مستند «مادری از دارخوین» از تولیدات مرکز آبادان،داستان استقامت «بی بی لوعه» را در شهر، هنگام محاصره آبادان روایت می کند.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، «لوعه ناصریان» که مردم دارخوین او را «بیبی لوعه» صدا میکنند، خاطرات بیش از یک قرن زندگیاش را به یاد دارد. از زمان حضور انگلیسیها در پالایشگاههای نفت آبادان و تلمبهخانه دارخوین تا ماجرای ملی شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسیها و تبعید امام خمینی(ره) به عراق و ترکیه و تظاهرات مردم، انقلاب و جنگ و اتفاقات کوچک و بزرگی که در طول 100 سال گذشته رخ داده است.
زندگی این زن دارخوینی دستمایه فیلم مستندی شده به نام «مادری از دارخوین» که ایوب مروانی پور آنرا تهیه و کارگردانی کرده است.
وی متولد 1359 است و تا کنون بیش از 15 فیلم کوتاه داستانی و مستند را تولید کرده و بیش از بیست عنوان جایزه را از جشنوارههای مختلف تولیدات صدا وسیما، ملی و بین المللی کسب کرده است.
« مادری از دارخوین» درارزیابی ستادی مرکز نظارت و ارزیابی توانسته نمره ممتاز 82 را کسب کند. گفت وگوی ما را به این بهانه با این کارگردان صاحب نام شبکه آبادان بخوانید:در دل 8 سال جنگ تحمیلی قصهها و روایت های متفاوت و فراوانی از شیرزنان و دلاور مردان این مرز و بوم وجود دارد که درکشاکش این نبرد سهمگین خلق شده اند و با وجود گذشت 32 سال از پایان آن هم چنان نو ودست نخورده باقی مانده است.
یکایک این سرگذشت ها و روایت ها ظرفیت کتابی قطور، فیلمی ماندگار و اثر هنری بی بدیلی را دارند.
رهبر معظم انقلاب دفاع مقدس را «گنجی بی پایان» می دانند که باید این گنج به خوبی استخراج شود و چه شیوه ای پسندیده تر و زیباتر از زبان هنر؛ تاریخ یک صد سال مقاومت مردم ایران در برابر استعمار و متجاوزین نیز مستثنی از این قاعده نیست.
اما در شهر دارخوین در 50کیلومتری آبادان و 30 کیلومتری شادگان زنی کهنسال به نام «بیبی لوعه» زندگی میکند که تاریخ شفاهی این منطقه است.
***مادری از دارخوین چگونه تولید شد؟
پس از اینکه گزارشات تلویزیونی را در فضای مجازی از شخصیت اصلی مستند مادری از دارخوین مشاهده کردم راغب و علاقمند شدم که تحقیقات جدی تری در این مورد انجام دهم که منجر به آشنایی بیشتر و عمیق ترمن با سوژه و خانواده ی ایشان و حضورم در محل زندگی آنها شد که درنهایت منجربه ساخت مستندی در مورد شخصیت جذاب سوژه با نام «مادری از دارخوین» شد . این مستند علاوه بر پرداخت به زندگی سوژه اصلی و همسرش به تاریخچه ی شهردارخوین که در دوره ی اکتشاف نفت از یک روستا به شهر تبدیل شد و چهره ی آن مانند اغلب شهرهای نفت خیز تغییرات اساسی یافت نیزمیپردازد . زندگی شخصیت اصلی فیلم «بی بی لوعه» و همسرش ارتباط تنگاتنگی با تاریخچه ی محل سکونتشان «دارخوین» دارد .
ماجرای فیلم از زاویه دید همسر بی بی لوعه است که در زمان آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین به عنوان مسئول مخابرات تلمبه خانه دارخوین بود و خبر حرکت ارتش متفقین را از طریق تلگراف به اهواز اطلاع داد و از این بابت انگلیسیها برای اوحکم تیر صادر کردند و بی بی که هیچ گاه شهرش را ترک نکرد.
***یعنی حتی در زمان اوج حملات دشمن بعثی به ایران بازهم بی بی لوعه شهرش را ترک نکرد؟
بیبی قصه ما نزدیک به 108 سال سن دارد. بیبی زمان جنگ به گواه آنهایی که در این شهر حضور داشتهاند، تنها زنی بوده که تا آخرین روز جنگ تحمیلی در شهر مانده و برای رزمندگانی که از شهرهای مختلف به دارخوین خوزستان میآمدهاند، غذا میپخته، لباسهایشان را میشسته و زخمهایشان را تیمار میکرده.
*** در این سن عجیب است که وقایع را با تمام جزییات به یاد می آورد.
بله، بی بی از زمان ساخته شدن تلمبهخانه دارخوین که کلی انگلیسی و هندی به روستایشان آمده بود، برای من گفت: «آن زمان دختر بچه کوچکی بودم. یادم میآد آجر و مصالح را با کشتی میآوردن. میرفتیم کنار رودخونه به تماشای کشتی پهلو گرفته. کارگرها آجرهایی رو که از بصره میاومد خالی میکردن. خیلی وسایل رو انگلیسیها با کشتی به دارخوین آوردن. حتی زمانی که ژنراتورهای بزرگ رو از کشورشون آوردن، من و خیلیها رفتیم تماشا.
انگلیسیها برای خودشون خونههایی درست کرده بودن که کلی با خونههای ما فرق داشت. سینما و کارخونه یخسازی هم ساخته بودن که توی گرما آب خنک بنوشن. سینما اون اوایلش برای خودشون و کسایی بود که توی تلمبهخونه کار میکردن ولی وقتی جنگ جهانی شد، خونه و زندگیشون رو ول کردن و رفتن کشور خودشون و بقیه هم تونستن برن سینما».
«زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد، انگلیسیها چمدونهاشون رو برداشتن و سوار کشتی شدن و برگشتن کشورشون. بعد از انگلیسیها سینما و کارخونه یخ و خیلی از چیزهایی که مونده بود افتاد دست کارمندای ایرانی. هفتهای یکبار سینما رو باز میکردن و مردم برای تماشای فیلم سر و دست میشکوندن. بلیت اون اوایل یک ریال بود. فیلمهای هندی و عربی و انگلیسی نشون میدادن. دوره خوبی بود.»
بیبی لوعه همه چیز را به یاد دارد آن هم دقیق و با جزئیات، حتی اسم فرماندهای را که پسرش 40 سال پیش در سنندج پیش او خدمت میکرده. اسم سربازان لشگر 14 امام حسین(ع) که چندین سال در دارخوین مانده بودند، سربازانی که حالا بعضیهایشان فرمانده شدهاند و گاه گداری به او سر میزنند.
*** و مقاومتی که بی بی و خانواده اش برای ترک نکردن شهر از سال 1359 به بعد داشتند.
آن دوره به گفته خودش به خاطر نزدیکی دارخوین به مرز عراق و لشکرکشی بعثیها به خوزستان خیلی از اهالی، شهر را ترک میکنند، اما بیبی و خانوادهاش میمانند: «وقتی عراقیها چند موشک به دارخوین زدن، خیلی از خانوادهها شهر رو خالی کردن. من و شوهر و بچههام موندیم.» تنها زنی که توی دارخوین مونده بود، بی بی بودو به بچههای رزمنده خدمت میکرد.
بی بی میگه:« فاصلهای نداشتیم با محلی که سربازهای ما و عراقی باهم جنگ میکردن. روزهای سختی بود. برای رسوندن غذا به سربازها آنقدر پیاده رفتم که زانوهام از کار افتاد. هشت سال دارخوین موندم و با بقیه از شهر دفاع کردیم که یک وجبش به دست دشمن نیفته. روزهایی روگذروندیم که باید ازش فیلم درست کرد »
*** شاید بی بی لوعههای زیادی در این سرزمین وجود داشته باشند که هنوز کسی سراغ اونها نرفته است.
قطعا یکی از قهرمانهای کشور ما بی بی لوعه ناصریانِ که هنوز مردم نمیشناسنش و خیلی از مردم عادی دیگه که هر کدوم قهرمانان ملی ما هستند و باید آوازه فداکاریهای آنها به گوش همه برسه و واقعا هنرمندان در همه رشتهها در رساندن این پیام نقش به سزایی را باید ایفا کنند.
نه تنها انسانها بلکه برخی آثار و بناها هم باید به عنوان نمادهای مقاومت ثبت و ضبط بشن. اتفاقی که برای مسجد جامع و پل خرمشهر افتاد و در ردیف ملی ثبت شدند.
*** و حالا پس از گذشت سالها از پایان جنگ و همه اون دلاوریها و مقاومت ها خواسته بی بی چه بود؟
بی بی نماد مقاومت این سرزمینه. اون اعتقاد داره برای مردمیکه همه چی خودشون رو برای دفاع از وطن دادند باید سنگ تمام گذاشت. بی بی از محرومیت مردم ناراحته.اون میگه:« مردم نباید دغدغه آب شرب خودشون و احشامشون را داشته باشن. مردم نباید در سختی باشن. مردم به خاطر خیلیهایی که الان در مملکت برای خودشون کسی شدن ایستادند و حالا نوبت اونهاست که برای مردم بایستند و بجنگند.»