در این شبها شبکه سه سیما با سریال«سرجوخه» گرمابخش محافل پاییزی است؛ سریالی امنیتی که به موضوع سایتهای شرط بندی میپردازد.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، این سریال چهارمین تجربه همکاری مشترک احمد معظمی، کارگردان با ابوالفضل صفری، تهیهکننده بعد از سریالهای«سارق روح»، «ترور خاموش» و«خانه امن» به شمار میرود که با بازیگران جوان کمتر دیده شده، روایتگر این قصه است. با عوامل این سریال همکلام شدهایم:
حتما نباید به سراغ بازیگران مشهور رفت
احمد معظمی، کارگردان سریال میگوید: اصولاً گونههای کمتر کار شده در سینما و تلویزیون و کار سخت برایم همیشه جذاب بوده است؛ کاری که درگیری ذهنی برایم پیش آورد و بتوانم تمام فکر و ذهنم را برای اجرای آن اثر بگذارم. البته پیشنهادهای زیادی جدا از دفتر آقای صفری به من داده شد و فیلمنامهها هم خوب بود، ولی احساس کردم نمیتوانم آن کارها را خوب اجرا کنم و شاید در دست یک کارگردان دیگر بهتر اجرا شود.
به گفته او، «سرجوخه» روایتگر قصهای متفاوت و چند قصه موازی است که خیلی سخت بود و فکر نمیکنم در تلویزیون یا حتی سینما کاری داشته باشیم که سه قصه موازی داشته باشد و تماشاچی نتواند حدس بزند در هر قسمت چه اتفاقی قرار است بیفتد و همین روایت، قصه مرا جذب کرد. در ابتدا قصد داشتیم «خانه امن ۲» را بسازیم، ولی چون قصه«سرجوخه» متفاوت بود آن را در دست گرفتیم و تنها ترس ما اجرایش بود که مانند لبه تیغ بود و اگر چفت و بستهایش با هم خوب جور در نمیآمد، سختتر هم میشد.
او ادامه میدهد: در سریال رج میزدیم، یک روز ابتدای قصه و یک روز انتهای آن را میگرفتیم و این کار، همه چیز را پیچیده میکرد. هر کاری سختیهای خودش را دارد و معتقدم آثار اجتماعی و جاسوسی جایگاه نخست را دارند، البته اگر درست در بیایند. تعدد لوکیشنها و تعداد زیاد بازیگران، کار را برایمان سخت میکرد که خدا را شکر بینندگان تا قسمت هفتم با آن ارتباط برقرار کردند.
معظمی در پاسخ به این پرسش که چه بخشی از قصه تخیلی و چه بخشی بر اساس واقعیت است، توضیح میدهد: بخشی از پروندهها واقعی و بخشی هم برگرفته از جامعه کنونی است، حتی در شروع سریال نوشتهایم: «نیمی از این قصه واقعی است و نیمی دیگر حقیقت دارد». من بچه تلویزیون هستم و از ۱۷ سالگی با دستیاری مجموعههای پربیننده آن مقطع شروع به کار کردهام و به سینما هم گریزی زدهام، ولی به نظرم جایی زیباتر و محکمتر از تلویزیون نیست. همیشه این تعصب را به تلویزیون داشتهام.
او اضافه میکند: وقتی سریالی میسازم، شعف خاصی دارم. اصولاً چیزی جز دیده شدن اثر، حالم را خوب نمیکند و تلویزیون این قابلیت را دارد. به نظرم جای این دست آثار در تلویزیون خالی است و اکنون تماشاچی با این گونه، ارتباط خوبی برقرار کرده است.
این کارگردان با بیان اینکه سریال«سرجوخه» دارای پیام است، ادامه میدهد: وقتی قصه جلو برود، بیننده متوجه پیام ما میشود و پیامیکه از سر آگاهی باشد گیرنده پیام را به سمت مسیر درست هدایت میکند. به نظر من در اثری که میسازیم حتی از میان ۸۰ میلیون بیننده اگر یک نفر پیام را دریافت کند، ما برنده هستیم. ما موظف به پیامرسانی درست به عنوان فیلمساز هستیم. باید اعتقاد و تعصبی که به کشورمان داریم، در آثارمان انعکاس یابد و کاری در شأن مخاطب تولید کنیم تا آگاهتر شود.
او با اشاره به انتخاب بازیگران سریال توضیح میدهد: ممکن است توضیحاتم برای همصنفیهایم خوشایند نباشد، ولی بدون تعارف میگویم که توانم به دستمزدهای سنگین دوستان بازیگر شهره و معروف نمیرسد و ترجیح میدهم شش بازیگر جوان جدید را به تلویزیون معرفی کنم که اکنون به همه آنها پیشنهاد بازی در شبکه نمایش خانگی داده شده است. چیدمان و اجرای درست بازیگر خیلی مهم است، حالا آن بازیگر ممکن است شهره نباشد و ما از بازیگر مستعدی که انگیزه دارد و دیده نشده است، بهره بردهایم.
فیلمنامهنویس حاشیه امنیت ندارد
سیدحسین امیرجهانی، نویسنده سریال «سر جوخه» که نگارش آثاری همچون «نجلای۱» ، «چرخ فلک»، «حکایت های کمال»، «پدر»، «پیکسل» و چندین کار دیگر را در کارنامه اش دارد و اکنون در حال نگارش قسمت های پایانی «نجلای۲» است، درباره فکر اولیه سریال «سرجوخه» میگوید: زمانی که از سوی تهیهکننده دعوت به کار شدم در صحبتهای اولیه تصمیم بر این شد برخلاف کارهای قبلی این گروه، فضای قصه را به درون جامعه ببریم و نگاه و رویکرد متفاوتی به مسائل امنیتی داشته باشیم. از این جهت تصمیم گرفتم شخصیتهای قصه شخصیتهای معمولی جامعه باشند که درگیر مسائل امنیتی میشوند. این رویکرد جدید و نگاه متفاوت به آثار امنیتی و جاسوسی، مرا به عنوان نویسنده اثر که به موضوعات اجتماعی علاقهمند هستم هیجانزده میکرد که مطمئن بودم در قدم بعدی مخاطب را هم هیجان زده خواهد کرد.
این نویسنده ادامه میدهد: قرار بر این بود که شخصیت اصلی سریال در فضای اراذل و اوباش و ناهنجاریهای آنها باشد. حقیقت این است که در اوضاع امروز حتی اراذل و اوباش هم کارکردهایشان عوض شده است. آنها حالا دیگر صرفا لات کوچه و خیابان نیستند، بلکه کارکردها و اشکال مختلفی پیدا کردهاند. از این جهت تصمیم گرفتم با تمرکز بر روی دو طبقه اجتماعی، دو قصه موازی را پیش ببرم؛ یکی بر اساس شخصیت غلامرضا، پسر جنوب شهری از طبقهای خاص که بچه کف خیابان و درگیر مشکلات و مسائل زندگی خودش است و دیگری افراداثرگذاری که شاخ مجازی هستند و به اصطلاح اراذل و اوباش مدرن به حساب میآیند که به جای قمه و قداره، گوشی به دست دارند.
حقیقت این است که غالب افراد جامعه در زندگی امروزی درگیر فضای مجازی هستند و اتفاقات آن رادنبال میکنند. این در حالی است که به خاطر آموزشهای برخط دوره همهگیری کرونا، کودکان و نوجوانان هم بیشتر از قبل با گوشیها درگیرند و در فضای مجازی گشت میزنند که این خود زنگ خطری برای دوران پس از کرونا خواهد بود. بنابراین نمیتوانیم فضای مجازی را نادیده بگیریم و آن از زندگی امروز خانوادهها حذف کنیم. کما اینکه ما هم در سریال قضاوتی در خصوص خوب یا بد بودن فضای مجازی نمیکنیم، بلکه واقعیتها را نمایش میدهیم. برای همین تلاش کردهایم فضای حاکم بر فضای مجازی را در حد امکان به تصویر بکشیم. موضوع افراد شهره (سلبریتیها)، افراد اثرگذار (اینفلوئنسرها)، درگیریهای ساختگی برای جذب دنبال کننده (فالوور) و نهایتا «اینفلوئنسر مارکتینگ» و پایگاههای شرطبندی از موضوعاتی مهم بود که در این کار به آن پرداخته شد.
امیرجهانی با اشاره به زمانبر بودن نگارش فیلمنامه به سبب تحقیقات صورت گرفته، ادامه میدهد: این سریال از نظر ساختاری تفاوتهایی با سریالهای دیگر دارد چون سه قصه موازی در آن روایت میشود و اگر ماجرای اتاق اطلاعات را هم در نظر بگیریم چهار قصه موازی با هم پیش میرود و در دل هم به یکدیگر گره میخورند. هر کدام از این قصهها پیچیدگیهای خودشان را دارند که وقتی در دل یکدیگر روایت میشوند پیچیدگی کار را بیشتر میکنند. به همین دلیل نگارش سریال«سرجوخه» به لحاظ ساختاری خیلی کار سخت و تجربه خوبی برایم بود.
امیرجهانی درباره مشکلات نگارش فیلمنامه اینگونه توضیح میدهد: در«سرجوخه» عملاً سه پیشتولید و سه قصه موازی با 12 شخصیت فعال داشتیم که همگی پیش برنده قصه هستند و هیچ کدام شبیه دیگری نیستند و به ویژگیهای شخصیتی آنها توجه خاصی شده تا هرکدام ویژگیهای خودشان را داشته باشند.
او اضافه میکند: نباید این نکته مغفول بماند که پرداختن به این موضوعات و تولید سریال«سرجوخه» در کنار تلاش عوامل تولید از تهیهکننده گرفته تا کارگردان و بقیه عوامل، درایت و شجاعت مدیران تلویزیون را میطلبید. باید تشکر کرد و دستمریزاد گفت به مدیران سازمان به خصوص مدیران سیمافیلم و بقیه دوستانی که تصمیم به تولید این اثر گرفتند. حقیقتا بدون حمایت آنها ساخت و پخش سریال«سرجوخه» میسر نبود. «سرجوخه» ثابت کرد تلویزیون، هیچ منعی برای پرداختن به فضاهای متفاوت و قصههای جدید و پرالتهاب ندارد و تولید آثار این چنینی به جذب مخاطب و تقویت حوزه نمایشی تلویزیون کمک خواهد کرد. من با تبریک انتصاب جناب آقای دکتر جبلی به ریاست سازمان، امیدوارم با روی کار آمدن ایشان، تلویزیون به جایگاه واقعی خودش برگردد و شاهد ایجاد فضایی جدید در حوزه تولیدات نمایشی باشیم. حقیقت این است که ما در این سالها بخشی از مخاطبان خصوصا نسل جوان را به دلایل مختلفی از دست دادهایم، ولی نمیتوان کتمان کرد تلویزیون هنوز هم پرمخاطبترین رسانه کشور است. پس میتوان با احترام به مخاطب و تولید آثار فاخر، بخش زیادی از مخاطبان را برگرداند و این اتفاق به گمانم در سریال«سرجوخه» افتاده باشد.
او تصریح میکند: سریالهای امنیتی ساخته شده در گذشته به ترور شخصیتهای نظامی، سیاسی و گاهی دانشمندان میپرداخت و اغلب زاویهها به این سمت بود. گویی برای مخاطب، قانون نانوشتهای وجود داشت که اگر دشمن خارجی وجود دارد، اگر خطر موساد و رژیمصهیونیستی وجود دارد، خطری مردم عادی را تهدید نکرده و نوک پیکان این ترورها به سمت شخصیتهای نظام است نه مردم، ولی حقیقت این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، موساد فقط دشمن حاکمیت نیست و دشمن مردم است. این مسئله مهمی است که باید روی آن کار شود. مغفول ماندن همین مسئله سبب شد در سریال آن را بیان کنم تا خرابکاریهای موساد علیه مردم ایران به تصویر کشیده شود.
امیر جهانی درباره وضعیت فیلمنامهنویسی در کشور اضافه میکند: متاسفانه آنگونه که در همه جای دنیا برای نویسنده جایگاه وجود دارد در کشور ما وجود ندارد، واقعیت این است که هم به سبب حقوق معنوی و هم به سبب حقوق مادی این اجحاف در حق نویسندگان میشود. درست است که فیلمنامه، یک اثر هنری کامل نیست، ولی نباید فراموش کرد که هم قصه و هم محتوا در دنیایی که نویسنده خلق میکند رخ میدهد. اگر از نویسندگان، آثاری قوی و اثرگذار مطالبه میکنیم به همان مقدار باید برایشان آسایش و فضای کار فراهم کنیم، فارغ از دستمزد فیلمنامه که به نظرم باید بازنگری اساسی درباره آن بشود. متاسفانه در کشور ما فیلمنامهنویس هیچ زمانی امنیت شغلی ندارد. امیدوارم با حضور دکتر جبلی که حوزه نمایش برای ایشان در اولویت کار است، توجه بیشتری به نویسندگان صورت بگیرد تا نویسندگان بدون دغدغه بتوانند آثار درخور و فاخری تولید کنند.
زندگیهای اشرافی شاخهای توخالی اینستاگرام
ابوالفضل صفری، تهیهکننده کاربلد و باسابقه تلویزیون درباره چهارمین تجربه همکاریاش با احمد معظمی اینگونه میگوید: بهتر است بگوییم این گروه چه ویژگیهایی دارد؛ این گروه مبتنی بر چهار عنصر اصلی است، البته همه اعضای گروه زحمت کشیدهاند، ولی گروه پیش برنده عموماً هستهای است که سعی کردیم آن را حفظ کنیم و همه اولویت ما همین بود، زیرا عوامل همدل و همسو هستند و به کار ایمان دارند و کیفیت کاری که به مذاق مخاطب خوش آمده محصول این است که ایمان به کار وجود دارد. احمد معظمی هم یکی از عناصر این هسته است که خیلی همسو، همراه و مومن به کارش است.
وی با اشاره به فکر اصلی سریال توضیح میدهد: این اثر مشابه آثار قبلی گروهم پژوهشمحور است و از دل پژوهش درمیآید. سطح این پژوهش متفاوت است و در حد مقاله و پروپزال نیست، بلکه در حد یک مسئله، عارضه و آسیب اجتماعی و امنیتی است و مشابه این کار، «سارق روح» به موضوع تلگرام، «ترور خاموش» به موضوع مواد مخدر و«خانه امن» به موضوع گروههای تکفیری و داعش میپرداخت.
این تهیهکننده در پاسخ به این پرسش که آیا در طرح قصهها با نویسنده و کارگردان بحث و گفتوگو کردهاید، اضافه میکند: بله، اساساً اگر قرار باشد جزئیات کاری، واقعی و باورپذیر باشد و به چشم بیننده بیاید، نمیتواند محصول کار غیرشورایی باشد و باید در زمینه آن کار کرد. چون سازمان و ناظر کیفی هم در تولید سریال دخیل بودند، سر دیالوگهای تک کلمهای هم بحث کردیم که چه دیالوگی بگذاریم و آیا اثر میگذارد یا خیر و آیا آسیب میزند یا خیر. شاید برای یک دیالوگ یک خطی نیاز به مصاحبه میدانی و شفاهی باشد تا بتوان اطلاعات دقیقی را به بیننده منتقل کرد.
او در پاسخ به این پرسش که برای بیان این موضوع خاص که تاکنون در رسانه ملی به آن پرداخته نشده، چه مشکلاتی داشتید، توضیح میدهد: ساختن این سریال کاری دشوار بود؛ از آغاز تا پایان آن و از فیلمنامه بسیار پیچیده و سنگین تا تعدد لوکیشنهای عجیب و غریب داخل و خارج از کشورش و موقعیتهایی که باید در تصویر ساخته میشد. البته محتوای اثر مسئلهای بزرگتر بود، بدین معنا که شما میخواهید درباره موضوعی معمولی صحبت کنید، ولی اینکه چگونه بستهبندی و عرضه شود که نه تنها عارضهای نداشته باشد یا اگر هم دارد، کم و حتی موثر باشد و به درد بخورد و به قولی بتواند باری از دوش کشور در حوزه امنیت و آسیبهای اجتماعی بردارد، هدف ما بود که فکر میکنم «سرجوخه» این کار را کرده است.
صفری با اشاره به اینکه تلویزیون مردانه پای کار ایستاد، اضافه میکند: تلویزیون رسانهای ملی است و هر کاری که انجام میدهد در فضای بیرون ضریب لگاریتمی میگیرد و همین که پای کاری بماند تا نتیجه بگیرد، فشار مضاعفی به مدیران سازمان وارد میکند که البته این سریال توفیق پیدا کرده و به آن فشار زیادی وارد نشده است.
به گفته او، در حوزه بازیگری، اطلاق ستاره به بازیگران، تعریف اشتباهی است و تمام بازیگران در موقعیتی که قرار میگیرند باید ستاره آن نقش باشند و این تعریف درست من از کار است و بازیگران سریال ما همگی ستاره نقشهایشان هستند.
او در پاسخ به این پرسش که چرا از بازیگران جوان استفاده کردهاید، میگوید: این وسواس هست که افرادی که انتخاب میشوند، منطبق با نقش باشند، مثل ابوعامر در سریال«خانه امن» و نمیتوان از بازیگر به اصطلاح تجاری برای نقش استفاده کرد و حتما به یک استاد بازیگری در حوزه تئاتر مثل قربان نجفی نیاز است یا برای نقش سالارخان در«سرجوخه» حتماً استاد مسلمی در حوزه نمایش مثل حبیب دهقان نسب لازم است، ولی قرارمان این بود که نقشها با واقعیت انطباق داشته باشند.
صفری اضافه میکند: سریال«سرجوخه» از آن سازمان است و بیشترین مالکیت را دارد و خودش به دنبال جذب مخاطب است؛ البته رضایت مخاطب مهمتر از جذب آن است. اختلاف نظرهایی بین گروه سازنده و سازمان وجود دارد که یا ما توانستیم آن را با خود همسو کنیم یا سازمان نظرش را به گروه رساند و همسو شدیم و تاکنون اجماع صورت گرفته است.
او درباره اثرگذاری سریال در جامعه هم این گونه توضیح میدهد: کارهایی که ما در حوزه امنیت و مسائل اجتماعی میسازیم، کارکرد اصلیاش آگاهیبخشی به جامعه است، یعنی بحث سرگرمی اولویت دوم ماست. در این گونه کارها یکی از مسائل کشور را انتخاب میکنیم و بعد با خود میگوییم چگونه آن را عرضه کنیم که باری از دوش کشور برداشته شود. با این فرض همه اینها رویکرد آگاهیبخشی و کارکرد سرگرمی دارند. مثلاً در زمینه پایگاههای شرطبندی، مخاطب ما ناآگاه است و برخی شاخهای اینستاگرامی نشستهاند و زندگی اشرافی خود را به رخ مردم میکشند. در صورتی که همه آنها ساختگی هستند و تصمیم گیرنده اصلی فرد دیگری است و آنها به خاطر ظواهر و کارهای زرد جلو دوربین قرار میگیرند و خروجیاش ویدئوهایی است که جنگ زرگری راه میاندازند. موضوع مشابه آن در فضای مجازی موضوع خشونت است که جدی است و الان عوارض خشونت در کشور، دارد ضریب میلیونی میگیرد و خطرش خیلی بیشتر شده است. اینها به گونهای، کارکرد مباحسازی هم دارد، چون اگر چند بار یک چیز را ببینی، چشمت عادت میکند و فکر میکنی تو هم باید آن گونه باشی، پس همه موارد مطرح شده در سریال روی آگاهیبخشی کار میکند تا مخاطبان بدانند که اینها بازی و صوری است. مردم باید بدانند که از چه جاهایی ضربه میخورند، کما این که دادستان کل کشور هم در مصاحبهای بر این قضیه صحه گذاشت که محل ورود رژیمصهیونیستی است.
تهیهکننده سریال«سرجوخه» درباره تولید فصل دوم این مجموعه هم با بیان اینکه باید سازمان تصمیم بگیرد، میگوید: سریال ما پایان باز ندارد، قصهها را جمعبندی کردهایم و آنچه میماند یک عنصر تصویری و یک عنوان از فصل قبل است که عنوان مهمتر است. ما ساخت«سرجوخه۲» را به سازمان پیشنهاد دادیم. اینجا جوخههای ترور و سرجوخههای ترور مورد نظر ما بود و در بحث جوخهها و سرجوخههای ترور اقتصادی، موضوع خرابکاری در عرصه اقتصادی مطرح میشود که معیشت مردم را هدف گرفتهاند.