در پس هر رویدادی، پیوست هایی وجود دارد که هر کدام نیازمند بررسی و طراحی دقیق است. به هر میزان که رویداد واقع شده اهمیت بیشتری داشته باشد، تدوین پیوست های آن نیز مطالعه بیشتری را می طلبد. شهادت سردار سلیمانی رویدادی بود که بدون تردید می توان گفت که در ابعاد گوناگون مشابه نداشت و از این رو بررسی ابعاد و پیوست های آن بسیار مفید است.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، موضوع تبلیغات و رسانه از جمله مهم ترین پیوست های شهادت حاج قاسم است. رسانه ای که می تواند با روش ها و روایت های مختلف مانع رسیدن پیام حق به مخاطب شود و از سوی دیگر می تواند بلندگوی رسای اهالی حق و سخنان آنها باشد. بررسی پیوست رسانه ای شهادت حاج قاسم سلیمانی از آن جهت اهمیت مضاعف دارد که جنگ رسانه ای دقیقا در امتداد جنگ سخت دشمن قرار داشت و هدف دشمن تنها با ترور شخصیت فیزیکی حاج قاسم تحقق نیافت بلکه با آمادگی قبلی قصد داشت به ترور شخصیتی و مکتبی حاج قاسم نیز بپردازد. از سوی دیگر رسانه ملی به عنوان بازوی اصلی رسانه ای نظام اسلامیبا پشتوانه مردمی اش باید به صورت مستحکم و حرفه ای مقابل حملات سهمگین، غافل گیرانه و ناجوانمردانه دشمن ایستادگی کند. از این رو ثبت تجارب عوامل دست اندرکار طراحیهای رسانه ای در قلب رسانه ملی و ایجاد بستر برای استفاده از آنها اهمیت بسیار زیادی دارد. در این شماره از هفته نامه که در آستانه سالگرد سردار دل ها منتشر میشود، به سراغ طراحان موثر در عملیات رسانه ای شهادت حاج قاسم رفته ایم و از آنها خواستیم تا روایتگر برنامه ریزیهای رسانه ملی در ساعات و روزهای اول این اتفاق تلخ باشند؛ به این امید که مطالعه آن برای آیندگان مفید باشد.
حمید شاه آبادی در دی سال ۱۳۹۸ سکاندار معاونت صدا و عضو شورای معاونین سازمان بود. به همین دلیل از ساعت اولیه در جلسات اصلی برنامه ریزی شرکت داشته است. وظیفه اصلی او، هدایت شبکههای مختلف رادیویی برای تولید برنامههای مناسب و تولیدات صوتی تاثیرگذار در آن مقطع بود.
پا به پای مردم پیش آمدیم
حدود ساعت 3:00 صبح بود که دکتر علی عسکری به منزل زنگ زد و گفت که این اتفاق افتادهاست. من تردید کردم و گفتم شما مطمئنید؟ گفت بله، قطعی است! چند دقیقه بعد مجدد تماس گرفت و گفت بیایید سازمان. در همین بین با پخش رادیو تماس گرفتم و ماجرا را گفتم تا آمادگیهای لازم را داشته باشند، ولی خبری اعلام نکنند، چون قرارمان همیشه این بود که اگر قرار باشد خبری اعلام شود ابتدا از طرف معاونت سیاسی و شبکه خبر باشد و بعد معاونت های دیگر اقدام کنند. طبیعتاً مرحله اول، اطلاعرسانی بود. همان موقع به پخشهای مختلف گفتم که محتواهای لازم را تهیه کنند و بلافاصله هم وارد سازمان شدیم. حدود ساعت 6:00 صبح با رئیس سازمان و معاونان جلسه داشتیم. چون از جلسه قبلی دکتر علی عسکری با شهید سلیمانی در سازمان و همان اتاق بغل، چند روزی بیشتر نمیگذشت شروع جلسه خاطره دیدار و بحثهای مطرح شده در آن دیدار مطرح شد. جلسه، سنگین و محزون بود. اشک هیچ کس بند نمیآمد. جلسه سختی بود. بهتی بود که چه اتفاق بزرگی رخ داده و این حد دیوانگی از ترامپ واقعاً استثنائی بود. در معادلات جهانی، امکان زدن با خود زدن و تبعاتش فرق دارد. شما میتوانید هر مقامی را در هر جایی مورد حمله قرار بدهید، ولی تبعاتی دارد. بحثها راجع به این فضا و پیامد این اقدام بود. شاید بگویید این مسائل چه ربطی به صداوسیما دارد؟ آنجا باید تقسیم وظایف میشد، اما همیشه جلسات در این سطح فقط مسئولیتهای داخلی مورد بحث قرار نمیگیرد، بلکه بحثهای کشوری هم مطرح میشود، چون رئیس سازمان در شوراهای مهم عضو است و باید نظرات کارشناسی بدهد و نظرش برای دیگران مهم است. بحث جدی جلسه این بود که ایران باید چه کند و اقدامات باید چه باشد. ظاهراً اینها ربطی به صداوسیما ندارد، ولی وقتی نظام بخواهد تصمیمیبگیرد یکی از ارکان آن، رکن تبلیغات است که صداوسیما مهمترین بخش آن است. نظر سازمان در شوراها مهم است و رئیس سازمان هم آنها را مطرح میکند. نه تنها در مورد شهید سلیمانی، بلکه درباره موضوعات دیگر مثل ارز و... هم جلسات معاونان، گسترده و با موضوعات وسیع است.
تقسیم وظایف در بامداد جمعه
با در نظر گرفتن حساسیتی که شورای عالی امنیت ملی و سازمان داشت فاصله چندانی بین شهادت و اعلام خبر آن نبود. آمادگی ما برای واکنش به این موضوع ابعاد مختلفی داشت. یک بعد آن این بود که هر معاونت چه بکند؟ یک بعد هم بخش درونی کشور بود که این کارها باعث ترس جامعه شود و فضا اینطور پیش برود که دشمن میخواسته از مردم، زهره چشم بگیرد. بعد دیگر هم این بود که رسانه ملی مطالبهگر انتقام بود و باید نشان میداد این مطالبه تنها مطالبه حاکمیت نیست، بلکه مطالبه کل مردم است. پس آن جلسه ابتدا با حزن و اندوه و بعد بحث و بررسی رفتار کلی حاکمیت و اتفاقاتی که باید بیفتد و بعد تقسیم وظایف و اینکه رویکردها چه باشد، برگزار شد.
تولید محتوا در 24 ساعت
بلافاصله بعد از جلسه معاونان، جلسه شورای مدیران معاونت صدا برگزار شد. چون صبح جمعه بود طبیعتاً برخی مدیران نبودند. به تک تک مدیران زنگ زدم که به سازمان بیایند. بنابراین وقتی خبر اعلام شد فضا شفاف بود که چه اقداماتی صورت بگیرد. با این حال نگرانی وجود داشت که این حمله، عقبههایی داشته باشد. کشور در آمادهباش جنگی بود و ما تحلیلی از وقایع پیش رو نداشتیم. سه روزی که در این فضا بودیم همه رادیو آمادهباش بود. همان روز جمعه همه مدیران شبکهها را صدا زدم و جلسات متمادی و پرتماسی با هم داشتیم. باید شروع به اطلاع رسانی و مطرح کردن شخصیت حاج قاسم میکردیم. تا آخر شب، یک یک مدیران شبکهها و گروهها و مدیران پخش آمدند و حرف زدیم. محتواهای جدید طراحی شد. همزمان فضای موسیقایی ویژهای شکل گرفت و کارهایی در بیرون و داخل سازمان تولید شد. ما در فاصله کوتاهی در حد 24 ساعت بعد از اعلام خبر شهادت، اولین تولیدات اختصاصی موسیقایی را روانه آنتن کردیم. شبکهها هم تولیدات زیادی داشتند.
حضور مردم، نگرانیها را برطرف کرد
اول فکر میکردیم تشییع روز شنبه است. وقتی فاصله افتاد و آرام آرام انتظار بیشتر و فضا حساستر شد. همین طولانی شدن زمان تشییع باعث شد تا ارتباطاتمان با مراکز و برونمرزی بیشتر شود. پس از تشییع اهواز نگرانیهایی از کاهش ابهت تشییع تهران به وجود آمد، چون هر نفر نهایتاً یک بار در یک تشییع شرکت میکند و خوزستانیها به تهران نمیآیند. ما اصلاً تصور چنین تشییعی را نداشتیم، اما هر چه پیش میرفتیم نگرانیها کمتر میشد، چون میدیدیم ظرفیت بالاست و بدنه کشور خواهان این آرامش برای تشییع است. طبیعتاً آنتن هم از این وضع متاثر بود. شبکههای رادیویی روزی 400 ساعت برنامه تولید میکنند و فضای داخل رادیو هم تفاوت زیادی با فضایی مثل سیما که با برنامهسازان بیرون سازمان مرتبط است، دارد. فضای رادیو، صمیمی و پر از صفاست و ما فکر میکردیم چیزی که از رادیو منتشر میشود باید متاثر از حال درونی اهالی رادیو باشد که همین گونه هم بود. جوّ و دنیای مفهومی درون معاونت صدا این حال و هوا را روی آنتن ایجاد میکرد. رویکردمان انعکاس درست واقعه به مردم بود و باید رفتار خناسان را ارزیابی میکردیم که اگر حضور میلیونی مردم نبود، میگفتند اینقدر در کشورهای دیگر مداخله کردید که این شد. این نگرانی بود که هم حاج قاسم را از دست بدهیم و هم مشروعیت حضور بیرون از مرزهایمان را، اما حضور مردم همه این نگرانیها را از بین برد. بدنه خاکستری و حتی لب مرزیها هم به میدان آمدند و گفتند با خون حاج قاسم شوخی نداریم. این تشییع آرام، انتقام سختی را مطالبه میکرد که برخاسته از دل مردم بود و رسانه هم آن را پوشش داد. ماجرا از اهواز آغاز و این خیزش فراگیر شد. رسانه کاری کرد که فضا فقط مربوط به تشییع حاج قاسم نباشد. هر شهری تجمعی داشت و شهر ساکتی وجود نداشت. رسانه هم پای کار آمد و منابع پراکنده از تصاویر، صدا و خاطره حاج قاسم هم مثل سیل جمع میشد. چون او مدام بین مردم بود و کلی خاطره داشت و عملاً ستاد حاج قاسم در میان مردم شکل گرفت.
دم و بازدم با مردم
در واقع ما دم و بازدم با مردم داشتیم. ما گزارش می دادیم مردم منعکس میکردند. انعکاس مردم را دوباره انعکاس میدادیم. اینجوری نبود مردم منتظر باشند رادیو و تلویزیون آنها را فراخوان کند. مردم خودشان میآمدند و ما آنها را منعکس میکردیم. آن انعکاس باعث افزایش حال و فضای معنوی مردم میشد. دوباره به رسانه بازگشت پیدا میکرد و این دم و بازدم از لحظه شهادت و بعد حرکت و پیگیری در شهرهای مختلف باعث شد یکپارچه کشور عزادار شد و واکنش نشان داد و حس انتقام و مطالبه انتقام یک مطالبه خیلی جدی بود.
میدان نبرد رسانه ای با غرب
واقعیت این است آنها در لحظه اتفاق سه هیچ از ما جلوتر بودند، چون اولاً آنها میدانستند چکار میکنند. آنها روی حرکات حاج قاسم زوم کردهبودند و پیوست رسانهای برای اقدام جنایت آمیزشان داشتند. یعنی میدانستند که امروز میخواهند حاج قاسم را بزنند و چیدمان کردهبودند. کسی که فضای اول را گزارش میکند به طور طبیعی میدان جهانی و افکار عمومی جهانی را به دست میگیرد. آنها میخواستند این کار را با کشتن رهبر القاعده با افتخار به رئیس جمهور خودشان نسبت بدهند. بعد این طرف ما پنج، شش ساعت بعد میخواهیم اصل خبر را تاکید کنیم که اصلاً حمله بوده یا نبوده. طبعاً ما نمیتوانیم 3:00 بامداد آن را اعلام کنیم. بنابراین اینها در این پنج، شش ساعت در نیمکره دیگر زمین که روز و مناسبتر بود افکار عمومی را آماده کردند ما زمانی وارد صحنه شدیم که همه چیز اجرا شدهبود. از یک طرف داغدار بودیم. از طرف دیگر فضای رسانهای دست دشمن بود. حالا باید فضای ایجاد شده را تغییر میدادیم. از طرفی شیاطین داخلی را هم داشتیم که میگفتند شما در سوریه و عراق چه کار دارید؟ به نظر من رسانه توانست خیلی قدرتمندانه نقش حاج قاسم را در اینکه ایران بر قله افتخار ایستاده نشان بدهد و اثبات کند ما شعاع راهبردیمان را چقدر افزایش دادیم. رسانه خیلی جدی توانست مردم را در فضایی که هم ساده لوحان، هم معترضان داخلی و هم دشمن به این فضا دامن میزدند که گرفتار معیشتیم، ولی حاکمیت کشورگشایی میکند، متقاعد کند اقدامات صورت گرفته در بیرون مرزها راهبردی و حیاتی بودهاست و کسی که این افتخار را به وجود آورد و الان میان ما نیست همان کسی است رسماً پایان کار داعش را اعلام کرد. ما اول این حرکت و بعد قهرمان آن یعنی حاج قاسم را تبیین کردیم. بنابراین رسانه باید مدام تحلیل ارائه میکرد. درکنار حرف احساسی و انعکاس شورمندی و شور هیجانی باید حرف اقناعی میزد. همینها باعث شد این جبهه مغرض ساکت شود. در چند روز اول، جز فضای همدلی چیزی نمیشنیدید، حتی از آدم های مغرض که در خدمت غرب بودند چیزی نمی دیدید، چون رسانه آمد و گفت حاج قاسم که بود و چه کار کرد. گوشها بعد از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم شنوای حرفهایی درباره چرایی اهمیت اقدامات راهبردی به فرماندهی حاج قاسم بود. راهبرد حضور ما در سوریه، لبنان، عراق و منطقه با شهادت حاج قاسم، گوش شنوا پیدا کرد و تبیین شد و رسانه ملی خیلی خوب در این زمینه عمل کرد.
کارهای بر زمین مانده
برخی کارها در لایه رویی است و برخی اقدامات هم باید در لایه عمیق انجام شود. در کارهای لایه رویی موفق بودیم. در همه سالها انصافا از سال ۱۳۹۸ به بعد خوب عمل کردیم. در اولین سالگرد حاج قاسم، سیما به حدی از حرکت تبلیغی به تبیینی رسیدهبود که بعضی میگفتند این مقدار زیاد است. به نظر من وجه تبلیغی و وجه نمادین و احساسی و این چنینی بعد از شهادت حاج قاسم بهخوبی ادامه پیدا کرد. ما کمتر جایی میبینیم که برنامهای در حد و اندازه حاج قاسم داشتهباشد. حاج قاسم به عنوان قهرمان در کشور ماندگار و معرفی شد و موضوع به سالگردش محدود نشد. در طول سال، در تمام برنامهها، مرتب در رادیو و تلویزیون همیشه حضور داشتهاست، اما در کنار آنها باید عمیق هم عمل کرد والا این درک از حاج قاسم عمیق نمیشود و اقیانوسی کم عمق میماند که با یک شبهه دشمن متلاطم میشود. ما باید به قول حضرت آقا به حاج قاسم به عنوان یک مکتب نگاه کنیم که انسانسازی میکند و قابلیت ساخت دهها اثر نمایشی را دارد. اگر نمیتوانیم مستقیما به این مرد بزرگ بپردازیم، میتوانیم دهها اثر پیرامونی دربارهاش تولید کنیم تا شناخته شود. به نظرم کاری که رسانه باید بکند ورود به بعد عمیق این کارهای بر زمین ماندهاست. این کارها زمانبر و هزینهبر است و از همه بالاتر نیازمند آدمهای مومن به این راه است. مومن به اینکه ما راهی جز حرکت در راه حاج قاسم نداریم.
صداوسیما آماده اوضاع بحرانی است
سازمان از نظر حیث آمادهسازی بحران شرایط خوبی دارد. یک به یک استانها، شبکهها متناظر جانشین همند و چندین بار آمایش واقعی انجام دادهایم. سازمان سرعت عمل زیادی در مدیریت بحران داشتهاست. هر رادیو و شبکهای با استانی متناظرند. حتی دیتاها در دو طرف هستند. قدرت بسیج در لحظه همه شبکهها، چیزی بود که ما در همه رادیوها بهراحتی داشتیم.
هادی البرزی در زمان شهادت حاج قاسم، مدیر پژوهش های خبری و دبیر جلسات شورای سیاسی سازمان بود. به همین جهت به سراغ او رفتیم و درمورد برنامه ریزیها در ساعات اولیه پرسیدیم.
روز شهادت حاج قاسم، آقای سید ناصر حسینی، مدیر دفتر معاونت سیاسی در ساعات اولیه صبح حدود ساعت ۴:۰۰ صبح تماس گرفت و اعلام کرد که صبح ساعت 5:00 در جلسه شورای سیاسی سازمان شرکت کنیم. همانجا بود که متوجه اهمیت خبر شدم و زمانی که تلویزیون را روشن کردم در زیرنویس شبکه خبر، خبر شهادت سردار را دیدم و در بهت فرو رفتم تا اینکه صبح زود به سازمان آمدم و در جلسه معاونت سیاسی شرکت کردم. فضای جلسه حالت حزن و اندوه داشت و همه در بهت و حیرت فرو رفتهبودند و تاز ه فهمیده بودند چه کسی را از دست دادهاند و این، حال و هوای کار را سختتر کردهبود.
در آن زمان بنده مدیر پژوهش بودم و صورتجلسات را آماده و برای به واحدهای دیگر ابلاغ و ارسال میکردم. جلسه ابتدا در سکوت برگزار شد و جزئیات این خبر ازجمله لحظه شهادت که حدود ساعت 1:20 بامداد بود به اطلاع اعضا رسید و مقرر شد ابتدا پیام حضرت آقا را درباره شهادت حاج قاسم آماده پخشکنیم و بعد وارد موضوعات بعدی شویم و محورهای پیام حضرت آقا را برجسته کنیم.
بخشهای مختلف خبری
سه روز عزای عمومی اعلام شده بود و قرار شد بخشهای مختلف خبری به ویژگیها و ابعاد شخصیتی ملی و بینالمللی و زندگی سراسر ایثار و مبارزه حاج قاسم از ابتدای پیروزی چه در زمان دفاع مقدس، چه در زمانی که پرچمدار مبارزه با تروریست داعش بودند، دوران مقاومت ایشان که در تمام میدانها حضور داشتند در برنامهها مرور شود.
نکته مهمیکه در جلسه بحث شد این بود که حاج قاسم یک شخصیت ملی نبود، بلکه یک شخصیت بینالمللی است و باید در مصاحبه با مقامات مختلف بینالمللی و ملی کشور، شخصیتهای سیاسی و کشوری و لشکری به ابعاد زندگی شخصیت ایشان پرداخته میشد.
بازتاب نظرات
بعد از آن مصاحبه با مردم در تهران و شهرهای دیگر در دستور کار قرار داشت که باید گزارشهایی تهیه میشد که خود مردم درباره حاج قاسم صحبت کنند. بحث واکنش چهرههای فرهنگی، هنری، ورزشی بود که درباره حاج قاسم صحبت کردند باید بازتاب داده میشد. درباره شخصیت بینالمللی سردار، باید با رهبران مقاومت در عراق صحبت و این موضوع بازنمایی میشد. بحث مصاحبه با مردم دیگر کشورها که در محور مقاومت قرار دارند در دستور کار بود. مهمترین موضوع جلسه این بود که چون حاج قاسم چهرهای فرا منطقهای است و حتماً باید چهره بینالمللی ایشان نشان دادهمیشد. در واقع آمریکا به خاطر اینکه او خیلی اثرگذار بود و مانع عبور تروریستها از عراق به اروپا و غرب شده بود ایشان را ترور کرد.
بحث برنامههای گفتوگومحور هم موضوعی بود که در دستور کار بود و باید در برنامههای گفتوگومحور بهصورت تبینی به ابعاد شخصیتی ایشان پرداختهشود. آن روز همه گروهای خبری و پژوهشی برای کمک به گروه سیاسی آمده بودند و اعلام آمادگی میکردند.
اولین اطلاعرسانی؛ زیر نویس شبکه خبر
اولین خبر از شهادت سردار از رسانه ملی مربوط به زیرنویس شبکه خبر بود که از طرف خود شبکه آماده شدهبود و در حدود ساعت 2:00 بامداد به سرعت ابعاد موضوع و حادثه را اعلام کرد و به اطلاعرسانی دقیق پرداخت و این یکی از نکاتی بود که در شورای سیاسی مطرح شد.
تمام گروهها سریع از آرشیو، عکسها و فیلمهای حاج قاسم را تهیه کردهبودند. البته ویِژگی سردار این بود که گمنام بود و کمتر مصاحبه کردهبود و مصاحبهای هم که کرده بود خیلی ناب بود و باید سریع آماده میشد. با توجه به اینکه حاج قاسم خیلی محبوبیت داشت پیشبینی میکردیم که مراسم گسترده در ایران و عراق برایشان برگزار شود. آنجا بود که همه میگفتند خبر شهادت حاج قاسم تمام ارزشهای خبری را در بر داشت.
حاج قاسم خود یک رسانه بود
به لحاظ بزرگی و اهمیت، ارزش شگفتی، مجاورت و ... در حقیقت حاج قاسم خود یک رسانه بود. حالا رسانه ملی میخواست این مکتب رسانه را روایت کند و مدیران بار سنگینی را در دوش خود احساس میکردند و تا آخرین ساعات شب همه پای کار بودند. ازآنجاکه یک سری شهید همراه حاج قاسم بودند، تأکید بود سریع اسامی آنها گفته شود و نام ابو مهدی المهندس کنار اسم حاج قاسم گفته شود، چون این دو شهید باعث پیوند ایران و عراق بودند. در واقع یکی از تأکیداتی بود که در معاونت سیاسی خیلی مورد توجه بود.
چون حاج قاسم شخصیت برجسته داشت همه نیروها همقسم شده بودند کار را جلو ببرند.
جلسه دوم؛ پوشش رسانهای تشییع
در جلسه دوم به مراسم حاج قاسم پرداختهشد. مراسم در تهران، مشهد و کرمان باید با پیشرفتهترین تجهیزات و تصاویر هوایی پوشش دادهمیشد تا شکوه و عزمت مراسم راهپیمایی دیده و مصاحبههای مردمی هم پخش شود. حاج قاسم باید بهعنوان الگوی ایمان و عمل و سرباز ولایت معرفی میشد. بعد از آن بر موضوع انتخاب سردار قاآنی بهعنوان جانشین ایشان تأکید شد. درباره این موضوع تأکید بود که روی سوابق و زندگینامه ابومهدی المهندس کار شود و دقت شود که در واقع ما به موضوع حرکت کور دولت آمریکا که در خاک و کشور دیگر حاج قاسم را شهید کرده بود باید آن را برجسته میکردیم و اینکه بحث بینالمللی موضوع حقوق بشری و حقوق بینالمللی بود که دوتا از نیروهای نظامی ایران و عراق را بهصورت تروریستی شهید کرده بودند که به آن باید توجه میشد. بحث دیگری که در آن موقع مطرح بود سرودهای جدیدی بود که ساخته شد و خیلی هم بازتاب داشت و در بخشهای مختلف رادیو و تلویزیون مرتب پخش میشد. از جمله سرود«قاسم هنوز زنده است». ما تاکیدمان بر این بود که شهادت حاج قاسم هم حماسی باشد و هم در واقع عزا باشد چون یک قهرمان ملی بود.
بحران چگونه مدیریت میشود؟
درباره موضوعات مختلف باید ابتدا ابعاد موضوع مشخص شود. در باره این ترور باید تحقیق میکردیم که چه بوده؟ چطور انجامشده؟ کار چه کسانی بوده؟ و دنبال چه اهدافی بودهاند؟ بحث مردم و افکار عمومی مطرح بود که چگونه میاندیشیدند و این موضوع باید در رسانه بازتاب پیدا میکرد.
بحث بعدی درباره این بود که باید بتوانیم سابقه و اطلاعات قبلی را که درباره آن موضوع وجود دارد نشان دهیم. در مورد حاج قاسم از عکسهایی که داشت و تا آن زمان منتشرنشده بود از همهجا به دست ما میرسید. بعضی دادهها را در داخل سازمان داشتیم و بعضی را از بیرون گرفتیم. از جمله ابعاد زندگی حاج قاسم که تا حالا گفته نشده بود. مثلاً در خانه بهعنوان همسر و پدر چگونه رفتار میکردند؟
درباره حاج قاسم فضا خودجوش آماده بود. بستر شکلگرفته بود. جامعه اول دچار یکحالتی از بهت بود. باید با قهرمان ملی وداع میکرد و در ادامه باید جایگاه حاج قاسم را بهعنوان سردار ملی نشان میداد.
نکته بعدی، اهداف ترور کنندگان بود که باید نشان داده میشد که چرا حاج قاسم ترور شد؟ ما باید به تمام ابعاد خبری این پاسخ میرسیدیم. جملهای که آن موقع خیلی مطرح بود این بود که میگفتند شهید حاج قاسم از خود حاج قاسم تأثیرش بیشتر است.
نکته بعد باید نشان میدادیم حاج قاسم از ابتدای زندگی تا زمان شهادتش یک دقیقه هم در کنج عزلت نبود و فعال بود؛ باید تمام زندگی ایشان روایت میشد. پرداختن به یک چنین شخصیت بینالمللی کار سخت و دشواری بود.
دچار بهت و حیرت شدیم
باز با اینکه چند سال گذشته، هنوز هم نتوانستهایم به تمام ابعاد زندگی ایشان بپردازیم، چون شهیدی مثل ایشان که تمام ملتهای مسلمان از افغانستان تا پاکستان و عراق و یمن و لبنانی همه عاشق او شدند روایتش سخت بود. مردم بعد از دیدن فیلمهای سردار فهمیدند حاج قاسم چهکارهایی کرده، بهعنوانمثال دیدند در عراق جلو داعش را گرفته و ... که وقتی حاج قاسم شهید شد ابعاد زندگیاش بیشتر برای مردم آشکار شد. ولی نبودنش نشان داد که ما چه کسی را از دست دادهایم و رسانه ملی راوی زندگی او شد. یعنی با توجه به امکاناتی که بود و فرصت کمیکه داشتیم کسی گمان نمیکرد که حاج قاسم به این زودی از بین ما برود. البته میدانستیم که او عاشق شهادت است. ولی دچار بهت و حیرت شدیم.
سفرنامه تشییع
آن زمان رسانه ملی تمام تلاش خود را کرد. چون در آن زمان چیزی که برای ما مهم بود این بود که از تمام کارکردهای رسانه استفاده کنیم. مثل یک سفرنامه مراسم تشیع را از زمانی که پیکرش وارد ایران شد تا لحظه خاکسپاری پخش میکردیم و انصافاً هم خبرنگاران زحمت زیادی کشیدند و تلاش کردند تا سهم کوچکی در روایت حاج قاسم داشتهباشند. روایت حاج قاسم هم آسان بود و هم سخت.
آسان ازاینجهت که همه کمک کردند و به صحنه آمدند و سخت ازاینجهت که باید به همهچیز توجه میشد. به نظرم بعد فوت امام خمینی (ره)، دومین خبر مهم رسانه همین بود. البته دوران دفاع مقدس و پیروزی خرمشهر هم اخبار مهمیبودند، ولی این خبر رویداد بزرگی بود که از ابعاد یک رسانه خیلی سخت بود.
نگاه به گذشته و همان راه
به نظرم اگر به گذشته باز میگشتیم باز همان راه را میرفتیم، چون این شخصیتها طوری هستند که کار را راحت میکنند، چون چیزی از این شخصیت نیست که نتوانی یا نخواهی بگیری، فقط باید مراقبت میکردیم که چیزی ناگفته نماند گفتهها راجع به ایشان زیاد بود. خصوصیت حاج قاسم این بود با هرکسی صحبت میکرد به آن شخص اعتبار میداد، چون همهجا حضور داشت و همه از او خاطره دارند. اطلاعرسانی درباره شخصیتی با این عظمت کار سختی بود. باید مردم را آگاه میکردیم که دشمن متخاصم چرا این شخصیت بینالمللی را از ما گرفتهاست. جامعه هم دنبال انتقام سخت بود و ما باید فضا را هم مدیریت میکردیم. در میان تاسف وغرور غوطهور بودیم؛ احساس تأسف از نبود حاج قاسم و احساس غرور از داشتن ایشان.