امروز پنج شنبه  ۹ فروردين ۱۴۰۳
با اقبال واحدی، مجری پیشکسوت سازمان که کوهی از انرژی است
با اقبال واحدی، مجری پیشکسوت سازمان که کوهی از انرژی است

وجب به وجب ایران را گشته‌ام

مشاهده ۴۰۴
۱۴۰۰/۱۰/۱۲- ۰۹:۳۷
تعداد بازدید:404

اقبال واحدی: تلویزیون باید آنتن‌داری کند نه برنامه‌سازی. باید آنتن را اجاره دهد و برنامه‌سازان ماهر بیایند و در چارچوب سازمان برنامه‌های باکیفیت بسازند.

به گزارش روابط عمومی رسانه ملی،  اقبال واحدی که همگی او را با «صبح بخیر ایران» می‌شناسیم، هنوز همان شور و نشاط همیشگی را دارد و هم‌صحبتی با او حس و حال خوب آن روزهای تلویزیون را زنده می‌کند. همه او را به عنوان مجری خوش صحبت و خوش اخلاقی می‌شناسیم که به جای جای ایران سفر کرده و از آداب و رسوم مناطق مختلف گفته است. هفته نامه سازمان در شماره 1322 با این مجری مردمی‌به گفت و گو نشسته است:

از دوران کودکی و فضای خانوادگی خود برایمان بگویید، چطور به رسانه علاقه‌مند شدید؟

من متولد سال 1335در سنقر کرمانشاه هستم و در خانواده‌ای مبارز و شهیدپرور بزرگ شدم. اکثر اعضای خانواده من از مبارزان پیش از انقلاب بودند. دو عموی من از هم‌رزمان شهید نواب صفوی بودند که به همراه او اعدام و شهید شدند. پدر و برادرم هم جزو مبارزان بودند و در همان دهه ۳۰، زندانی و به اعدام محکوم شدند. جالب است یکی دو روز پیش از تولد من عفو شدند و به همین خاطر اسم اقبال را به تعبیر خوش‌قدم بودن روی من گذاشتند درحالی‌که اسم اصلی من در شناسنامه سید محمدعلی است. پس از آزادی پدرم به تهران مهاجرت کردیم و ایشان امام جماعت مسجد جامع نارمک شدند. به‌واسطه فضای فرهنگی خانواده و علاقه خود کم‌کم وارد فضای رسانه شدم. یک‌بار در سنین کودکی فیلمی از اربعین در مسجدی که پدرم امامت آن را بر عهده داشت اکران شد؛ درحالی‌که همه حضار به تماشای فیلم نشستند من محو آپارات 8 میلی‌متری و چرخش آن برای نمایش شدم و از همان موقع به این پی بردم که آینده کاری من در این‌چنین فضایی رقم می‌خورد. از آن به بعد با تهیه وسایل ابتدایی برای خودم آپارات و لوازم مختلف شبیه به آن را می‌ساختم. بزرگ‌تر که شدم به هنرستان رفتم، عمده معلمان ما از انقلابیون بودند امثال شهید رجایی، شهید باهنر و دیگران. در زمان سربازی به‌عنوان عکاس در لیتوگرافی ارتش فعالیت کردم و به‌واسطه در دست داشتن فضای چاپخانه، اعلامیه‌های امام را چاپ می‌کردیم. سال ۱۳۶۱ هم در دانشگاه هنر در رشته گرافیک شروع به تحصیل کردم اما به خاطر شرایط جنگ نتوانستم آن را به اتمام برسانم.

اولین فعالیت‌های جدی خود را در رسانه، چه زمانی و به چه شکلی شروع کردید؟

سال‌های ۱۳۶۰ یا ۱۳۶۱، من در آموزش و پرورش استخدام شدم اما از همان زمان در مدارس فیلم پخش می‌کردیم و عمده فعالیت‌هایم رنگ و بوی رسانه‌ای به خود گرفت. بعد از جنگ و اوایل دهه ۷۰ پویانمایی به نام همسفر ساختم که فضایی کودکانه به همراه موسیقی داشت و به معرفی مناطق دیدنی و تاریخی شهرهای مختلف می‌پرداخت. در جشنواره سوره در اصفهان، سال ۱۳۷۲ جایزه دریافت کرد و همین موضوع سکوی پرتابی برای من شد. بعد از آن وارد مدرسه عالی فیلم‌سازی وزارت فرهنگ و ارشاد شدم؛ چون فضای خوبی برای فیلم‌برداری داشت و من هم در تصویربرداری توانمندی کامل داشتم همان‌جا مشغول به کار شدم. در کنار تصویربرداری، کارگردانی و تدوین هم انجام می‌دادم. از آن به بعد بسیاری از تدوین‌ها و گزارش‌های تلویزیون را به من می‌سپردند و با شبکه‌های مختلف همکاری می‌کردم.

چه زمانی وارد تلویزیون شدید؟ صبح بخیر ایران چطور شکل گرفت؟

به‌واسطه همکارهای مختلفی که با حسین پاکدل و فرید نیک‌خواه آزاد داشتم با آن دو بسیار رفیق بودم. به پیشنهاد فرید برای مجری‌گری به تلویزیون آمدم. آن موقع تلویزیون فقط دو شبکه داشت و زمان پخش برنامه‌ها هم عصر بود. با آقای رادمنش از مدیران وقت شبکه یک صحبت کردیم تا برای صبح زود و هنگام طلوع آفتاب که زمانی مهم است برنامه‌ای تولید و نخستین برنامه صبحگاهی تلویزیون را راه‌اندازی کنیم. افرادی برای اجرای برنامه دعوت شدند ولی نهایتاً جمع‌بندی این شد که خود من مجری برنامه باشم. به هر طریقی که بود صبح بخیر ایران از روی تپه کنار در شمال سازمان به واسطه ارتفاعی که داشت شکل گرفت که به نوبه خود یک انفجار تصویری در فضای تلویزیون رخ داد، نام آن تپه هم مخفف سه کلمه صبح بخیر ایران یعنی «صبا» شد. برای اولین بار فضای آزاد مباحثه و گفت‌وگوی محاوره‌ای در تلویزیون شکل گرفت و چهره‌های سیاسی دعوت می‌شدند و در فضایی صمیمانه در کنار بحث‌های تخصصی گفت‌وگو می‌کردیم. سال ۱۳۷۳ بود، حس کردم برنامه خیلی تهران زده شده و جای مردم شهرستان‌ها و روستاها در برنامه خالی است. به دوستان پیشنهاد دادم به نقاط مختلف کشور سفر کنم و همان ایده پویانمایی همسفر را این بار در فضای واقعی شکل دهم. با ایده موافقت شد و به استان‌های مختلف سفر ‌کردیم و گزارش‌هایی از این مناطق را به عنوان آیتم‌های گزارشی در صبح بخیر ایران پخش کردیم. از آن به بعد بخش‌های تخصصی در برنامه شکل گرفت که تهیه هرکدام را فردی مشخص بر عهده داشت و من تهیه‌کننده بخش همسفر (گزارش مناطق مختلف ایران) بودم. رفته رفته مجریان دیگری نیز بهرر برنامه اضافه شدند امثال آقایان فؤادیان، موسوی، خانم محمدی، خیرخواه، توکلی، نظام اسلامی، رشیدپور، امیراحمدی و ... . صبح بخیر ایران اولین برنامه صبحگاهی و محاوره‌ای تلویزیون بود که باعث شد مجریان و چهره‌های زیادی به سازمان معرفی شوند.

از اولین تجربه گزارش گری خودتان برای ما بگویید؟

برای اولین بار قرار بود به صورت زنده گزارشی از کسوف (خورشیدگرفتگی) در بیرجند پخش کنیم و در کنار دانشمندانی که برای رصد آنجا بودند حاضر شدیم و کسوف را به طور زنده پخش کردیم. آن اتفاق به یکی از پرمخاطب‌ترین برنامه‌های تاریخ تلویزیون تبدیل شد. بعد از آن به‌واسطه در اختیار داشتن ماهواره‌، تصمیم گرفتیم بخش همسفر را هم به صورت زنده پخش کنیم. این اتفاق مهم رخ داد و اولین قسمت از برنامه زنده همسفر را در شیراز روی آنتن بردیم. بعد از مدتی نام برنامه را از همسفر به «سفرنامه صبا» تغییر دادیم و در سفرهایی که داشتیم مناسبت‌های مختلف ملی و مذهبی را هم پوشش می-دادیم.

مسئله اصلی در برنامه شما چه بوده است؟ چرا این فضا را برای تولید انتخاب کردید؟

اولویت اول من همیشه مردم بوده‌ و زمانی هم که بنا بود استانی را برای سفر انتخاب کنم مناطقی را انتخاب می‌کردم که کمتر برخوردار و ناشناخته مانده بودند به‌طور مثال زمانی که برای ضبط در سیستان و بلوچستان رفته بودیم سعی می‌کردیم با اهالی آنجا همذات‌پنداری کنیم؛ آداب و رسوم و صنایع دستی آن‌ها را نمایش می‌دادیم، لباس‌های محلی‌شان را می‌پوشیدم و مردم نیز استقبال می‌کردند و برایم لباس تهیه می‌کردند و یا موسیقی‌های محلی که داشتند را در برنامه پخش می‌کردیم. در یکی از همین سفرها به استان هرمزگان بود که با مرحوم ناصر عبداللهی آشنا شدم و از طریق صبح بخیر ایران او را مطرح کردیم. مردم آن قدر به ما محبت داشتند که قابل وصف نیست، یادم می‌آید در چابهار رؤسای قبایل به دیدن ما آمدند و شرایط سفر را برایمان مهیا ‌کردند. در خاش که بسیار شهرستان زیبایی است و تنوع زیستی بسیاری دارد یکی از اصیل‌ترین موسیقی-های محلی کشور را که شاید در ایران تنها یکی دو نفر در آن تخصص داشتند پخش کردیم. جالب است بدانید آقای اسپندار که استاد ساز دونلی و این سبک موسیقی بود بعد از این برنامه به چندین کشور برای نواختن دعوت شد و کلاس‌های آموزشی این ساز در بسیاری از مناطق کشور برپا شد. ما طی این سال‌ها به حدود 70 درصد شهرستان‌ها و تمامی استان‌ها سفر کردیم و سعی می‌کردیم به مکان‌های کمتر شناخته‌شده‌ای برویم مانند شهر مورموری ایلام، روستای واویلا در زاهدان و ... .

سختی‌های این کار را چطور پشت سر گذاشتید؟

من همیشه مثال کوهنوردی را می‌زنم، همیشه در مسیر کوهنوردی و راهی که طی می‌کنیم خسته و از کار خود پشیمان می‌شویم اما زمانی که به قله می‌رسیم سختی‌های آن را از یاد می‌بریم؛ کار ما هم همین‌طور بود اینکه صبح زود باید برای ضبط می‌رفتیم، مشکلات هماهنگی زیاد بود، مسائل هنگام ضبط و به‌موقع رساندن آن‌ها، کار کردن حتی در هنگام استراحت در خوابگاه، مشکلات فنی که پیش می‌آمد و ... ازجمله سختی‌هایی بود که در کار ما وجود داشت ولی وقتی برنامه پخش می‌شد و شادی مردم را می‌دیدیم همه آن سختی‌ها و خستگی‌ها از تنمان به در می‌شد.

صبح بخیر ایران به‌جز اهدافی چون هویت محوری چه دستاوردها و اهدافی را دنبال می‌کرد؟

برای ما مسائل مختلفی همچون وحدت ملی اهمیت داشت مثلاً در هفته وحدت به مناطق مردم عزیز سنی نشین سفر می‌کردیم و یا در بازه‌های مختلف به اقوام متعددی سر می‌زدیم و فضای برادرانه‌ای بین آن‌ها ایجاد می‌کردیم. در مکان‌هایی که خود مردم دوست داشتند ضبط را انجام می‌دادیم و سعی می‌کردیم آن بوم را معرفی کنیم. تمام تلاشمان این بود، فضا کاملاً مردمی و متناسب با علایق فرهنگی آن‌ها باشد و بتوانیم چسبندگی اجتماعی را ارتقا دهیم.

چرا صبح بخیر ایران مانند قبل ادامه پیدا نکرد؟ علت این موضوع را چه می‌دانید؟

به نظرم مدیریت سازمانی، عامل ایجاد رویه‌ای جدید شده و دیگر تمایلی به آن سبک برنامه‌سازی حتی با خلاقیت‌های جدید دیده نمی‌شود، عمده برنامه‌ها گفت‌وگومحور و محصور در استودیوهای تهران شده و همان‌ها را هم چندین بار پخش می‌کنند اما برنامه‌های بومی و فرهنگی که روستاها و شهرستان‌ها را به تصویر می‌کشد و به مسائلی مهم مثل کارآفرینی می‌پردازد بعد از یک بار پخش، دیگر نمایش داده نمی‌شوند. برای یک‌میلیون مخاطب خاص 79 میلیون مخاطب را کنار می‌گذارند. در کنار این اتفاقات، فضای سیاسی هم بر مدیریت تأثیر گذاشته است. به نظر من بعضی شبکه‌ها می‌توانند تلفیق و یکی شوند و تمرکز روی شبکه‌های کمتر  با کیفیت بالاتر باشد. تلویزیون سریال محور شده است درحالی‌که سریال، دقایق محدودی مخاطب را جذب می‌کند و برای ساعات دیگر تدبیری اندیشه نمی‌شود. بسیاری از تهیه‌کننده‌های ما مؤلف نیستند و مقلد شده‌اند، بیش‌تر آن‌ها مدیر مالی هستند. ما در آن زمان‌ها خودمان نویسندگی می‌کردیم و در این محیط بود که بسیاری از افراد شناخته‌شده حال حاضر رشد کردند و برنامه‌ساز شدند. مشکل اصلی فضای حاضر به مدیریت و رویکرد آن‌ها برمی‌گردد. در موارد مختلف مانند انتخاب مجری‌ها که فرد جدید و بااستعدادی معرفی نمی‌کنند و فقط از افراد شناخته‌شده و هنرپیشه‌ها استفاده می‌شود؛ این کار برای تلویزیون خصوصی شاید مناسب باشد اما تلویزیون ملی نباید این فضا را داشته باشد.

در پایان گفت‌وگو از دغدغه‌هایتان برای ما بگویید.

 من هیچ‌وقت از فضای مردمی خارج نشدم و نمی‌خواستم که بشوم. باوجود اینکه برای بازی در فیلم‌های سینمایی و انجام فعالیت‌های سیاسی پیشنهاد‌هایی داشتم، اما نپذیرفتم و متناسب با توانایی‌هایم در تخصص خودم پیش رفتم. هیچ‌گاه ریاکاری نکردم و سعی کرده‌ام خودم باشم به عنوان مثال اگر در برنامه‌ای برای شهید سلیمانی اشک ریختم به خاطر علاقه واقعی‌ام به او بوده است. باوجود کم‌لطفی‌هایی که دیدم باز هم کارم را انجام دادم. الآن مدیریت و فضای جدیدی بر سازمان حاکم شده است؛ نظرم این است که تلویزیون باید آنتن‌داری کند نه برنامه‌سازی. باید آنتن را اجاره دهد و برنامه‌سازان ماهر بیایند و در چارچوب سازمان برنامه‌های باکیفیت بسازند. به استان‌ها و استعدادهای آنجا توجه شود چه در حوزه مجری‌گری که افراد بسیار توانمندی دارند اما متأسفانه دیده نمی‌شوند چه در بخش‌های دیگر. یک گلایه هم دارم اینکه در حوزه هنر و رسانه همواره از کارگردان‌ها و هنرپیشه‌ها تقدیر می‌شود اما برای مثال تا به حال از آقای نظام اسلامی تقدیری نشده در صورتی که سابقه زیادی دارند و نقشی مهم در تلویزیون بر عهده داشتند. متأسفانه در این زمینه کم‌لطفی شده است. از ما که گذشت اما تقاضا دارم جوان‌ترها را دریابید. ما هم تا زمانی که جانی در بدن داشته باشیم سربازی می‌کنیم.

امتیاز شما