سبک زندگی فردی، سیاسی و اجتماعی حاج قاسم سلیمانی به مثابه مکتبی زنده، پویا و بالنده دارای چنان ظرفیتی است که میتوان مهمترین مسائل امروز جامعه را به آن عرضه کرده و از دل تعامل با این حقیقت عظیم رهاوردی برای خود به دست آورد. در این مختصر سعی میشود با مرور مبنایی مسائل کشور، به ملاحظاتی که در تعامل با این مکتب باید برای رسانه اولویت یابد اشاره کرد.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، امروزه لیبرال سرمایهداری بهعنوان ایدئولوژی تمدن سلطه توانسته است خود را بهعنوان سبک تفکر و زندگی آرمانی بشری در میان جوامع مختلف -البته با شدت و ضعف- طرح کند. این تفکر برای سلطه یافتن بر جوامع و فرهنگهای مختلف، بهویژه در نیم قرن اخیر، مسیر ویژهای را پیموده است. برای این هدف آنها کلیشه طرح نظری ارزشها برای شکلدهی به اعمال و کنشهای انسانی را رها کردند و مسیری معکوس را در پیش گرفتند؛ یعنی با طرح کردن الگوهای رفتاری مورد نظرشان، که کاملاً متناسب با بنیانهای ارزشی آن است، دائماً در تلاشند تا با انواع بسترهای و ابزارهای تبلیغاتی آنها را به الگوی رفتاری مرجح تصویرپردازی کنند. توفیق آنها در این مسیر نهتنها شکل ظاهری کنشهای انسانی را تغییر میدهد، بلکه باعث نهادینه شدن ارزشهایی میشود که چنین الگوهای رفتاری برآمده از آنهاست. پس در دورانی در حال زیستنیم که ایدئولوژی حاکم بر آن اصولاً محل اصلی نزاع و مداخله تمامیتخواهانه خود را سطح کنش فردی قرار داده و سبک زندگی را محل مأموریت خود برگزیده است. این ایدئولوژی با تمرکز بر سبک زندگی و ایجاد الگوهای رفتاری متناسب با ارزشهای خود و تبدیل آنها به الگوهای رفتاری مرجح در جوامع مختلف، بهآرامی جوامع را فتح و ارزشهای خود را درون انسانها نهادینه میکند.
منطق برانگیختگی
لیبرال سرمایهداری برای تحقق این هدف از نیازهای واقعی انسان نهایت استفاده را میبرد. به این صورت که برای هر یک از نیازهای ما، مثل نیاز به غذا، گونههای بسیار متنوعی از اشکال پاسخگویی را طرح کرده و دائماً آن اشکال مشخص را برای انسانها پررنگ میکند. با قرار دادن راههای گوناگون پاسخگویی به نیازها ما را غرق در آزادی کرده و با اعطا حق انتخاب سلطه بر گزینهها را برای انسان پررنگ میکند. تداعی مکرر گونههای مشخصی از پاسخگویی به نیازها باعث میشود که آرامآرام غایت فرد از کنش خویش دیگر برطرف کردن نیاز نباشد، بلکه آن شکل مشخص از پاسخگویی به نیاز تبدیل به غایت کنش شود. شاید ابتدا فرد برای سیر کردن خود به رستوران ایتالیایی و مدیترانهای و فست فود آمریکایی برود، اما بهآرامی چنین اَشکالی از پاسخگویی به نیاز آنقدر پررنگ میشود که اگر فرد خود را ناتوان از تدارک آن ببیند دچار حس حقارت و عقبماندگی میشود و خود را موجودی مییابد که حتی از برطرف کردن نیازهای ابتدایی خود عاجز است. این الگو در قبال سایر نیازها مانند نحوه پوشش و نیازهای جنسی نیز تکرار میشود. فوران حس ناامیدی همراه با نوعی از خشم و عصبانیت در نقطهای که فرد نمیتواند نیازهای خود را به روشهای مرجح شده برای خود برطرف کند از نتایج ابتدایی این وضعیت است. اینجاست که فرد وارد چرخهای میشود که هرگونه تلاش برای برطرف کردن نیازهای خود باعث افزایش سطح برانگیختگی فرد میشود. این ایدئولوژی برای آنکه بتواند الگوهای رفتاری خود را بهصورت الگوهای رفتاری ترجیح یافته درآورد از منطق برانگیختگی استفاده و تلاش میکند هدف انسانها دیگر برطرف کردن نیازهایشان نباشد، بلکه هدفشان برآوردن نیازهای خود به گونههای مرجح این ایدئولوژی باشد.
لیبرال سرمایهداری برای اینکه افراد دائماً خود را به الگوهای رفتاری مورد نظر او بسپارند، نیازمند آن است که اجازه فکر کردن را از آنها سلب کند. هر فرد بهمحض آنکه نیازی را در خود یافت باید به سمت گونههای پاسخگویی مورد نظر لیبرال سرمایهداری، هدایت و بهسرعت به نیازش پاسخ داده شود. فرصت دادن به این انسان برای فکر کردن میتواند موجب خودآگاهی فرد شود و دیگر تمایلی به روشهایی که این ایدئولوژی برای پررنگ شدن آنها بسیار تلاش کرده است، نداشته باشد. پس نباید به انسان اجازه فکر کردن داد، زیرا ممکن است خیلی سریع دریابد این نیازها را بسیار راحتتر نیز میتواند پاسخ دهد. این ایدئولوژی انسانی را میسازد که تمام همتش پاسخ دادن به نیازهای مادی اولویت یافته برای خودش باشد. اینجاست که فردگرایی را در جوامع دامن میزند و انسان مستقل را میسازد. انسانی که خود را تنها حقیقت متعالی هستی میپندارد و در ناخودآگاهش خویش را خدا میانگارد.
مکتب حاج قاسم به مثابه راهکار مقابله
حال میتوان چنین سؤال کرد که مکتب حاج قاسم چه ظرفیتی را برای مقابله با چنین وضعیتی برای ما فراهم میکند؟ یا به عبارت دقیقتر ظرفیتهای رسانهای موجود در سبک زندگی سیاسی-اجتماعی حاج قاسم که میباید مورد توجه رسانهها قرار بگیرد و اولویت یابد، چیست؟
پیش از ذکر مختصر برخی از ظرفیتهای مورد نظر لازم است به یک عارضه جدی در نحوه تصویر پردازی از ابرمردی همچون حاج قاسم اشاره کرد. یکی از مواردی که موجب تحریف یک شخصیت، هرچند نه در کوتاه مدت، بلکه در طول زمان میشود پر رنگ کردن یک یا صرفاً برخی از ابعاد شخصیتی ایشان است. به نظر میرسد در عمده کارهای رسانهای تولید شده بر عنصر عاطفه و احساس تأکید میشود و برخی از جنبههای روحی و شخصیتی حاج قسم صرفاً مورد توجه قرار میگیرد و از سبک زندگی و سبک فعالیت ایشان در عرصههای سیاسی اجتماعی غفلت میشود. حال آنکه گمشده امروز جامعه را در چنین ابعادی از سیره حاج قاسم باید جست.
در مقابله با تفکر لیبرال سرمایهداری غرب باید ارزشهایی در خط مقدم مقابله قرار گیرند که در عین بداهتزدایی از ویژگیهای به ظاهر طبیعی و انسانی آن، موجبات بازگشت انسان به حقایق فطری خودش را فراهم آورد. در این تفکر غربی تأکید بر فرد موجب میشود تا منفعت انگاری فردی اوج گیرد. به صورتی که پیگیری مداوم منافع مادی فردی تبدیل میشود به یک سبک زندگی کاملاً طبیعی و منطقی و انسانی.
نقطه مقابل چنین دیدگاهی، ارزش«ایثار» قرار دارد. ایثار در خط مقدم مجموعه ارزشهای اسلامی است که تأکید بر آن موجب میشود بدیهی بودن پیگیری منافع فردی مادی مورد هجمه جدی قرار گیرد. تأکید بر این ارزش در ارائه روایتهای کامل و چندبعدی از حاج قاسم میباید در اولویت فعالیتهای رسانهای قرار گیرد. تبیین اینکه چطور حاج قاسم از زمان پیروزی انقلاب اسلامیبه گونهای زیست میکند که در جای جای زندگی ایشان ایثار جاری و تبدیل به عنصری طبیعی و بدیهی در زندگی ایشان میشود. نشان دادن چنین ارزشی چه در تعاملات فردی و چه در تعاملات اجتماعی و کاری و سازمانی به مثابه امری که برآمده از جایگاه رسمی ایشان نبوده، بلکه جزئی از تاروپود سبک زندگی ایشان است، از آن دسته اموری است که میبایست در اولویت محتوایی تولیدات رسانهای پیرامون شخصیت حاج قاسم قرار گیرد.
از تعارضات بزرگ انسان متأثر از لیبرال سرمایهداری، که به واسطه درک مادی آن از هستی پدید آمده، این است که پیگیری منافع فردی خود را در تعارض با پیگیری منافع دیگران مییابد. در واقع تصوری عینی و ضمنی از این امر ندارد که پیگیری منافع سایر اعضای جامعه در حقیقت همان پیگیری منافع خود است. اگر انسان هویت خود را صرفاً در گرو مجموعه نیازهای مادی بالفعل خود نداند و حقیقت بزرگ و روحانی وجود خود را ببیند، تلاش برای سایر انسانها برای او عین تلاش برای منافع فردی انگاشته میشود. در حقیقت این وجود انسانی چنان وسعتی مییابد که جامعه را عین وجود خود میداند و ایثار و تلاش برای آن را جدای از تلاش برای خود نمیبیند. شخصیت عظیم حاج قاسم مصداقی عینی، ضمنی و ملموس از چنین منشی است. این یعنی ظرفیتی عظیم که با معرفی درست آن میتوان از حصار درک تحقیر شده انسان رهایی یافت و نگاه اعضای جامعه را به افقهای بلند انسانی دوخت، به گونهای که توسعه وجودی انسان نه به عنوان یک آرزو، بلکه به عنوان یک امر ملموس و در دسترس درک شود.
از ویژگیهای برجسته حاج قاسم که باید در جامعه امروز به صورت عام و خصوصاً در حوزه رسانه مورد توجه قرار گیرد نحوه مواجهه با تفاوتها در جامعه است. در واقع یکی از ابعاد اساسی سبک زندگی سیاسی- اجتماعی ایشان «جامعه دار» بودن است. همین امر بود که موجب میشد در تعامل با برخی از شخصیتهایی که به نظر میرسید در حال زاویه پیدا کردن و خارج شدن از دایره انقلاب هستند به گونهای وارد ارتباط شود که آنها را در دایره انقلاب حفظ کند؛ امری که در مورد افراد متعددی صورت پذیرفت و برخی از آن موارد که رسانهای شد از جانب برخی از افراد به ظاهر انقلابی نیز مورد شماتت قرار گرفت. رویکرد ایشان همواره تلاش برای حفاظت از سرمایههای فکری و فرهنگی کشور و جلوگیری از پیوستن نیروهای داخل جبهه خودی به جبهه دشمن بودهاست. لذا باید دقت داشت که اگر در فتنهها پای برخی از نیروهای حاضر در جبهه خودی لرزید، به سرعت دست آنها را گرفت و حفاظت کرد نه آنکه با توجیهاتی همچون لزوم خالصسازی نیروها زمینه سقوط افراد را فراهم آورد و از کاهش ظرفیت جبهه خودی استقبال کرد. شهید سلیمانی در این عرصه همواره فعال و پیشرو بود و قبل از آنکه فردی بخواهد به نقطه سقوط برسد او را حفاظت میکرد. این رویکردی است که باید مدیران رسانهای به شدت در اوضاع کنونی به آن اهتمام داشتهباشند و با کم کاری خود زمینه تقویت جبهه دشمن را فراهم نکنند.
باید همچون حاج قاسم جامعه را مانند خانوادهای دید که ممکن است اعضای آن با یکدیگر تفاوتهای زیادی داشته باشند، اما این تفاوتها نباید موجب شکاف در خانواده و طرد اعضا شود. این مختصر با بخشی از سخنان شهید عزیز ملت ایران در جمع ائمه جماعات خاتمه مییابد. با آرزوی بسط همه جانبه سبک زندگی حاج قاسم در ایران اسلامی.
«جامعه ما خانواده ماست. خب باید برویم دنبال این، باید بیفتیم دنبال این. من یک بار دیگه هم گفتم اینکه بچه حزباللهیها فقط جمع خودشان، من و آدمهای خودم، من و رفقای خودم، من و مریدهای خودم، مداح هستم با مریدهای خودم، جمع بشویم در یک جا، خب چی؟ اینکه نمیشود انقلاب را حفظ کردن، اینکه نمیشود جمهوری اسلامی را حفظ کردن، اینکه نمیشود اثرگذاری بر جامعه کردن، کجا را میخواهیم حفظ کنیم؟ ارزیابی از یک امام جماعت این است که سفید و سیاه، با حجاب و بیحجاب را بتواند [جذب کند]. ما منطق داریم، منطق ما ضعیف نیست، منطق ما قوی است ... »
دکتر اسحاق سلطانی