به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، این برنامه از ابتدای محرم تا کنون هر شب تقدیم مخاطبان شده است. در این گزارش تهیه کننده و کارگردان این برنامه از ویژگیهای این برنامه و روایت هایش گفته اند:
روایت یک داستان خالص و بیواسطه
سید جواد سید محسنی، تهیهکننده برنامه«ماه در میزند» درباره موضوع این برنامه اظهار داشت: برنامه 60 قسمتی«ماه در میزند» به مناسبت محرم و صفر تولید شد. در این طرحِ پیشنهادی هم قرار بود داستان آدمهایی روایت شود که نقش اتفاقات معنوی در زندگیشان، پررنگ است. البته این داستانها فقط تاثیر اتفاقات معنوی و نقش ائمه اطهار را در زندگی افراد در بر نداشت و روایتهای اثرگذار اجتماعی نیز بخشی مهم از این قصهها بود.
وی ادامه داد: به نظر من مردم ما به شنیدن داستان، آن هم قصههای واقعی، علاقه دارند و فکر میکنم اگر این نوع برنامهسازی با در نظر گرفتن ذائقه مخاطب و البته داشتن یک هدف مشخص همراه شود، هیچوقت بیننده از آن فاصله نمیگیرد.
سید محسنی درباره تفاوت این برنامه با سایر برنامههای قصهمحور گفت: روایت یک داستان خالص بدون حضور مجری اتفاقی بود که در«ماه در میزند» افتاد. این برنامه در طراحی خود از هیچ عنصر اضافهای برای ارتباط با مخاطب بهره نمیبرد و همه تلاش برنامه برای داشتن یک ارتباط خالص و بی واسطه با مخاطب است و چون این ارتباط هر شب اتفاق میافتد و ادامه دارد، دوست داشتم تلاشم را برای تولید این برنامه بکنم.
این تهیهکننده ادامه داد: یک اتاق تاریک، تعداد محدودی نور و یک صندلی همه فضای محیطی این برنامه است تا مخاطب احساس کند در خلوتش نشسته و با این داستانها همراه میشود.
جمعِ قصهگوهایی از سراسر کشور
سیدمحسنی درباره داستانهای مجموعه«ماه در میزند» توضیح داد: حکایتهایی که در این برنامه تعریف میشوند از سراسر ایران جمعآوری شدهاند و راویان داستان هم افرادی هستند که این قصه برایشان اتفاق افتاده است و آنها بدون دخالت مجری، داستانشان را برای بیننده تعریف میکنند.
تهیهکننده«همین الان یهویی» درباره بازخورد این برنامه در سطح جامعه گفت: بازخوردی که در این مدت گرفتهایم، واجد اتفاقات مثبتی بوده که برای من مهم است. علاوه بر ارتباطی که مردم با برنامه برقرار کردهاند، از طرف نهادها یا سازمانها نیز با استقبال مواجه شدهایم. مثلا در حیطه پیوند اعضا، مهمانی داستانش را روایت کرده و تاثیر آن در میزان مراجعان این سازمان مشخض بوده است. یا پیامکهایی که ما را به انجام دادن کاری نیک و اثرگذار در اجتماع امیدوار کردهاند.
تهیهکننده«خیابان پاستور» توضیح داد: برنامهسازی در دوران کرونا سخت است و نمیتوان منکر این قضیه شد. دعوت افراد از شهرهای مختلف موحب دشوارتر شدن کار نیز شد. متاسفانه با وجود رعایت حداکثری شیوهنامههای بهداشتی و لحاظ کردن فاصلهگذاری اجتماعی، تهیه اقلام بهداشتی و نوع آفیشها، مدیر تصویربرداری و دستیار تصویر ما به کرونا مبتلا شدند که خدا را شکر به خیر گذشت.
امیدواری در منتهای ناامیدی
وی ادامه داد: برای برنامههایی که در خلال شبهای متوالی روانه آنتن میشوند، اتفاق خوبی که میافتد این است که به واسطه ارتباط مستمر با مخاطب، عوامل تولید از نواقص و نقاط قوت کار به صورت لحظهای آگاه میشوند که این اتفاق به ارتقای کیفی برنامه کمک میکند. البته این ورای ارتباطی است که با 162 یا شبکه گرفته میشود و در آن مسائل را مطرح میکنند.
او با بیان اینکه من در برنامه«خیابان پاستور» هم هر شب برنامه داشته و به دلیل مضمون سیاسی آن بیشتر هم زیر ذرهبین بودهام، اضافه کرد: از طرف دیگر به دلیل اینکه در این برنامه مهمانان بسیاری از شهرستان میآمدند، محدودیت ضبط داشتیم و هماهنگی کار هم وسعت بیشتری پیدا میکرد، ولی به لطف خداوند تا به حال برنامه را به موقع به آنتن رسانده و همیشه چند قسمتی هم از پخش جلوتر بودهایم.
سیدمحسنی درباره ویژگیهای این برنامه تصریح کرد: بعضی داستانها به زعم اینکه گاهی تلخ هستند، اما امیدواری را همیشه در بطن خود دارند. سعی کردیم ساختار برنامه را به شکلی متفاوت بچینیم و این نوع روایت هم، تاکنون در برنامهای اجرا نشده بود.
این تهیهکننده در پایان توضیح داد: شناخت ذائقه مخاطب برای یک برنامهساز بسیار مهم است و این تجربه در این مسیر بسیار برای من کارگشا بوده است. مردم ایران همیشه نگاهی کمککننده به یکدیگر دارند و البته خصیصه دیگرشان نیز امیدواری در هنگامههای دشوار است. این دو موردی بود که من در این داستانها مدام شاهدش بودم.
ظرفیت داستانگویی در ایران زیاد است
مریم نوابینژاد، کارگردان برنامه«ماه در میزند» که سوژه یابی برای پنج دوره از برنامه«ماه عسل»، پنج فصل از«هزارداستان»، «مکث»، فصل اول«محاکات» و ... را در کارنامه خود دارد، درباره تفاوت«ماه در میزند» با سایر برنامههای مشابهی که در این سالها کار کرده، گفت: در این برنامه به قصههای مردم به صورت مستندِ سینمایی نگاه میکنیم. داستانها در یک اتاق تاریک و با استفاده از چند نور ساده و بدون مجری روایت میشوند. این اتفاق کار ما را سخت میکند. چون در سایر برنامهها وقتی فرد در تعریف کردن قصهاش به مشکل میخورد، مجری به کمک داستانگو میرود، ولی وقتی تصمیم میگیرید یک قصه را فقط با یک روایتگر جلو دوربین ببرید، لازم است نکاتی را رعایت کنید.
وی ادامه داد: اول اینکه قصه ظرفیت داستانگویی داشته باشد و بعد اینکه افراد جلو دوربین، احساس راحتی کنند و توانایی گفتن داستانهایشان را داشته باشند. اگر چه آن اتفاق دارد پشت صحنه میافتد و سعی میکنم با این افراد وارد چالشی شوم تا احساس راحتی کنند. برای بسیاری از این آدمها گفتن داستان زندگیشان راحت نیست. مثلا یک خواهر درباره قصه اوتیسم برادرش صحبت میکرد و لحظهای که به برنامه آمد گفت هیچکدام از دوستان من نمیدانند برادرم مبتلا به این بیماری است. ما صحبت کردیم و متقاعدش کردیم که بالاخره باید از یک نقطهای این ماجرا را به همه بگویی و به قدری احساس راحتی کرد که جلو دوربین نشست و داستانش را تعریف کرد.
اثرگذاری اجتماعی با قصهگویی
نوابینژاد درباره انتخاب این قالب از برنامهسازی در«ماه در میزند» نیز تصریح کرد: این یک جور سنتکشی و شکستن قواعد و ساختارهاست که میخواهد بگوید وقتی یک داستان خوب است نیازی به لوازم و حواشی دیگر نیست. چون متاسفانه خیلی وقتها در این نوع برنامهها روی مجری متمرکز میشویم طوری که قصه ناب و خالص افراد در نوعی هیاهوی پوشالی گم میشود. من سالها به این مسئله اندیشیدهام تا این قالب را در این برنامه طراحی کردهام.
این کارگردان در ادامه با اشاره به ظرفیت قصههای اجتماعی توضیح داد: همانطور که به بسیاری از شبکههای بزرگ تلویزیونی در دنیا نمیتوان گفت چرا این همه مستند میسازید و مگر مردم چقدر روایت دارند، نمیتوان گفت مگر چقدر قصه وجود دارد که ظرفیت ساخت این همه برنامه وجود داشته باشد؟ وقتی با ساخت هر برنامه تحولی در نگاه مردم نسبت به قضایای مختلف ایجاد میکنیم این یعنی هنوز ظرفیت داستان گویی وجود دارد.
وی ادامه داد: این مسئله را از چند جا میتوان فهمید. یکی، از نظرات سازمانها و نهادهایی که با ما در تماسند که مثلا با گفتن قصهای درباره خیّری در کهریزک، میزان کمکها به این نهاد چقدر بیشتر شده و آنها با خود فکر میکنند که مثلا هر هفته سه نفر متقاضی وجود داشته و این هفته 30 نفر کمک کردهاند و در پرسش از افراد، مطرح میشود که فلان برنامه را دیدیدم و احساس کردیم، میتوانیم کمک کنیم و این یعنی اثرگذاری اجتماعی.
نوابینژاد افزود: من در همه برنامهها از پیوند اعضا میگویم، ولی روایت را با آدمهای مختلف تغییر میدهم، چون اهدای عضو نیاز به فرهنگسازی دارد و نمی توان از آن غافل شد.
تنها با یک مجری و چند داستان نمیتوان برنامهسازی کرد
سوژهپرداز«ماه عسل» درباره ساخته شدن برنامههای مشابه نیز اظهار داشت: اینکه شبیه این برنامهها زیاد شده به این دلیل است که فکر میکنند به صِرف داشتن یک مجری و چند روایت میتوانند این نوع برنامهها را شکل دهند که به نظرم تفکر اشتباهی است، چون از هر برنامهسازی باید ابتدا پرسید هدفت چیست؟ تاثیر کارتان چه چیزی است؟ نگاه جامعه شناختی و تحلیلتان راجع به این موضوعات چیست و در این مسیر چه تجربهای را پشت سر گذاشتهاید؟ اینها بسیار مهم است. اهمیت این قصهها بر کسی پوشیده نیست و در دنیا با اتکا به این داستانها، اثر هنری، فیلمنامه و ... نوشته و تولید میشود.
وی ادامه داد: من هم از دل مطبوعات آمدهام، آن هم در دورانی که به صورت پله به پله باید قدم برمیداشتیم و برای هر گزارشی زحمت میکشیدیم. سوژهپرداز و کسی که به این کار علاقهمند است باید کار و زندگیاش همزیستی با مردم و شنیدن قصههایشان باشد. باید بگردد، بشنود و ببیند نه اینکه از راه دور و با مکاتبه با سازمانها و ... سوژه پیدا کند. مکاشفه در این ماجرا برای من بسیار جذاب است. متاسفانه این مکاشفه گاهی در چنین برنامههایی نادیده گرفته میشود و به چشم یک ابزار به آدمها نگاه میکنند، ولی اگر پشت این قصهگویی، تحلیل، نگاه و حرف باشد به آثار تکراری تبدیل نمیشویم و اثربخش، اتفاق میافتد.
تاثیر تلویزیون از رسانههای مجازی بیشتر است
نوابی نژاد با اشاره به اثرگذاری تلویزیون در جامعه تصریح کرد: تاثیر اجتماعی، با استفاده از ابزار گفتن داستانِ واقعیِ آدمها، بسیار زیاد است. چون تلویزیون همیشه جلوتر از رسانه مجازی قرار میگیرد. حتی اگر3000 نفر یک برنامه را ببینند و یک پست در فضای مجازی 300 هزار بازدید بخورد، تاثیر اجتماعی آن برنامه تلویزیونی بسیار بیشتر از آن پست در فضای مجازی است.
وی در توضیحی درباره انتخاب سوژهها گفت: گاهی حین شنیدن داستان یک نفر به افراد دیگری هم میرسم که داستانشان جذاب است. گاهی از تیتر روزنامهها الهام میگیرم و دنبال آدمی میروم که آن قصه را داشته باشد. این ماجرا، هم مکاشفه دارد و هم طی آن، سوژههایی جلو چشمت میآیند که بسیار جالبند، ولی گاهی هم بسیار مسیر سختی باید دنبال شود تا به هدفم برسم.
ماندن و ایستادگی کردن کار سختی است
این فعال جامعهشناس تصریح کرد: وقتی کسی رضایت میدهد و به برنامه میآید از همان لحظه فرآیندی آغاز میشود. مثلا اینکه بعضی افراد جلو دوربین خودِ واقعیشان را پنهان میکنند و معذبند، باید ببینیم این فرد از شهر آمده یا از روستا، باید رسمی صحبت کنیم یا راحت، گاهی باید غمش را قلقلک بدهیم و گاهی روی توانمندیهایش تمرکز کنیم. اینجا با استفاده از اصول روانشناختی و البته مصاحبه که در خلال دوران کاری آموختهایم به هر فردی با توجه به قصهاش از یک راه خاص نزدیک میشویم تا به روایتی برسیم که جلو دوربین میرود و بعدا بیننده آن را میبیند.
نوابینژاد ادامه داد: موردی داشتیم که بعد از مصاحبه گفت: من شب خوابم نبرد و فکر کردم اگر این گفتوگو را خانوادهام بشنوند برایم خیلی بد میشود. ما هم واقعا از آن گفتوگو استفاده نکردیم. در برخی برنامهها وقتی کارشان با سوژه تمام میشود دیگر محلی به آن فرد نمیدهند .انگار مسافرش را پیاده کرده، پولش را گرفته و رفته است. من خیلی سعی میکنم ارتباطم را با سوژه بعد از برنامه هم در حد توان حفظ کنم، چون حس بدی است که مردم را به عنوان ابزار کارتان ببینید.
وی تاکید کرد: ماندن و ایستادگی کردن بسیار کار سختی است. غربیها قالب اپرا را دارند که شاید در سال، چهار قصه شبیه ما هم نداشته باشد، تحلیل روانشناختی و نگاه جامعهشناختی دارند و یک گروه بزرگ هم کار را پیش میبرد. اگر آنها این همه قصه و داستان از دل زندگی مردم بیرون بیاورند دورنمای کلی از آثار هنریشان را برای سالها میسازند.
نوابینژاد در انتها یادآور شد: این قصهها را اگر از تلویزیون بگیریم، سهم حضور مردم و گفتن از زندگیشان، چه میشود. کجا باید یک نفر بیاید و به عنوان یک نماینده از دغدغههای میلیونها خانوادهای بگوید که مثلا فرزند اوتیسم دارند، کجا به جز رسانه ملی باید حرف از پیوند اعضا و گمشدههای جنگ بزنیم. فقط به نظرم باید یک واحد ناظر و آگاه، جلو برنامهسازیهای بیپشتوانه را بگیرد تا تنها برای پر شدن فهرست پخش، برنامه ساخته نشود.