موقعیت مهدی، اتفاق مهم چهلمین جشنواره فیلم فجر بود. اتفاقی که سازمان برای سینما رقم زد. صداوسیما بعد از چند سال دوری، مجددا به سینما برگشت و محصول تازه آن، موفق شد فضای جشنواره را عوض کند. این فیلم در واقع نسخه سینمایی سریال عاشورا بود. سریالی 8 قسمتی که با محوریت شهیدان مهدی و حمید باکری به ماجراهای لشگر عاشورا در دوران جنگ تحمیلی میپردازد و بهزودی روانه آنتن خواهد شد.
این نسخه سینمایی بار دیگر نشان داد که چقدر حضور سازمان به عنوان بزرگ ترین نهاد رسانهای کشور میتواند مناسبات استراتژی فرهنگی کشور را تحت تاثیر قرار دهد. موقعیت مهدی به یکباره، حال و هوای جشنواره چهلم را عوض کرد و به واسطه ساختار قوی، نظرات طیفهای گوناگون را جلب کرد و اثبات کرد، اگر کاری خوب از آب دربیاید، میتواند قواعد سینمایی را تکان دهد.
سازمان برای ساخت این اثر بههادی حجازیفر اعتماد کرد و جواب خوبی گرفت. او به پشتوانه زادگاه و خاستگاه خود که متولد خوی استان آذربایجانغربی است و همین سوابق مختلف و فعالیتهای هنری در گونههای گوناگون، توانست کاری پر جزئیات که برای عموم مخاطبان و به خصوص آذری زبانان جذاب است را جلوی دوربین ببرد. حجازی فر در موقعیت مهدی، جزئیات دقیقی از زندگانی هموطنان آذری زبان پیش چشمها میگذارد که خیره کننده است. از خجالت کشیدنهای مدام تا نحوه نشستن، ضربالمثلها و... آنچه که این تاثیرپذیری را بیشتر میکند، ارائه نسخه سینمایی با گویش آذری و استفاده از زیرنویس فارسی است که شیرینی فضا را حفظ کرده است. قهرمانپردازی، کار سختی که حجازی فر در نسخه سینمایی کارش به خوبی و موفق عمل کرده است. قهرمانی که وجوه انسانی ملموس دارد و دوربین به عنوان مخاطب، فاصلهای معمولی با او میگیرد. اوج این فاصله را میتوان در پلان طولانی بازی مهدی با پسر برادر شهیدش دید. او با وجود غم عظیم فقدان برادر با برادرزاده یتیم شدهاش، بازی میکند، در حالیکه در طبقه پائین خانه، مجلس عزای برادر برپاست. مخاطب، لحظاتی طولانی، شاهد چنین فضای غمناک و سهمگین است تا دستش بیاید، قهرمان ما چه انسان بزرگی است.
از سویی دیگر قهرمان بعضا به واسطه مابه ازای بیرونی، معرفی میشود مثلاً در یکی از اپیزودهای شش گانه فیلم، داستان دو دوست صمیمی لشگر عاشورا روایت میشود که یکی از آنها حاضر نیست قید انتقال پیکر دوست شهیدش را بزند و او را به دوش میکشد. او اعتراف میکند مانند مهدی باکری نیست که توانست پیکر برادرش، حمید را در معرکه رها کند و دل بکند. حجازیفر در نمایش قهرمان فیلمش، کاری سخت انجام داده اما توانسته با موفقیت از گود خارج شود. اتفاقی که در نسخه سریالی به مراتب سخت تر خواهد بود.
اگر او در موقعیت مهدی، توانسته مخاطبان محدود سینما که سلیقه مشخصی دارند را اقناع کند حالا با سریال عاشورا با 80 میلیون مخاطب طرف خواهد بود که باید قهرمانپردازی او را قبول کنند و با وجود سلایق گوناگون، بپذیرند که مهدی باکری یکی از قهرمانان ملی شان است. این کار سخت را پیش از او، مرحوم یدالله صمدی در سریال شوق پرواز با شهید حمید بابایی انجام داد که با بازی درخشان شهاب حسینی موفق بود. کار حجازی فر از این رو سخت تر است که هم خود در قامت شهید باکری بازی میکند و هم تعداد قسمتهای سریال عاشورا به مراتب از شوق پرواز کمتر است و یک مینی سریال به شمار میآید. سازمان نیز در این مسیر، کار سخت ولی شیرینی دارد. حال که موقعیت مهدی در جشنواره فیلم فجر موفق شد و توانست خلا فیلمهای فاخر و ارزشمند حوزه دفاع مقدس را که در این دوره چندان چشمگیر نبودند، پر کند نگاهها به نسخه سریالی این کار و نحوه اکران سینمایی آن است. قطعا اگر این ماجراها در اسفند پیش رو که با سالگرد شهادت مهدی باکری همزمان است، اتفاق بیفتد، تقارن مبارکی رخ خواهد داد. موفقیت همکاران در مرکز سیمافیلم که طبعاً موفقیت همه همکاران در سازمان به شمار میآید، میبایست ادامه پیدا کند. پشتیبانی از ساخت آثار فاخر، هنرمندان متعهد با استعداد و پرداخت به سوژههای مغفول، میتواند تحول در مدنظر مدیریت جدید سازمان را از دایره صداوسیما گستردهتر کند و به سینما نیز بکشاند. تجربه نشان داده است هر گاه صداوسیما در ساخت آثار سینمایی ورود کرده و نسخههای سینمایی آثاری از قبیل لیلی با من است، مسافر ری و... را ساخته، در ایجاد فضایی تازه موفق عمل کرده است.
احسان ناظمبکایی