محمد میرکیانی، نویسندهای پیشکسوت است که تاکنون بیش از 500 داستان نوشته و در قالب کتابهایی چون«حکایتهای کمال»،«تن تن و سندباد»، «قصههای ما مثل شد» و...منتشر کرده است.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، وی سالها سردبیری برنامه شنیدنی«قصه ظهر جمعه » رادیو ایران را عهده دار بود و سالها نیز در عرصههای مختلف مدیریتی در سیما فعالیت کرد.
با او درباره نقش کتاب و پژوهش در برنامههای رسانه گفت و گو کرده ایم:
به نظر شما اهمیت کتاب و در امتداد آن پژوهش را چطور باید برای اهالی رسانه تبیین کرد؟ علت رنگ باختن اهمیت یاد شده را چه میدانید؟
بخشی از به وجود آمدن این فضا کاملا طبیعی است. با گسترش رسانه و افزایش تقاضا برای تولید، کیفیت آثار نیز دچار تحول شده است. بالا رفتن ضرباهنگ زندگی و گستردگی فضای مجازی در دنیا، رسانه را به سمت کمّیت بیشتر سوق میدهد. رقابت در سپهر رسانهای جدید، افزایش بسیار پیدا کرده تا امکان پاسخدهی به نیازهای متعدد مخاطب وجود داشته باشد. در گذشته استاندارد تولید در تلویزیون 13 قسمت بود با گذشت زمان تعداد آن بیشتر شد، چراکه نیاز مخاطب افزایش پیدا کرد و خواسته یا ناخواسته کمّیت بر کیفیت غالب شد. همانطور که نیازمند توجه به کمّیت هستیم باید به کیفیت هم فکر کنیم و فضای رسانهای دنیا، نوعی از کمتوجهی را به ما تحمیل نکند. یکی از مشکلات ما در تولیدات موفق، نبود پژوهش است. معمولا پژوهش به دو صورت انجام میپذیرد: در حالتی، موضوعی تعیین و درباره آن پژوهش میشود و حالت دیگر که اهمیت زیادی هم در دنیا دارد، اقتباس است. سریال«حکایتهای کمال»، داستانی اقتباسی است. اقتباس در تمام دنیا اعتبار و امتیاز بالایی دارد و در بسیاری از جشنوارههای معتبر به صورت خاص مورد قدردانی قرار میگیرد، چراکه مجموعه تولیدکننده از پژوهشی آماده و فاخر استفاده کرده است. در واقع نویسندهای براساس نیاز جامعه اثری مکتوب خلق کرده و این کتاب مبنای اثر تصویری قرار گرفته است.
از اهمیت اقتباس و استفاده از آن در آثار مختلف بگویید. اثرگذاری تولیدات اقتباسی تا چه حدی است و چرا در ایران به آن کمتر میپردازند؟
کتاب در دنیا جزو منابع رسمی هر کشور است، مانند آثار فرهنگی ثبت شده و به همین خاطر است که جوایز ویژه کتاب قابل قیاس با منابع دیگر نیست. بنابراین مسئله اقتباس اهمیت زیادی دارد. منابع اقتباسی ما برای تولید فکر و فرهنگ بسیار گسترده است و انتظار داریم در رسانه کشور ما، اقتباس از ادبیات کهن به طور گسترده و دقیق صورت بگیرد و به آن اهمیت داده شود. این همراهی با مطالعه امکانپذیر است. اگر همکاران ما در رسانه به مطالعه و کتاب اهمیت دهند قطعا اتفاقات خوبی رخ خواهد داد. منبع تولید فکر در دنیا کتاب و در واقع کلمه است. تصویر، جان گرفته از کلمه است. من در حوزههای زیادی از جمله کتاب، مدیریت، سردبیری، رادیو و تلویزیون، تئاتر و در واقع همه قالبهای رسانهای کار کردهام و با آنها آشنایی دارم. هر یک از این حوزهها ظرفیتهای خاص خود را دارند و در جایگاهی که دارند محترم، ولی منبع تولید فکر، کلمه و کتاب است. الان اتفاقی که غالبا در سریالهای کرهای رخ میدهد، ایجاد تلفیقی از تاریخ و قصه است. اتفاقات درون آنها هیچ کدام در واقعیت رخ نداده است، ولی به سبب داشتن این ویژگی، مخاطب فکر میکند این کشور قدمتی هزارساله دارد. در واقع تخیلی از واقعههای تاریخی است و افرادی که فیلمنامهها را مینویسند، توانمندی زیادی دارند. منابع فرهنگی کشور ما بسیار زیاد است به نحوی که در دنیا نظیر ندارد، ولی متاسفانه از آنها استفاده نمیشود. شاید من جزو نویسندگان خوش اقبال بودهام که بیشترین اقتباس از کارهایم صورت گرفته است، مثل«روزی بود روزی نبود»، «حکایتهای کمال» و ...
چطور باید این فضا را مدیریت کرد و به مطالعه اهمیت داد؟
من در گذشته عضو شوراهای مختلف طرح و برنامه سیما و جشنوارههای متعددی بودهام. عمده مشکلات ما در این است که ارتباطمان با کتاب قطع شده است. مجموعه مدیریتی ما باید برای تولید آثار قابل قبول کار کند و ارتباط افراد با کتاب گسترش یابد. تا زمانی که این اتفاق نیفتد کشش و جاذبه داستانی و نمایشی به وجود نمیآید و فقط فیلمنامههایی داریم که فرم در آن رعایت شده است. عنصر قصه و داستان اگر وجود نداشته باشد جاذبهای هم در کار نیست، در نتیجه کاری که تولید میشود اثرگذاری ندارد و ماندگار نمیماند و صرفا آنتن را پر میکند. در حقیقت اتفاقی رخ نمیدهد. اتفاق در حوزه سریالسازی و تولید فکر و فرهنگ مثل هوای تازه است، مانند زمانی که در بهار از خانه خود بیرون میآیید و هوایی تازه به چهرهتان میخورد. یعنی زمانی که مخاطب، تلویزیون را روشن میکند تا برنامهای ترکیبی، گفتوگومحور، نمایشی و ... را ببیند حس کند اتفاقی رخ داده است. ما به این هوای تازه، نیاز داریم که در درجه اول باید در طراحیها صورت بگیرد. زمانی که موضوعی را در شورای طرح و برنامه بیان میکنیم باید ببینیم آیا ظرفیت ساخت 40 قسمت را دارد؟ اعضای شوراها باید توانایی شناخت این ظرفیتها را در خود افزایش دهند. باید بتوانند تجسم کنند در آنتن و تصویر چه اتفاقی برای فکر میافتد و چه چیزی نمایان میشود. باید به چراهای زیادی در این باره پاسخ بدهند تا اثری کامل خلق شود. زمانی که کار برای مخاطب گسترده تولید میشود اولین کسانی که از نتیجه لذت میبرند تولیدکنندگان آن هستند. اینکه کاری را بیهوده انجام ندادهاند و مخاطب نیز از آن استقبال میکند. دیگر نیازی به نظرسنجی و توجیه به وسیله آن نیست، چراکه به قول قدیمیها جنس خوب روی زمین نمیماند. مخاطب متوجه اثر خوب میشود و آن را دنبال میکند. مدیریت در رسانه، مدیریت آشکار است. ما به عنوان کسانی که در رسانه فعالیت میکنیم باید جایگاه کتاب را به رسمیت بشناسیم و خیلی راحت بخواهم عرض کنم باید کتاب بخوانیم.
تولیدکنندگان و مدیران فرهنگی ما تا چه اندازه اهل مطالعه هستند؟
من در یکی از جشنوارههای کودک و نوجوان که برای پوشش رسانهایاش رفته بودم در یک میزگردی بحث اقتباس و مطالعه را به طور جدی مطرح کردم. فردی که روبهروی من قرار داشت با مشقتی گفت که این کار بسیار سختی است. زمانی که از اقتباس صحبت میکنیم به این معنی نیست که ادبیات ثقیل کهن را عینا تولید کنیم. ما باید برداشت امروزی از آنها عرضه کنیم. این کتابها قدیمی نشدهاند و جزو منابع فرهنگی جامعه ما هستند و میتوان استفادههای زیادی از آنها برد. باید فیلمسازها جایگاه نویسندگان را به رسمیت بشناسند. نویسندگان اگر کتابی را در اختیار دارند، لایههای پنهانی آن را استخراج کنند و در اختیار فیلمساز قرار دهند. معمولا فیلمسازهای ما در فن و تکنیک توانا هستند، ولی قدرت کشف لایههای پنهان اثر را ندارند که در این زمینه باید با صاحب اثر و نویسنده هماهنگی به وجود بیاورند. اقتباس در حقیقت رسیدن به یک نقطه خاص است. نوعی کشف و شهود است. کتاب یک محصول تولید فرهنگی مورد احترام است و اهمیت آن به قدری است که جوایز کتاب سال را شخص رئیس جمهور میدهد. آثار مهم دنیا اقتباسی هستند مانند: بینوایان ویکتور هوگو. مدیران فرهنگی ما باید در هر حوزهای که تصمیمگیرنده هستند اهل مطالعه باشند و به کتاب اهمیت بدهند تا جریان تولیدی ما اعتبار داشته باشد.
با توجه به عمده فعالیتهای شما که در حوزه کودک و نوجوان بوده است فضای رسانهای در این محیط را چطور تحلیل میکنید؟
گروههای سنی کودک و نوجوان هر چه به سمت پایین میروند و به کودک و خردسال نزدیک میشوند به لحاظ رفتاری تقریبا شبیه به هم هستند و آثار تولیدی زیادی میتوان برای آنها ساخت. کمااینکه آثار خارجی آن نیز تا حدودی میتواند مورد استفاده ما قرار بگیرد، ولی هر چه به سمت نوجوانی پیش میرویم چون وارد دوره منِ وجودی، فلسفه خویشتن و شناخت جهان میشویم آثار، یا کم یا غیرقابل استفاده هستند. نیاز است برای این گروه فکر و برنامهریزی صورت بگیرد و منابعی معتبر برای آن تعریف شود. مدیران فرهنگی ما متاسفانه عمدتا قدرت تولید فکر و ایدهپردازی ندارند. مدیر فرهنگی اگر با حوزه کاریاش آشنا نباشد، نمیتواند دیگران را به انجام دادن کار خوب ترغیب کند. بنابراین، برمیگردم به مباحث قبل که باید عناصر فرهنگی و فکری در راس کار قرار بگیرند تا کتاب و مطالعه اهمیت پیدا کند.
کدام یک از کارهای خود را اثرگذارتر میدانید؟
در سالهایی که در حوزه رادیو و تلویزیون کار کردهام، خاطرات زیادی برایم ثبت شده است. مجموعه«قصه ما مثل شد» اولین مجموعه پویانمایی بود که از ضربالمثلهای ایرانی ساخته شد. تالیف کتاب آن نیز موجآفرینی زیادی به همراه داشت و کتاب سال معرفی و در کشورهای دیگر نیز منتشر شد. سریال تاریخی«حکایتهای کمال» که به عنوان ناظر کیفی هم در آن حضور داشتم جزو خاطرات خوب من است. به واسطه این سریال، شهرکی ۴ هزار متری برای سازمان ساخته شد و امیدواریم با کمکهای رئیس رسانهملی و معاون سیما فصل دوم این سریال نیز تولید شود. «حکایتهای کمال» اولین سریال تاریخی برای نوجوانان بود و کار خاطرهآفرینی شد و بازخوردهای بسیار خوبی از آن دریافت کردم.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
امیدوارم آثار خوبی در قالبهای مختلف در رسانه تولید شود. نکتهای که باید درباره نویسندگان بیشتر مورد توجه قرار بگیرد حفظ جایگاه و پرداخت بهموقع حق مالکیت معنوی آنهاست، چراکه زحمات زیادی برای خلق فکر و فرهنگ متقبل میشوند. برای همه همکارانم در سازمان صداوسیما آرزوی توفیق دارم. باید همه به هم کمک کنیم تا در فضای مدیریتی جدید اتفاقات خوبی رخ دهد. زمان را نباید از دست دهیم، چراکه زمان و رسانه رابطهای مستقیم دارند. هرچقدر زمان از دست برود، مخاطب خود را از دست میدهیم. باید کارهایی بسازیم که موجآفرین باشند و همانطور که گفتم باید هوای تازهای ایجاد کنیم.