در روزهای جنگ، رادیو، اصلیترین یار و پناه مردم بود و اولین و مهمترین خبرهای مربوط به جبهه از رادیو به اطلاع مرم میرسید. آن زمان رادیو دو موج بیشتر نداشت: یکی رادیو سراسری که 24 ساعته پخش میشد و دیگری رادیو 2 که هر از گاهی برنامه داشت.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، با شروع جنگ، رادیو سراسری با پوشش اخبار جنگ در ساعات خبر تلاش میکرد در نبود وسایل ارتباط جمعی، وظیفه اطلاع رسانی را به دوش بکشد، هرچند این شبکه اعلام ساعات خاموشی، اعلام وضعیت قرمز و سفید و از همه مهمتر خبر پیروزی رزمندگان در عملیات مختلف را با شوق و متانت اعلام میکرد، وجود رادیوی اختصاصی جنگ اجتناب ناپذیر بود؛ رادیویی که به طور اختصاصی به اخبار جنگ بپردازد، از عملیاتهای مهم بگوید و نیاز مردم از اخبار جنگ را برآورده کند. با این دیدگاه، آبان 1364 رادیو جبهه راهاندازی شد و تا اعلام قطعنامه ادامه پیدا کرد. در این مدت هر روز از ساعت 8:30 تا 11:30 برنامههای مختلف روی آنتن رادیو جبهه میرفت. هر چند در زمان عملیات، طول موج رادیو سراسری و رادیو جبهه یکی میشد تا همه مردم از عملیات باخبر شوند، برنامههایی که آن زمان از رادیو جبهه پخش میشد گزارش، مصاحبه با رزمندگان و مسئولان، نمایشهای کوتاه و موسیقیهای حماسی بود که تا سال 67 از این موج رادیو پخش میشد. حتی در این رادیو برای اوقات فراغت رزمندگان هم فکر شدهبود و زمانی که عملیاتی نبود بخشی از آنتن رادیو جبهه به موسیقی و برنامههای گوناگون اختصاص پیدا میکرد. در این رادیو اکبر اورئی، مجید جیرانپور، محمدرضا نظام اسلامی، اسماعیل براری، احمد طبعی، مهدی فوادیان، عباس سنجری، شهید اکبر سعیدی، اردشیر تفقد راد و محمد امامجمعه گزارشگرانی بودند که به مردم انگیزه، صبر، بردباری، استقامت و شور حماسی میدادند. در کنار آنان محمد حسنی نورشاهی، محمود کریمی علویچه، علیرضا کریمی، علیرضا معینی و نصرتا... اکبری و زندهیاد مهران دوستی، گویندگانی بودند که با صدای حماسی و قدرت بیانی که داشتند، توانستند موجی از غرور و احساس قدرت را در میان رزمندگان و حتی مردمیکه از جبههها به دور بودند، ایجاد کنند. حمیدرضا خزائی بهعنوان اولین مدیر رادیو جبهه، جزو آغازگران این رادیو پرمخاطب بود و در کنار او جمشید خلقی و زندهیاد محمدحسین حرمی این رادیو را تا پایان جنگ و قبول قطعنامه ادامه دادند، ولی آنچه در این میان اهمیت دارد ضرورت ثبت تاریخی این رسانه خاص است که در زمان خود پرمخاطبترین رسانه شنیداری شد. حامد خزائی در سال 1385 کتاب خاطرات رادیو در سالهای دفاع مقدس را با عنوان«قرارگاه بیقرار» با همراهی دفتر پژوهشهای رادیو منتشر کرد. این اثر که تاریخ شفاهی دفاع مقدس در رادیو است حاوی گفتوگو با مدیران، گزارشگران و گویندگان رادیو جبهه است که در بالا نامشان ذکر شدهاست و دربرگیرنده مروری بر تاریخ تبلیغات رسانهای دفاع مقدس است. گزیدههایی از این گفت وگوها را مرور میکنیم.
رادیویی که با جنگ شروع و تمام شد
حمید رضا خزائی که بیشتر به عنوان اولین مدیر رادیو جبهه شناخته شدهاست با پیروزی انقلاب اسلامی وارد صداوسیما شد. پیش از رادیو جبهه مسئول هماهنگی پخش رادیو، قائممقام مدیر پخش رادیو، مسئول کمیته بحران در دوران تبلیغات دفاع مقدس بود و پس از جنگ در مقام مدیر تولید رادیو، معاون اجرایی رادیو، مدیر گروه معارف شبکه رادیویی تهران، مدیر رادیو کرج، قائممقام معاون صدا، قائممقام معاون برنامهریزی و نظارت سازمان در رسانه ملی حضور داشت.
رادیو جبهه درسال 65 راهاندازی شد، دلیل این همه تأخیر چه بود؟
از شروع جنگ تا سال 64 مقاطع مختلفی را پشت سر گذاشتیم که هر بار تصور میشد زمینه پایان دادن به جنگ فراهم شدهاست. مثلاً بعد از فتح خرمشهر چنین تصور و انتظاری وجود داشت و از آنجا که پیام و هدف انقلاب اسلامی دعوت جهانیان به صلح و کمال بود و هست طبعاً اگر تضمینی برای متنبه شدن دشمن و دست برداشتن او از ادامه شیطنت به دست میآمد دلیلی برای ادامه جنگ وجود نداشت، ولی هربار مسائل دیگری اتفاق میافتاد که خلاف انتظار و میل ما بود. بهتدریج این نکته که فرسایشی کردن جنگ در صدر اهداف دشمن قرار گرفته است آشکارتر شد. بنابراین ما با تأسیس و راهاندازی رادیو جبهه این پیام را هم به مردم و هم به دشمن دادیم که آماده مدیریت چنین وضعیتی هستیم.
- آیا این آمادگی واقعاً وجود داشت؟
آمادگی اداره یک جنگ فرسایشی ابعاد مختلفی دارد که رادیو عهدهدار تأمین بخشی از آن بود. تفاهم بر ضرورت ایجاد چنین آمادگی بلندمدتی بهتدریج شکل گرفته بود و مردم هم برخلاف هدف و تلاش دشمن به جای خسته شدن و اعتراض به جنگ، کاملاً در جهت«زندگی با جنگ» و نه صرفاً «زندگی در جنگ» حرکت میکردند.
تا سال 63 ذهنیتها عمدتاً معطوف به این زاویه بود که پدیدهای موقت و تمام شدنی است و باید با همکاری مجموعه نیروها به اتمام آن کمک کرد، ولی بهتدریج همه به این توافق رسیدند که این جنگ به یک مسابقه بدون خط پایان تبدیل شده و پایان آن به پایان حوصله و تحمل یکی از دو طرف بسته است. لذا میدیدیم که گاهی مردم زندگی عادی و روزمره را طوری دنبال میکنند که تحلیلگر ساده و ظاهر بین آن را نشانه بی توجهی و انفعال مردم قلمداد میکرد، ولی همان مردم در صحنههای دیگری عملاً اثبات میکردند که آن بی توجهی، دهن کجی به طراحان جنگ فرسایشی و بخشی از راهبرد نانوشته جامعه ما برای«زندگی با جنگ» است.
- آیا این تحلیل در همان زمان وجود داشت یا امروز به این جمع بندی رسیدهاید؟
این تحلیل یک تحلیل تاریخی- اجتماعی است. پدیدههای اجتماعی را بلافاصله و همزمان نمیشود به دقت تحلیل کرد، ولی امروز همه یقین دارند که نوع برخوردجامعه ما با جنگ و با راهبرد و اهداف شناسایی شده دشمن کاملاً مبتنی بر شعور عمومی و برآیند قدرت هضم و تحلیل بیان نشدهای بود که جامعه ایرانی در تمام طول تاریخ از خود نشان دادهاست. در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ترکیب قدرت هضم ملت با قدرت ناشی از تمرکز بر آرمانهای مشترک به اوج خود رسیدهبود. تحلیل عمومی عملی از اوضاع موجود، الگوی پاسخگویی مردم به اوضاع ایجاد شده و تحلیل شده را نیز عملاً شکل میداد.
.
- به هر حال ما تا سال 65 در رادیو موج مشخص و شبکه مشخصی که در اختیار نیروهای جبهه و مسائل آنان باشد، نداشتیم.
درست است البته راهاندازی رادیو جبهه هم به معنی راهاندازی سریع یک شبکه رادیویی مستقل با تشکیلات مستقل نبود. رادیو جبهه در آغاز شکل یک موج موقت یا نوعی برنامهسازی منظمتر و با حجم ساعات پخش بیشتر را داشت. اگر امکانات رادیو جبهه و تشکیلات آن و توان و تجربه آن روز را با آنچه امروز هر یک از شبکههای رادیویی ما دارند مقایسه کنید تصور شما آن خواهد بود که رادیو جبهه در واقع یک گروه برنامهساز به اضافه یک استودیو پخش بود، ولی همین تشکیلات جزئی کار یک شبکه کامل رادیویی را انجام میداد و در عین حال به نظم تعامل سایر بخشهای رادیو با جبههها و جنگ هم کمک میکرد.
تأکید من این است که دو نکته را فراموش نکنیم: اول اینکه راهاندازی یک رادیو به این سادگیها نیست و حتی حالا هم که ما تجربه راهاندازی چندین شبکه سراسری و استانی را داریم راهاندازی هر شبکه جدید مشکلات خاص خود را دارد؛ دوم اینکه با وجود تحلیل وضع موجود که پاسخ به تلاش دشمن برای فرسایشی کردن جنگ را میطلبید، باور و آرزوی ما این بود که مرحله فرسایشی جنگ هم چندان طولانی نخواهدشد و نیازی به تبدیل شدن رادیو جبهه به تشکیلات حجیم نیست.
به هر حال این نوعی«ستاد» بود. در تعریف ستادها، آنها را به دو نوع تقسیم میکنند: ستادهایی که میل به مانایی دارند، این میل را با حجیم و پیچیده کردن تشکیلات خود بروز میدهند و ستادهایی که میل به میرایی دارند، هدف کوتاهمدت یا میانمدتی را دنبال میکنند که همه همّ و غمشان تحقق همان هدف ساده و کوتاه کردن مسیر نیل به آن است، زیرا اعتقاد دارند که به محض تحقق آن هدف باید تشکیلات خود را جمع کنند و از ابتدا اصل را بر پرهیز از گسترده و پیچیده کردن تشکیلات خود میگذارند.
تجریه راهاندازی چنین تشکیلاتی قدرت انعطافپذیری رادیو را هم به سرعت بالا برد و همین قدرت انعطافپذیری بعدها در راهاندازی رادیوهای محلی در رزمایشهای بزرگ نظامی هم خودش را نشان داد. شاید در مقایسه با سایر رادیوهای دنیا بتوان سرعت عمل و توانایی و انعطافپذیری صدای جمهوری اسلامی در راهاندازی رادیوهای محلی و مناسبتی را نوعی پیشتازی شمرد.
- آیا طرح تشکیلاتی و هدفمندان های هم برای راهاندازی رادیو جبهه در کار بود؟
طرحی تهیه شده بود که در آن بر پنج هدف تأکید داشتیم:
- غنیسازی لحظههای رزمندگان اسلام از طریق ایجاد بسترهای فرهنگی، آموزشی، اطلاعرسانی و تفریحی؛
- تقویت مراتب روحی و باورها و نگرش رزمندگان اسلام برای مواجهه مقتدرانه با دشمن و حفظ ابتکار عمل و مدیریت مدبرانه رزم؛
- برقراری ارتباط پویا و پربار میان جبهه و پشت جبهه؛
- مقابله قوی با شبهافکنی و تحریفهای رسانهای دشمن و تفسیر واقعیتها و حقایق جنگ و نظام ارزشی حاکم بر دفاع مقدس؛
- ایجاد نوعی تشکل تخصصی کارآمد در دل مجموعه رادیو و اجتماع نیروهای دلسوز و توانایی فرهنگی به منظور فعالیت هماهنگ و نظاممند و پاسخ به ضرورتهای فرهنگی جبهه تبلیغاتی دفاع مقدس.
- بیشتر این هدفها فرهنگی بود.
درست است، چراکه هم انقلاب اسلامی و هم دفاع مقدس از دیدگاه ما یک جریان تمام عیار فرهنگی، ارزشی و هویتی بود. فرسایشی شدن جنگ هم به معنی اولویت یافتن جنبههای فرهنگی روانی آن است که ارتقای اقتدار فرهنگی نیروهای خودی را تبدیل به اصلیترین لازمه غلبه بر دشمن و بر فضای روانی جنگ میکند.
- ظاهراً جاذبههای اصلی رادیو هم به همین نکته بر میگشت.
این را باید از طبقات مختلف مردم پرسید. آنچه ما انجام میدادیم کاری کوچک در مقایسه با جانفشانیهای رزمندگان بود که برای انجام دادن صحیح آن، مرتباً در حال سنجش نظرات اهل جبهه به طرق مختلف بودیم و در عین حال تماسهای مردم نشان میداد که اهالی شهرهای امن کشور هم مجذوب بخشهای مختلف برنامههای این رادیو هستند. این رابطه وقتی به اوج میرسید که برنامههای رادیو جبهه از طریق شبکه سراسری هم رله میشد و ما علاوه بر پاسخگویی به نیازها و شرایط ویژه عملیاتی جبههها عهدهدار آرامشبخشی به عموم مردم در هنگام بمباران و موشکباران شهرها هم میشدیم.
- نحوه اداره این رادیو چگونه بود؟
ما در سال 65 از روز 17 ربیعالاول یعنی میلاد رسول اکرم (ص) شروع کردیم و هر روز از ساعت 8:30تا 11:30 برنامه داشتیم. برنامهها از تهران پخش میشد و مراکز اهواز و کرمانشاه هم صدای ما راتقویت میکردند. به این ترتیب صدای رادیو جبهه در چهار پنجم کل خطوط دفاع مقدس بهخوبی قابل دریافت بود.
در طراحی محتوایی برنامهها از همفکری و تحقیق مستقیم برادران سپاه و ارتش در جبههها بهره میگرفتیم. برنامهها ترکیبی از مسائل میهنی، مسائل نظامی، اطلاعات عمومی، مباحث تاریخی، مباحث اخلاقی و بینشی، جامعهشناسی و بررسی تفاوتهای مبنایی ارزشهای دفاع مقدس با جنگهای معمولی، مسابقه و سرودههای انتخابی رزمندگان بود.
پخش ادعیه و زیارات، وصیتنامههای شهدا و مصاحبه با مجروحان و فرماندهان هم بخشهای مهمی از بود که نوعاً در ارتقای روحیه و بینش مخاطبان رادیو جبهه بسیار اثربخشی داشت. هشدارهای حفاظتی، احکام جبهه، تاریخ غزوات صدر اسلام و توصیههای رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) در خصوص نحوه برخورد با اسرا و مجروحان هم بخشهای دیگری از برنامهها بود.
ساختار برنامهها ترکیبی بود و به تناوب از گوینده، کارشناس نظامی، کارشناس دینی و اجتماعی، گزارش، پیامهای تلفنی، پیامهای ضبط شده در جبههها و سخنرانیهای پرشور و حماسی استفاده میکردیم. به این ترتیب علاوه بر همکاران مستقیم رادیو جبهه در تهران، عموم همکاران شبکه سراسری رادیو و همکاران مراکز اهواز و کرمانشاه را هم باید در شمار همکاران رادیو جبهه قرار داد و همه فرماندهان و نیروهایی را که با ما مکاتبه یا مصاحبههایشان به ما کمک میکردند به این جمع اضافه کرد.
- این روند تا چه وقت ادامه داشت؟
راهاندازی و مدیریت این رادیو به مدت دو سال افتخاری بود که نصیب من و همکارانم شد. از اواسط سال 66 تا پایان جنگ، آقای جمشید خلقی عهدهدار ادامه این مسئولیت بودند و رادیو جبهه به سمت آمادهسازی ذهنی مخاطبان خود برای پایان دادن به دوران جنگ حرکت میکرد. پس از آن هم بخشی از وظایف رادیو جبهه بر عهده گروه دفاع مقدس رادیو بود که آقای حرمی مسئول آن بود.
- به نظر شما رادیو جبهه در آن زمان تا چه حد اثرگذار بود و شما در جذب مخاطبان خود از چه روشی استفاده میکردید؟
یکی از اصول بنیادین در رادیو شناخت علایق مخاطب است. زمانی که ما به علایق و ذائقههای مخاطبان خود واقف باشیم، میتوانیم آنها را به شدت تحت تأثیر رسانه و پیام آن قرار دهیم.
در رادیو جبهه ما همواره درصدد بودیم تا موافق با نیاز و میل رزمندگان به طراحی و ساخت برنامه اهتمام ورزیم. وضع روحی و روانی مخاطب را لحاظ میکردیم و در پی ایجاد ارتباطی صمیمانه با مخاطبان خود بودیم که قسمت اعظم آنها رزمندگان جبههها بودند.
ما در رادیو جبهه با تکرار پیامهای تبلیغاتی، گزارشهای ارسالی از جبهه و متنهای ناب حماسی، به میل مخاطبان خود پاسخ میدادیم و از این طریق به دل و دنیای رزمندگان نفوذ و به نوعی نیازهای روحی- روانی آنها را برآورده میکردیم.
- بنابراین در حالی که نزدیک سه سال از آغاز فعالیت رسمی رادیو جبهه میگذشت مدیریت آن را عهدهدار شدید و تا زمان پذیرش قطعنامه 598 در این سمت بودید.
بله، دوران تصدی من به همین دلیلی که اشاره کردید تفاوتهایی با دوره ماقبل داشت. البته کسی نمیدانست جنگ چه وقت تمام میشود، ولی عقب نشینیهای تاکتیکی نیروها از مسائلی بود که بخشی از مسئولیت توجیه آنها برای رزمندگان در حالی که جنگ قفل شده بود، عملاً بر عهده رادیو جبهه قرار میگرفت و این کار بسیار مشکلی بود. ما ناچار بودیم افرادی را که سالهای اوج جوانی خود را با ذوق و شوق در جبههها گذرانده بودند با تحولات جنگ آشنا و به قبول شرایط جدید متقاعد کنیم. مخاطبان اصلی رادیو جبهه همین رزمندگان بودند و مسئولیت تازه رادیو جبهه تفاوت اساسی با مسئولیت قبلی که از طریق هیجانسازی و تقویت انگیزههای عقیدتی و آرمانی انجام میگرفت، داشت. در این مرحله، تدبیر امور مربوط به جبهه حالت متمرکزتری یافته بود و همه تصمیمات و سیاستهای رادیو جبهه باید با ستادهای مربوطه هماهنگ میشد.
- اما ظاهراً امکانات فنی بهتری در اختیار رادیو جبهه قرار گرفته بود.
بله، تازه در سال 66 بود که رادیو جبهه به امکاناتی مثل واحد سیار دسترسی پیدا کرد و این کمک کرد تا در فضای گستردهای به تهیه و پخش مصاحبه های حسی با رزمندگان بپردازیم و بخشی از پیچیدگی اوضاع را رفع کنیم.
با همه این احوال و با وجود آنکه به شدت به برنامههای زنده رو آورده بودیم کار آنچنان سنگین بود که بلافاصله بعد از اعلام پذیرش قطعنامه استعفا کردم و توفیق همکاری با رادیو از من سلب شد.
نسل تکرار نشدنی
محمدحسین حرمی از جمله مدیران رادیو بود که به ضرورت انقلاب و فضای انقلابی پا به عرصه رسانه گذاشت و با نویسندگی و سردبیری برنامههای سیاسی همکاری با صداوسیما را آغاز کرد. وی در مدت حضور در رادیو، مدیر خبر زاهدان، مدیر گروه جنگ رادیو سراسری و مدیر رادیو جبهه بود و پس از جنگ، مدیر پخش و نظارت رادیو سراسری، مدیر گروه اجتماعی رادیو تهران و مدیر رادیو تهران شد. حرمی اوایل دهه 80 به عنوان مدیر شبکه پنج تلویزیون در سازمان حضور داشت. این مدیر پیشکسوت در سال 1399 بر اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. این گفتوگو به یادگار از وی در کتاب«قرارگاه بیقرار» ثبت شدهاست که میخوانید:
- تاثیر رادیو بر رزمندگان تا چه حد بود؟
در آن زمان با توجه به اینکه تلویزیون به گستردگی امروز نبود، رادیو اثرگذاری ویژهای داشت. رزمندهها هم بیشترین اوقات فراغتشان را گوش دادن به رادیو میگذراندند و با توجه به اینکه رادیو تمام نیروهایش را برای تقویت روحیه مقاومت و تشجیع نیروهای رزمنده بسیج کردهبود و این به یک جهاد رسانه ای تبدیل شده بود، در مصاحبه با رزمندگان به وضوح دیده میشد که رادیو یکی از عوامل ترغیب رزمندهها برای حضور در جبهه است. اوج این جهاد رسانهای نیز راهاندازی رادیو جبهه بود.
- گزارشگران رادیو در آن زمان چگونه به جبهه اعزام میشدند؟
گروه گزارش، فهرست افرادی را که باید به جبهه اعزام شوند به صورت هفتگی تهیه میکرد و براساس آن فهرست و به صورت هفتگی گزارشگران را به جبهه اعزام میکردیم. در اینجا باید از اکبر سعیدی، یکی از گزارشگران فعال رادیو در زمان جنگ یاد کنم که هر وقت ما نیاز به گزارشگر داشتیم به صورت داوطلبانه اعلام آمادگی میکرد.
- چه وقت به همکارانتان در رادیو جبهه پیوستید؟
در سال 64 با حکم آقای ابطحی، مدیر رادیو به عنوان مدیر گروه جنگ منصوب شدم. برنامه سپاه و ارتش زیرنظر این گروه بود. این گروه تا پایان جنگ بر قرار بود و بعد هم با عنوان گروه دفاع مقدس به کار خود ادامه داد. در همین مقطع که مدیر گروه جنگ بودم طراحی رادیو جبهه را با نظر آقای ابطحی انجام دادیم. آقای محمد عرب، مدیر گروه سیاسی و آقای خزائی و من هسته اولیه طراحی رادیو جبهه را تشکیل میدادیم. یک سفر به منطقه رفتیم و برگههایی تهیه و سوالاتی نیز مطرح کردیم تا با نیازهای رزمندگان بیشتر آشنا شویم. جلساتی هم در همین باره با ستاد تبلیغات جنگ داشتیم و بعد از دستهبندی آنچه در برگهها بود، رادیو جبهه را راه اندازی کردیم و آقای حمیدرضا خزائی اولین مدیر رادیو جبهه شد.
رادیو جبهه روزی سه ساعت برنامه داشت و آقایان لشکری، خزائی باوندیان و بهروز رفیعی از اولین همکاران رادیو جبهه بودند.
- تفاوت کار رادیو جبهه با گروه جنگ رادیو سراسری در چه بود؟
کار گروه جنگ رادیو سراسری تهیه برنامه برای مردم پشت جبهه بود، ولی رادیو جبهه به طور ویژه به نیازهای رزمندگان میپرداخت و بیشتر به مسائلی توجه میکرد که حول محور جبهه و جنگ و مختص رزمندگان بود و بسیاری از آنها نیاز به طرح در پشت جبهه نداشت.
کار ما در رادیو سراسری ترویج فرهنگ ارزشی انقلاب و جنگ تحمیلی و اطلاعرسانی در خصوص آخرین تحولات جنگ بود و آموزشهای اطلاعاتی، معارفی، بهداشتی و اطلاعیههای سپاه از رادیو جبهه پخش میشد.
- برای مقابله با تبلیغات بنگاههای سخن پراکنی رژیم بعثی و دیگر کشورها چه میکردید؟
یک بخش را در برنامه«در جبهه چه میگذرد» و بخشی را هم در برنامه«بررسی رادیوهای بیگانه» موردتوجه قرار میدادیم. البته در آن مقطع مردم به آنچه در رسانههای خارجی گفته میشد توجه چندانی نداشتند.
- چه زمانی مدیر رادیو جبهه شدید؟
اواخر جنگ بود من همزمان هم مدیر رادیو جبهه و هم مدیر نظارت رادیو بودم. بعد از مدتی گروه جنگ و تاریخ ادغام شد و آقای شریف خدایی از گزارشگران جنگ مسئولیت آن گروه را به عهده گرفت.
- رادیو جبهه تا چه زمانی به کارش ادامه داد؟
دقیقاً یادم نیست، ولی من آخرین مدیر این رادیو بودم. بعد از اینکه فعالیت رادیو جبهه به پایان رسید همکاران ما به گروه جنگ پیوستند. البته هنوز هم گروهی به نام دفاع مقدس در رادیو فعالیت میکند. به نظرم هنر دفاع مقدس و یادآوری خاطرات رزمندگان از مهمترین بخشهایی است که الان میشود به آنها پرداخت.
جنگ آغاز موسیقی ما بود
محمد مهدی سدیفی سال ۱۳۵۰ به رادیو وارد و در سال ۱۳۷۵ بازنشسته شده و اکنون مدرس دانشگاه صداوسیماست. وی تا به امروز تهیهکنندگی برنامه«شب بهخیر کوچولو»، «جهان سیاست» و«صدای جبهه» و برنامههای ادبی و موسیقایی را برعهده داشته است. گفتوگو با وی در مقام یکی از تهیهکنندگان ارشد رادیو جبهه را میخوانید.
- در اوایل راهاندازی رادیو جبهه جنابعالی برای همکاری با این رادیو دعوت شدید از آن روزها برایمان بگویید.
در سال 64، زمانی که آقای خزائی مأمور راهاندازی رادیو جبهه بود بنده این افتخار را داشتم که یکی از تهیهکنندگان این رادیو باشم. در رادیو جبهه من به عنوان تهیهکننده در یک برنامه سه ساعته هفتهای سه روز انجام وظیفه میکردم. فکر میکنم رادیو جبهه یکی از رادیوهای بسیار جذاب بود. اگر میگویم جذاب به خاطر این است که موفقیت ما در این است که در رادیو به عنوان یک برنامهساز مخاطب داشتهباشیم. نامههای فراوانی از جبهههای جنوب و غرب برایمان ارسال میشد. ما از شمار و محتوای نامههای ارسالی میزان تأثیر رادیو جبهه را میفهمیدیم. خیلی از نامهها را خودم باز میکردم. گاهی بعضی از نامهها را جواب میدادیم. در واقع خیلی از نامهها عجیب بود. از هر دری سخن گفته بودند؛ خیلیها مسائل عاطفیشان را نیز با ما مطرح کرده بودند و همه اینها نشانه تأثیر رادیو جبهه بود. بعد از 30 سال فعالیت رادیویی، رادیو جبهه از فعالیتهایی است که همیشه در ذهن من باقی است و باقی خواهدماند.
- برنامه رادیو جبهه شامل چه بخشهایی بود؟
رادیو جبهه چند سالی بعد از جنگ آغاز به کار کرد و من فکر میکنم که در واقع این رادیو همراهی صمیمیبود برای عزیزانی که در جبهه بودند و باعث دلگرمی آنها میشد. در رادیو جبهه ما همه چیز داشتیم؛ یعنی از هر مقولهای صحبت میشد، از شعر مولانا و حافظ تا بهداشت جبهه. یکی از مباحث مهمیکه در آن زمان مطرح بود بهداشت جبهه بود؛ یعنی اگر به فرض عقرب در پوتین سربازی بود و پای او را میگزید چه باید میکرد.
ارتباط تلفنی هم با جبهه اوایل خیلی مشکل بود و بیشتر افرادی رنگ میزدند که سوال یا خاطرهای داشتند یا میخواستند پیامیبرای رزمندگان بدهند. بیشتر تلفنهایی که پخش میکردیم تلفنهای ضبط شده بود. معمولاً از ساعت شش و هفت بعد از ظهر تا 11 و نیم شب به جمع آوری و ضبط محتویات برنامههای رادیو جبهه در استودیوهای میدان ارگ مشغول بودیم.
در مجموع به نظر من رادیو جبهه رادیویی بود که به همه مسائل مطرح زمان خودش میپرداخت و فکر میکنم اگر یک نسبت جمعی را در نظر بگیریم به دلیل شرایط جنگی حاکم بر کشور به نوعی رادیو جبهه از پرشنونده ترین رادیوها بود.
- آیا با مراجعه مستقیم مخاطبان رادیو جبهه هم مواجه بودید؟
بله، بسیار، یادم هست یک بار از نگهبانی رادیو به من زنگ زدند و گفتند آقایی به نام سدیفی آمده شما را ببیند. حدس زدم شاید برادرم باشد. گفتم من در استودیو 8 ضبط دارم، ایشان را به استودیو راهنمایی کنید. آقای جوانی با لباس سربازی آمد که روی سینهاش نوشته بود محمدمهدی سدیفی. خیلی برایم جالب بود که یک همنام در جبهه دارم. بعد حال و احوال کردیم و گفت که من در جبهه غرب سرباز هستم و به مرخضی آمدهام و خیلی دوست داشتم برنامه صبح جمعه را در حال ضبط تماشا کنم، چون مرا راه ندادند، گفتم که از آشنایان شما هستم. پرسیدم که مرا از کجا میشناسید، گفت: من اسم شما را از رادیو جبهه شنیدهام.
- به نظر شما تأسیس رادیو جبهه چه تغییر و تحولی در نوع تعامل رادیو با جبهه ایجاد کرد و چه اثری داشت؟
تولد رادیو جبهه دمیدن یک روح تازه به جبههها بود. گاهی رزمندگان نیازهایشان را از طریق رادیو جبهه برطرف میکردند و گاهی تشکر خود را از طریق تلفن یا گزارشهایی که گرفته میشد و نامههایی که مینوشتند، ابراز میکردند.
من فکر میکنم رادیو جبهه تأثیر بسیار مثبتی در روحیه دادن به رزمندگان داشت. این تأثیر تا جایی بود که گاهی به جای اینکه ما به آنها خسته نباشید بگوییم آنها به ما خسته نباشید میگفتند. مهم این است که رادیو جبهه نقش انکارناپذیری در ترویج روحیه مقاومت و پایداری میان رزمندگان داشت و همواره رزمندان را تا پایان جنگ همراهی، پشتیبانی و حمایت کرد.
- از خاطراتی که به عنوان تهیهکننده در پخش رادیو جبهه داشتید، بگویید.
در آن زمان در پخش رادیو یک تلفن مخصوص گذاشته بودند که اگر بمب شیمیایی زدند با آن به پخش خبر بدهند و ما پیام بمب شیمیایی را پخش کنیم. یک روز من در پخش بودم و داشتم کارم را انجام میدادم که ناگهان تلفن بمب شیمیایی زنگ زد. این اولین باری بود که این تلفن زنگ میزد. ما دست و پایمان را گم کرده و حسابی غافلگیر شده بودیم.
به عنوان تهیهکننده جرئت اینکه گوش را بردارم، نداشتم، ولی در نهایت گوشی تلفن را برداشتم و آقایی که آن طرف خط بود گفت ما میخواستیم تلفن را آزمایش کنیم.
یکی دیگر از خاطراتم مربوط به ضبط یک برنامه با آقای مهران دوستی است. ما برنامهای داشتیم که در ابتدای آن شعرهای مختلفی از شاعران سنتی میخواندیم و بعد در باره مسائل جنگ و جبهه صحبت میکردیم. یک روز اوایل برنامه، نمیدانم چه شد که دست صدابردار به دکمه دستگاه خورد و دستگاه شروع کرد به پخش مارشی که از آن مارشهای بسیار محکم بود.
آقای دوستی تا صدای مارش را شنید شروع به شعار دادن کرد. اینکه آقای دوستی دارای چنین انعطافی در اجرایشان هستند برای من خیلی جالب بود. فرض کنید یکی دارد قطعهای ادبی میخواند و ناگهان در وسط آن بخواهد شعار بدهد که رزمندگان بپا خیزید، حرکت کنید و ... البته ما حیفمان آمد برنامه را قطع کنیم و گذاشتیم که آقای دوستی ادامه دهد.
- با عنایت ویژهای که جنابعالی به مبحث موسیقی دارید بد نیست به نقش موسیقی در کار تهیهکنندگی رادیویی هم اشاره کنید.
رادیو چند وجه دارد: یک وجه کلام است، یک وجه موسیقی است، وجه سوم افکت و وجه دیگر آن سکوت است. اینها آنچه هستند که ما به عنوان رادیو میشناسیم. موسیقی نقش مهمی در رادیو دارد و حتی اعتقاد دارم که موسیقی اگر درست از آن استفاده کنند دست راست تهیهکننده است. شناخت موسیقی به اثرگذاری رادیو بسیار کمک میکند و برنامههای رادیویی میتوانند با استفاده مناسب از این ابراز خیلی جذابتر شوند.
- در زمانی که شما کارتان را شروع کردید سردبیری و تهیهکنندگی توأمان بود، شما در آن زمان چقدر وقت برای انتخاب موسیقی میگذاشتید و اساساً معتقدید انتخاب موسیقی تهیهکننده چگونه باید باشد؟
خوب است اینجا مثالی بزنم. آیا میتوانید فرض کنید یک پزشک تنها متکی به دروسی باشد که در دانشگاه خواندهاست؟ چنین چیزی اصلاً ممکن نیست. این در موسیقی هم صادق است. خود موسیقی مرتباً در حال پیشرفت و در حال ترقی و در حال ابداع اثرهای بهتر با ساختارهای نوتر است. اگر کسی به آنچه آموخته اتکا کند در یک مرحله میماند و بالاتر نمیرود. تهیهکننده همواره باید درصدد مطالعه، تحقیق و عمیق شدن روی مطالب جدید باشد. به نظر من تهیهکننده اقیانوسی است با عمق خیلی کم. تهیهکننده رادیویی باید از مطالب مختلف اطلاع کافی داشتهباشد و از جمله موسیقی را باید خوب بشناسد و با اشکال گوناگون آن آشنا باشد و بداند که هر موسیقی را کجا باید استفاده کند. برنامههایی که در حال حاضر تهیه میشود هم از لحاظ موسیقی، هم از لحاظ آیتم و هم از لحاظ نوشتار و گویش با برنامههای که 20 سال پیش ضبط میشد فرق دارد و این میطلبد که تهیهکننده دائماً در حال مطالعه باشد و به نظر من در این مورد فرقی هم نمیکند که یک تهیهکننده 20 سال سابقه داشته یا تازهکار باشد.
حفظ فرهنگ معنوی جنگ
مهران دوستی اولین کسی بود که از سال 1360 گویندگی برنامههای جبهه را به عهده گرفت و در زمان جنگ ایران و عراق اطلاعیههای ارتش و اخبار مهمترین عملیاتهای جنگی را از رادیو اعلام میکرد. او اولین گوینده رادیو جبهه بود که توانست با صدایش روحیه مبارزه و جنگندگی را در این رادیو القا کند. او در سالیان اخیر بهعنوان یکی از چهرههای شناختهشده رادیو، گویندگی برنامههای متعددی را در رادیو ایران، جوان و پیام برعهده داشتااست. «هزار پنجره»، «نشانی»، «عصر پرتقالی» و « کافه رادیو» در شبکه رادیویی جوان مهمترین برنامههایی است که از او به یادگار ماندهاست. زندهیاد دوستی خرداد ۱۳۹۴ بر اثر ایست قلبی درگذشت.
- کار گویندگی برنامههای جنگ را از چه زمانی آغاز کردید؟
در زمان فتح خرمشهر، مردم رشت مثل همه جای ایران به خیابانها ریختند. ما رفتیم به مقر سپاه گیلان و آنجا به صورت زنده مارش زدیم و اعلام پیروزی کردیم. بعد که بنده به تهران آمدم از همان ابتدا گوینده برنامههای جنگ بودم. من به همراه آقای محمود کریمی در تنها شبکه رادیویی آن زمان، اطلاعیهها و اخبار جنگ را میخواندیم. وقتی هم که رادیو جبهه کارش را شروع کرد از ابتدا افتخار همکاری با این رادیو را پیدا کردم.
- کار گویندگی جنگ چه فرقی با گویندگی سایر برنامهها و مطالب دارد؟
به نظر من کسی که گوینده یک اطلاعیه جنگی است به مراتب با کسی که گوینده یک برنامه شاد و مفرح است فرق دارد. گوینده جنگ باید حس کند که او گوینده کسانی است که به جنگ میروند و میجنگند و باید صدای آنها باشد و حالت صدای خود را در عین رسا بودن با ایجاد یک فضای حماسی به مخاطب و شنونده القا کند.
- خبرهای جنگ چگونه به دست شما میرسید؟
ما از طریق یک ستاد تبلیغاتی که آقای زورق و آقای ابطحی عضو آن بودند با ستاد تبلیغات جنگ در ارتباط بودیم. خبرها از ستاد مشترک به آنجا میرسید و ما از طریق تلکس دریافت میکردیم و به محض دریافت اخبار آنها را به صورت اطلاعیه و متنهای حماسی برای مردم میخواندیم.
- چه احساسی از گویندگی در زمینه جنگ داشتید؟
دوران جنگ، دورانی پرافتخار برای صداوسیما بود و ما هر ارزشی که در جامعه داریم از جنگ داریم و مدیون آن زمان هستیم. در حقیقت ما همگام و همدوش با رزمندگانی که به سوی دشمن حمله میکردند پیش میرفتیم. به نظر من هنوز ارزشهای آن دوران شناخته نشدهاست. با تمام وجودمان درک میکردیم که این بچهها با چه شور و اشتیاقی از جان مایه میگذاشتند و همین باعث میشد که 24 ساعته در رادیو حضور داشته باشیم و پشت جبهه را حفظ کنیم.
- به نظر شما تأثیر رادیو در جنگ چگونه بود؟
یکی از ارکان اصلی جنگ مسئله تبلیغات بود که میتوانست در روحیهدهی و شکلدهی افکار مردم موثر باشد. اگر رادیو اخبار جنگ را بهدرستی به مردم منتقل نمیکرد قطعاً تضعیف روحیه هم برای آنها و هم برای رزمندگان جنگ به وجود میآمد. وقتی خبرها را بهموقع به مردم میرساندیم. باعث میشد که مردم احساس مسئولیت بیشتری پیدا کنند و به کار کمک رسانی و اعزام نیروها سرعت ببخشند.
- از رادیو جبهه برایمان بگویید.
این رادیو به همت آقای خزائی و با هدف پر کردن اوقات فراغت رزمندگان و ایجاد ارتباط صمیمانه با بچههای جنگ تأسیس شد. در واقع وقتی در جبهه عملیات بود و رادیو مارش میزد ما از شبکه سراسری رادیو اطلاعیههای جنگی را میخواندیم، ولی احساس میکردیم رسانهای وجود ندارد که به طور مرتب برای رزمندگانی که روزها، ماهها و سالها در جبهه حضور داشتند برنامه پخش کند.
این شد که رادیو جبهه راهاندازی شد. در ابتدا عده معدودی در این رادیو کار میکردیم و یک هفته قبل از پخش برنامه کارمان را شروع کردیم. آیتمها کاملاً مشخص نبود. یک شمای کلی از برنامه در ذهن داشتیم. بعد از مدتی که برنامهها پخش شد، شکل قطعی کار به دست آمد.
- بازتاب برنامه میان مردم چطور بود؟
بسیار عالی، رزمندگان میگفتند برنامه را میشنویم، ولی نمیتوانیم تماس بگیریم. یک شماره تلفن اعلام کردیم که خیلی تماس میگرفتند. از همه جا هم مخاطب داشتیم. حتی از خارج کشور صدای ما را میشنیدند و تماس تلفنی میگرفتند یا به ما نامه مینوشتند.
مردمیترین حالت رسانه در طول فعالیت رادیو جبهه بود. در مساجد، در اتومبیل و در همه جا رادیو جبهه را گوش میکردند. آن سالها زیباترین ارتباط مردمیبا رادیو برقرار شد.
- این رادیو گزارشگر ثابت نداشت؟
نه نداشت، ولی هر گزارشگری که از رادیو یا تلویزیون به جبهه میرفت، برای این رادیو هم گزارش تهیه میکرد.
- آقای دوستی، از خاطره های حضور در رادیو جبهه برایمان بگویید.
روزی مادری ازکرمان با ما تماس گرفت و گفت شما از رزمندگان صحبت میکنید، لطفاً مرا کمک کنید. پسرم چند ماهی است که عقد کرده و به دلیل علاقه به جبهه مراسم عروسی خود را معلق گذاشته، لطف کنید و از او بخواهید که به خانه برگردد. ما برای کمک و خوشحالی دل آن مادر، اسم
رزمنده را در برنامه گفتیم و خوشبختانه بعد از سه روز با ما تماس گرفت. از او خواستیم که به خواسته مادرش جامه عمل بپوشاند و به منزل برگردد و او نیز از ما تشکر کرد و قول داد هر چه زودتر برگردد.
- در پایان اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
من در طول هشت سال دفاع مقدس احساس قهرمان بودن میکردم. یک برنامه داشتیم با آقای خزائی و در آن برنامه ارتباط ما با رزمندهها به گونهای بود که فکر میکردیم کنار آنها نشستهایم.
به نظر من جنگ را نباید روی دیوار نوشت، جنگ را باید به درون خانهها برد و فرهنگ معنوی جنگ را در رادیو در حد توان خود به عنوان یک رسانه گرم حفظ کرد.
حفظ اسناد جنگ وظیفه همه برنامهسازان است
مجید جیرانپور، یکی از فعالترین گزارشگران رادیو از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا دهه 70 بود. همکاری در تهیه برنامه رادیویی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از نخستین فعالیتهای رادیویی او بود. وی یکی از گزارشگران شناخته شده رادیو جبهه بود.
نخستین حضور شما در مناطق عملیاتی چه وقت بود؟
پیش از شروع رسمی جنگ، حملاتی پراکنده به قصر شیرین میشد. بعثیها حتی به طور پراکنده اقدام به مینگذاری جادههای مرزی میکردند. اولین حضور من در مناطق مرزی غرب در چنین مقطعی بود. در یکی از بعد از ظهرهای مرداد 59 نخستین خمپاره 120 عراقیها در نزدیکی من فرود آمد و از ناحیه کتف مجروح و به تهران منتقل شدم. بنابراین در روز شروع جنگ در تهران بودم. دقیقاً ساعت دو بعد از ظهر 31 شهریور 59 در رستوران رادیو مشغول خوردن ناهار بودیم که صدای بمباران هوایی بلند شد و بلافاصله برای تهیه گزارش عازم فرودگاه مهرآباد شدم. سپس در اولین اعزام رادیو، از طریق پایگاه یکم شکاری و همراه گروه تلویزیونی به اهواز اعزام شدم. صدای شلیک توپها خبر از نزدیک شدن دشمن به شهر میداد و ما به پیشنهاد دوستان به دانشگاه جندی شاپور که نزدیکترین نقطه به خط تماس با عراقیها بود رفتیم و از آنجا گزارشهایی برای رادیو تهیه کردیم.
- ترتیب حضور گزارشگران در جبهه چگونه بود؟
15 تا 20 نفر در گروه گزارش کار میکردند که همه آنها علاقمند به حضور در جبههها بودند و معمولاً رقابت سختی میان آنها وجود داشت. از طرفی با مشکل کمبود نوار هم مواجه بودیم و یکی از عادتهای عمومیگزارشگران و حتی برنامهسازان،جمعآوری خرده نوارهای ادیت شده برای استفاده مجدد بود.
تازه بعد از تهیه نوار و موفقیت در مسابقه اعزام به جبهه، یا ممانعتها و احتیاطهای فرماندهان خطوط مواجه میشدیم که بهسختی اجازه حضور در خطوط مقدم را به گردشگران میدهند. مشکل بعدی رساندن گزارشها به تهران بود. وسایل ارتباطی امروز وجود نداشت و استفاده از خط برگشت هم پر هزینه بود، لذا گزارشهای تهیه شده را به مرکز صداوسیمای اهواز میبردیم و یک نوبت از رادیو اهواز پخش میکردیم و بعد با اولین خودرویی که عازم تهران بود به تهران میفرستادیم.
بهتدریج شیوه ارسال تلفنی را فرا گرفتیم و برای این کار فیشهای خصوصی درست کردیم که خروجی دستگاههای ناگرا را به تلفن وصل میکرد.
- از برنامه رادیویی سپاه هم بگویید.
من از گزارشگران این برنامه بودم که زمان پخش آن در ابتد یک ربع در هفته بود و بهتدریج تا یک ساعت در روز افزایش یافت. از آن به بعد گروه جنگ در رادیو راه افتاد که مجموعه برنامههای سپاه، ارتش و کمیته زیر پوشش آن بود. سپس برنامه«در جبهه چه میگذرد» با محتوای تحلیل گزارش و برنامه«پیام سلامتی» با هدف برقراری ارتباط میان رزمندهها و خانوادههایشان راه اندازی شد که این دو برنامه هم مورد حمایت گروه جنگ بود. ما برای همه این برنامهها گزارش تهیه میکردیم و علاوه بر آن به سایر برنامهها و گروهها هم به عنوان عضو گروه گزارش، خدمات میدادیم.
- گویا جناب عالی علاقه خاصی به تهیه افکت داشتید.
تا مدتی، همه افکتهای جنگی مورد استفاده در برنامهها و نمایشهای رادیو، مربوط به جنگ جهانی بود. بالاخره یک روز در منطقه عملیاتی کربلای 5 به فکر ضبط صداهای طبیعی جنگ افتادیم. یادم هست که در فاو مدت زیادی از وقت خود را صرف ضبط صدای سکوت شب،صدای انفجار گلوله و حرکت تانک و صداهای مختلف محیط جنگی کردیم. طبعاً گزارشها زمانی که با زیرصدای افکت همراه میشد، رابطه قویتری میان شنونده و جبهه برقرار میکرد کار به آنجا رسید که دیگر علاقهای به گزارشهای فاقد زیرصدا وجود نداشت. به عنوان مثال برخی گزارشهای من از شلمچه فقط به دلیل آنکه در سکوت تهیه شده بود غیر قابل پخش تشخیص دادهشد.
- از تعامل روحی گزارشگران با نیروهای رزمنده بگویید.
حضور گزارشگران در جبههها به تقویت روحی نیروها کمک میکرد و حس پیوند با جامعه را در آنها ارتقا میبخشید. از طرفی ما پل ارتباطی ثابتی بودیم که ارتباط رزمندگان با عموم مردم را از طریق گزارشهایمان برقرار میکردیم و بدین جهت مورد عنایت و لطف هر دو طرف یعنی هم رزمندگان و هم عموم مردم بودیم. علاوه بر این با ایجاد تراکم خبری در یک نقطه، بعضاً باعث انحراف ذهن دشمن میشدیم. مثلاً بنده مدتی در منطقه چنگوله (ایلام) بودم که هیچ عملیاتی در آنجا اجرا نمیشد، ولی کثرت گزارشهای ارسالی از این منطقه باعث شد نیروهای دشمن در این نقطه تجمع کنند و از محل انجام عملیات ما در آن مقطع غافل شوند.
- از گزارشهایی که در مقاطع عملیاتی تهیه کردید، بگویید.
کار در این مقاطع سختیها و ظرافتهای ویژه خود را داشت. معمولاً سختگیری فرماندهان نسبت به گزارشگران در همین مقاطع بیشتر میشد. در این شرایط و تا زمان شروع رسمی عملیات باید طوری گزارش میگرفتیم که عملیات لو نرود. به علاوه طراحی و تدارک عملیات، چند مرحله شامل آمادهسازی و احداث بیمارستان و مرکز فوریت صحرایی، سنگرسازی، استقرار قرارگاه عملیاتی، استقرار امکانات پدافندی، آموزش و توجیه فرماندهان نیروهای عملکننده، تکمیل تجهیزات، نصب تابلوهای راهنما و تهییجکننده، تدارکات مخابراتی و پستی و سایر جزئیات داشت. از تمام این کارها گزارش میگرفتیم، ولی از پخش آنها تا زمان عملیات خودداری میکردیم. سپس هنگامیکه عملیات شروع میشد، به پخش اینگونه گزارشها میپرداختیم و خود عملیات را زمانی منعکس میکردیم که محورهای مورد نظر فتح شده ونیروها در آنها استقرار یافتهبود.
در طول عملیات هم تقسیم کار با توجه به وسعت محدوده عملیاتی صورت میگرفت و گاهی در طول یک عملیات، چند گروه گزارشگر عوض میشدند. مثل عملیات بیتالمقدس که مجموعه مراحل آن تا آزادی کامل خرمشهر دو ماه بود یا عملیات فتح بستان که دو هفته طول کشید.
- از راهاندازی رادیو جبهه چه خاطرهای دارید؟
قبل از راهاندازی رادیو جبهه، یکی از کارهای مهم، راهاندازی یک رادیو عربی در طول خطوط جبههها برای اثرگذاری بر ذهن نیروهای دشمن بود. این کار با استفاده از یک واحد فرستنده سیار صورت گرفت. این تجربه مقدمهای برای راهاندازی رادیو جبهه و پوشش برنامههای آن در طول خطوط عملیاتی شد. با راهاندازی این رادیو، دور تازهای از فعالیتهای گزارشگران در جبهه شروع شد که علاوه بر مسائل دفاعی به مسائل عاطفی، اجتماعی، عقیدتی، بهداشتی و سیاسی جنگ هم توجه داشت.
بنابراین، رادیو جبهه با استقرار یکی دو واحد فرستنده سیار در جبههها کار خود را شروع کرد. این دو واحد در گودالهایی مخفی شده بود، ولی همواره در معرض خطر بمباران قرار داشت. بیشترین حجم برنامههایی که از طریق این فرستندهها پخش میشد گزارش بود و تا شعاع زیادی از محل استقرار فرستنده را پوشش میداد.
همزمان با این امر، برنامههای پیام جبهه، پاسداران و سایر برنامههای مرتبط با جنگ هم از شبکه سراسری پخش میشد و نقش بسزایی در انسجام و ایجاد نشاط فکری و روحی نیروها داشت.
- گزارشگری در جبهه چه مشکلاتی داشت؟
قبلاً به محدودیت امکانات و حساسیتهای فرماندهان اشاره کردم. علاوه بر این موارد باید به مشکلات جابهجایی در طول خطوط عملیاتی اشاره کنم، چراکه گاهی در یک روز باید به چند گردان سر میزدیم که چند کیلومتر با قم فاصله داشتند. این جابهجاییها در زمان عملیات شکل دیگری به خود میگرفت و برای بیان آن فقط باید از قوه تخیل خود استفاده میکریم. فردی را در نظر بگیرید که ضبطی به وزن چند برابر یک آرپی چی و چندین حلقه نوار و یک ماسک ضد گازهای شیمیایی با خود حمل میکند و همواره در حال دویدن به این سو و آن سوست و در عین حال هر بار که میخواهد گزارشی تهیه کند باید خستگی و سختی این دوندگیها را فراموش کند و به شماره افتادن نفسهای خود را از رزمندگان پنهان سازد تا با هیجان کمتری در زیر آتشباران دشمن حرف بزنند.
- مهمترین نکاتی که در جبهه به عنوان یک گزارشگر با ان مواجه بودید، کدامند؟
مهمترین نکته برای همه ما، درک و هضم و انتقال صحیح و عمیق فرهنگ ایثار به عنوان فرهنگ حاکم در جبههها به تمام مخاطبان رادیو بود. فرهنگی که تنها در ادای وظایف جنگی تجلی نمییافت، بلکه در هر لحظه و هر موقعیت میشد جلوهای از آن را دید. گاهی در قالب کفشهای واکس زده تمام افراد یک گردان که هیچکس نمیدانست چه کسی شبانه همه آنها را واکس زدهاست و گاهی در قالب لباسهای شسته تمام افراد یک چادر یا یک سنگر که معلوم نبود چه کسی همه آنها را شسته است و گاهی در قالبی دیگر.
گزارشهای تهیه شده در طول جنگ و سایر یادگاران رادیو مخصوصاً رادیو جبهه از این مقطع، بخش مهمی از اسناد بیداری و آرمانگرایی ملت ما هستند و حفظ آنها وظیفه همه مسئولان و کارکنان امروز و فردای صداوسیماست.
******************