربردار از سوی بسیج صداوسیمای تهران برای فیلمبرداری پرتابل و پوشش چهارمین سالگرد حاج قاسم سلیمانی به کرمان رفته بود از زمان انفجار برای ما گفت: ما در مسیر کناری مسیر اصلی با همکارم علی سعیدی‌پناه از سمت گلزار به سمت محل اسکان می‌رفتیم که به‌یک‌باره یک صدای انفجاری شنیده شد و همه مردم وحشت‌زده بودند. در آن شرایط نمی‌دانستیم باید چه کنیم برویم سمت صحنه یا خیر و نمی‌دانستیم که چه اتفاقی رخ داده است. آرام‌آرام رفتیم به محلی که صدا شنیده شد و دیدیم موکب داران گفتند کپسول گاز منفجرشده مردم نترسید! این باعث شد در محیطی که دور از محل حادثه بود آرامش حاکم شود؛ اما برخی ترسیده بودند و از محل دور می‌شدند. برخی هم به سمت محل انفجار حرکت می‌کردند. وی ادامه می‌دهد: همین‌طور که به سمت داخل گلزار می‌رفتیم مردم حلقه‌ای درست کرده بودند که عابران به سمت حادثه نروند شما که به سمت حادثه حرکت می‌کردی می‌دیدی که حال مردم عوض می‌شود، بالاتر که می‌رفتی می‌دیدی یکسری برافروخته‌اند و ترس دارند، به محل انفجار که نزدیک می‌شدی می‌دیدی که مردم حال پریشانی دارند و فرار می‌کنند. یوسفی بابیان اینکه سر صحنه که رسیدیم پیکرهایی روی زمین دیدیم و شروع به ثبت این صحنه‌های تلخ کردیم گفت: سعیدی پناه همکارم یک لنز واید دستش بود و من یک لنز 50، گفتیم وظیفه ما ثبت رسانه‌ای این اتفاق است باید این اتفاق ثبت شود و در آن لحظه به این فکر نمی‌کردیم اتفاقی می‌افتد یا نه. شروع کردیم به فیلم گرفتن از امدادرسانی و ثبت وقایع. وی افزود: در حین  ثبت اتفاق پنج شش باری آمدند که جلوی فیلمبرداری ما را بگیرند. کاور بسیج صداوسیما که تنمان بود کمک‌حال ما شد و باعث شد سر صحنه به کارمان ادامه دهیم. اتفاق عجیب و تلخی بود ان‌شاءا... که این تصاویر برای اسلام، ایران و انقلابمان مفید باشد و تقاص این شهدا به‌زودی گرفته شود. سیگنال‌رسانی تا پاسی از شب  محمدرضا کافی‌زاده، مهندس انتقال و انتشار در واحد ارتباط زمینی و ماهواره‌ای صداوسیمای کرمان به‌عنوان شاهد عینی حمله تروریستی عصر روز چهارشنبه 13 دی به ما گفت: در چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی توفیق ارسال سیگنال از طریق اس.ان. جی و فیبرنوری به تهران را برعهده داشتیم. بمب صدای مهیبی داشت و از این بمب دست‌ساخته ترکش‌های زیادی به اطراف پرتاب شد، گویی یک آتش‌فشان فوران کرده و تکه‌های مذابش به اطراف پرتاب می‌شد. وی ادامه داد: هموطنانی که در مسیر گلزار شهدای کرمان قرار داشتند مورد اصابت ترکش‌ها قرار گرفتند و جمع کثیری به شهادت رسیدند. با صدای انفجار دود عجیبی همه‌جا را فراگرفت. وحشت‌زده بودیم و سعی کردیم خونسردی‌مان را حفظ کنیم و به کمک هموطنان بشتابیم و درعین‌حال بحث اصلی ما که ارسال سیگنال به سراسر کشور و دنیا بود را به‌درستی انجام دهیم. تا پاسی از شب با همکارم در گلزار شهدای کرمان حضور داشتیم و سعی کردیم این ارتباط قطع نشود.  دعوت مردم به آرامش در لحظاتی غمبار  عباس عباسپور، مجری، نویسنده و گوینده رسانه ملی در صداوسیمای کرمان بابیان اینکه توفیق داشتیم در این ایام ویژه‌برنامه «مالک» را هر شب ساعت 21:00 زنده از شبکه یک کرمان از گلزار بین‌المللی شهدای کرمان داشته باشیم افزود: ما هرروز ساعاتی قبل از برنامه در استودیو برای اجرای برنامه آماده می‌شدیم. برنامه‌های مختلفی را پیرامون سردار دل‌ها و هفته مقاومت داشتیم که شاخص‌ترینش برنامه مالک بود. روز حادثه در حال حرکت به سمت گلزار بودم و می‌خواستم زودتر به محل گلزار برسم چون می‌دانستم شلوغ است. در مسیر گلزار شهدا صدای مهیبی را شنیدم. نزدیکی‌های گلزار بودم خیلی شوکه شدم! این صدای مهیب چیست؟  این مجری تلویزیون اضافه کرد: چند لحظه بعد از انفجار دوم گلزار شلوغ شد. نیروهای امنیتی و خدمت‌رسان تلاش کردند مردم را از گلزار خارج کنند. خیلی شلوغ و خطرناک بود. همه شوکه شده بودند. ترس آن بود که انفجار سوم رخ بدهد و خدایی ناکرده تعداد بیش‌تری به شهادت برسند. من در آن لحظه مانده بودم چه‌طور به مردم کمک کنم و خودم را به محل حادثه برسانم. عباسپور ادامه داد: همان موقع تلفنم زنگ خورد. از تولید صداوسیمای مرکز کرمان با من تماس گرفتند و حالم را جویا شدند و گفتند به‌سرعت خودت را به استودیو صداوسیما برسان. در آن لحظه نمی‌دانستم چه‌کار باید کنم. صحنه‌های دردناکی می‌دیدم. کودکان، زنان، مادران و پدران همه روی زمین زخمی افتاده‌اند. آدم نمی‌دانست چه‌کار کند و چطور کمک بدهد. وی افزود: علی‌رغم غم‌واندوهِ بسیار، به صداوسیما برگشتیم و تمام راه را گریه کردیم. رادیو و اینترنت را چک می‌کردیم ببینیم که خبر جدیدی گفته می‌شود. خودمان را به استودیو رساندیم برخی همکاران مستقر در گلزار که برگشتند لباس‌هایشان از موج انفجار پاره شده بود. یکی از کارگردان‌ها با سروصورت خونی خودش را به استودیو رساند تا بتواند این تصاویر را سوئیچ کند و روی آنتن ببرد. وی ادامه داد: آقای محمدی، معاون سیمای کرمان به من گفت طوری با مردم صحبت کن و بگو که به گلزار نروند تا بتوانیم مجروحان را به مراکز بهداشتی و درمانی انتقال دهیم. تا پایان شب مردم را دعوت به آرامش می‌کردیم و صبح و عصر ارتباط زنده با استودیو «ایران ما» از شبکه یک سیما داشتیم. ما به مردم سراسر کشور می‌گفتیم شرایط چگونه است. شرایط خاصی بود من هم باید اجرا می‌کردم و هم غم و اندوه را در دلم نگه می‌داشتم و مردم را دعوت به آرامش می‌کردم.  عرض تسلیت، سخت‌ترین کار دنیا  علی رشیدی، گزارشگر ارشد رادیو ایران این‌گونه از روز حادثه برایمان گفت: روز حادثه ساعتی که این اتفاق افتاد ما به کرمان رسیده بودیم و با همکارانم به سمت گلزار در حال حرکت بودیم که به راننده‌ها اعلام شد این اتفاق تروریستی افتاده و شما به سمت گلزار نیایید. متأسفانه بر مبنای دستورالعمل‌های حفاظتی اجازه ندادند به آن سمت برویم و تا شب صحبت‌های ضدونقیضی درخصوص موضوع ترور می‌شنیدیم. شهر کرمان آن روز به‌شدت جو امنیتی داشت و مردم در حزن، اندوه و ناباوری بودند. وی توضیح داد: با یکی از همکاران رفتیم به منزل برخی از خانواده‌های جان‌باختگان برای دلداری و تسلیت گفتن. تسلیت گفتن برایم سخت‌ترین کار دنیاست. شما باید بروید با آن‌ها همراه شوید و دلداری‌شان بدید و با آن‌ها گفت‌وگو کنید. کار بسیار سختی بود ازاین‌جهت که ناباوری را در چشم خانواده‌ها می‌دیدم و پای روایت آن‌ها می‌نشستم. رشیدی اضافه کرد: نقطه اشتراک تمامی این خانواده‌های داغدار این بود که به مقام رفیع شهادت دست پیدا کنند و خیلی از آن‌ها به دنبال شهادت بودند. برای مثال یکی از خانم‌هایی که مادر و خواهرش در این حادثه به شهادت رسیدند می‌گفت که خواهر من در پیاده‌روی کربلا دائم ذکر شهادت می‌خواند و می‌گفت اگر می‌خواهید شهید شوید این ذکر را بخوانید تا شهادت قسمتتان شود. رسالت سنگین  یاسر رشیدآبادی، همکار واحد سیار تلویزیون صداوسیمای کرمان هم آن روز را چنین روایت کرد: همان ساعتی که بمب اول منفجر شد لحظه تعویض شیفت ما بود. ماشین قرار بود دنبال یکی از همکارانم برود، قبل اینکه برسیم گلزار شهدا، همسرم نزدیک ماجرا بود و به من زنگ زد و گفت مشکلی پیش‌آمده و مردم دارند به این‌طرف و آن‌طرف می‌دوند. سریع رفتیم سمت واحد سیار خودمان در گلزار ببینم قضیه از چه قرار است! حدود دو کیلومتریِ محل انفجار دوم بودیم که دیدیدم مردم به این‌طرف و آن‌طرف می‌دوند. وی ادامه داد: ما براساس وظیفه‌ای که بر عهده‌مان گذاشتند باید تصاویر را گرفته و به مرکز می‌دادیم. هر چه قدر نیروهای امنیتی جلوی ما را گرفتند گفتند شما نمی‌توانید وارد شوید گفتم من وظیفه دارم تصویر بدهم و مردم را از این حادثه با خبر کنم، حتی ماشینی که از علوم پزشکی کرمان در اختیار ما قرارداده بودند می‌گفت «کار کنسله!» اما ما باید این تصاویر را به هر نحوی سده می‌رساندیم. چیزی به نام ترس در وجود ما نبود و مسافتی را پیاده‌روی کردیم تا به داخل گلزار برسیم. رسیدم به محل انفجار دوم و دیدیدم چند مأمور روی زمین افتاده‌اند، مردم روی زمین افتاده‌اند و مجروح شده‌اند یا به شهادت رسیده‌اند. رشیدآبادی افزود: علی‌رغم محدودیت‌هایی که وجود داشت می‌گفتم این وظیفه من است و خونم رنگین‌تر از این مردمی‌که روی زمین افتاده‌اند نیست. باوجود گذشت زمان هنوز نمی‌توانم آن صحنه‌هایی که دیدم را هضم کنم.  اطلاع‌رسانی لحظه‌ای از بیمارستان  طیبه‌هادیخانی، گزارشگر صداوسیمای کرمان از روز حادثه برایمان گفت: 13 دی‌ماه در گلزار شهدای کرمان برای ارتباط زنده با شبکه‌های مختلف سیما حضور داشتم. قرار بود برای خبر 14:00 روی آنتن برویم که به من اطلاع دادند ارتباط کنسل شده.  در مسیر بازگشت به خانه بودم که به من خبر دادند بلافاصله خودم را به بیمارستان باهنر کرمان برسانم. اولین ماشینی که از گلزار شهدا انتقال داده بودند ماشین کودکان بود و بلافاصله آن‌ها را به داخل سی.پی‌.آر انتقال بردند. وی ادامه داد: همه کودکانی بودند که قطع عضو بودند و هم‌زمان پلاتو می‌دادم که بچه‌ها در حال انتقال به سمت بیمارستان هستند و تا ساعت 24:00 در بیمارستان بودم. تصاویر و مصاحبه‌ها را گرفتم و دوباره شروع کردم به تصویربرداری و کمک دادن به مصدومان. سعی می‌کردم آرامش را به همراهان مصدومان که به‌هم‌ریخته بودند تزریق کنم و درنهایت هماهنگ کردم از مرکز یک تصویربردار بفرستند. کار را ادامه دادیم و اولین مصاحبه‌ها را تا پایان شب انتشار دادیم. در آن شرایط دشوار و وصف‌ناشدنی وضعیت زخمی‌ها و شهدا را لحظه‌به‌لحظه اعلام کردیم.  از لحظه وقوع اولین انفجار مشغول اطلاع‌رسانی بودیم  حسین روزبهانی، تهیه‌کننده ویژه‌برنامه «عصر مقاومت» رادیو مقاومت از لحظه حمله تروریستی برایمان این‌گونه روایت کرد: ساعت 15:00 روز چهارشنبه 13 دی‌، مهمان برنامه از هم‌رزمان حاج قاسم در حوزه راه‌سازی در استان کرمان و مناطق محروم بود. گوینده برنامه در حال گفت‌وگو بود که ناگهان صدای اولین انفجار در گلزار شهدای کرمان شنیده شد و به‌یک‌باره صدای فریاد زائران در صحن گلزار پیچید و همه به سمت در‌های خروجی گلزار ازدحام کردند.  وی ادامه داد: من به‌عنوان تهیه‌کننده برنامه زنده وظیفه داشتم خونسردی خود در استودیو و آرامش همکاران صدابردار، گوینده و هماهنگی را حفظ کنم. از همان لحظه تماس‌های فراوانی از مدیر شبکه با من گرفته شد که اولین اخبار را از منابع رسمی و معتبر به سمع و نظر شنوندگان برسانم، مشغول دادن اولین آمار و اطلاعات به گوینده برنامه بودم که دومین انفجار و صدای فریاد زائران که در انفجار گرفتارشده بودند به گوش می‌رسید. روزبهانی اضافه کرد: رادیو مقاومت از لحظه وقوع اولین انفجار تا پایان روز پنج‌شنبه 14 دی‌ماه مشغول اطلاع‌رسانی آخرین آمار و گزارش‌ها از مرکز اورژانس کشور، بیمارستان‌های شهر کرمان و احصای آمار دقیق شهدا و مجروحان بود و با دعوت از منابع امنیتی، تحلیلگران سیاسی و امنیتی، وزارت کشور به چرایی این حادثه تروریستی پرداخت.  شهرمان زخم برداشته  صادق امیری، گوینده و مجری صداوسیمای مرکز کرمان شاهد عینی واقعه به ما گفت: حدود 10 روز از فاجعه می‌گذرد، داغ داریم ولی نه به قول حامد عسکری « داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم». شهر زخم برداشته، اما اهالی شهر گوشت و پوست و خونشان با شکیبایی عجین است. از روزهای اندوه فاصله گرفته‌ایم و شهدا تشییع شده‌اند. خانواده شهدای دانش‌آموز تجلیل می‌شوند و جلوهای سلحشوری لابه‌لای واژگان بازماندگان متجلی می‌شود تا یادآور عهد دیرین کرمانی‌ها برای عزت این سرزمین باشد. امیری در ادامه از ایثار خانواده‌های داغدار این حادثه نقل کرد: دراین‌بین اما اوج ایثار را خانواده‌هایی انجام می‌دهند که مرگ مغزی عزیزانشان توسط تیم‌های تخصصی تأییدشده و برای پیوند اعضا رضایت می‌دهند تا از قلب حادثه قلبی به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شود و در سینه  عزیز دیگری بتپد و این سخاوتمندی همچنان جریان دارد.  او می‌افزاید: القصه اینجا رندان بلاکش یک‌بار دیگر عاشقی مشق کردند و نه‌تنها زندگی جریان دارد که زندگی‌بخشی ضرب‌المثل شده است.    
© 2019- pr.irib.ir - Contact us :pr@irib.ir