کارگروه هنر انقلاب یکی از 12 کارگروه قرارگاه تحول رسانه ملی است که تلاش دارد هنر انقلاب را در قاب رسانه ملی پایش و پشتیبانی کند. بیستم فروردین ماه به نام روز «هنر انقلاب» نامگذاری شده است. به همین بهانه، با محسن صفایی، دبیر کارگروه هنرانقلاب ستاد تحول سازمان درباره آنچه در این کارگروه انجام میشود به گفتوگو نشستیم.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، محسن صفایی را پیش و بیش از این نقش نو در حوزه کاری جدیدش، با تألیفاتش در حوزه هنر انقلاب و بهویژه تاریخ شفاهی موسیقی و تئاتر انقلاب میشناسیم. علاوه بر سردبیری و پژوهش فیلمهای مستند در زمینه هنر انقلاب، تألیف کتابهای «درآمدی بر هنر انقلاب اسلامی»، «بانگ آزادی (خاطرات استاد احمدعلی راغب) و نیز «سالهای شیدایی در پنج پرده (خاطرات محسن خسروی) بخشی از آثار نوشتاریش بوده است. گپ مفصلی که با او داشتیم، شناخت عمیقش از هنر، رسانه و پیوند این دو در رسانه ملی را مهر تأییدی دوباره زد.
- در ابتدای این گفتوگو کمی درباره هنر انقلاب برایمان بگویید؛ شاخصههای هنر انقلاب چیست و نسبت آن با رسانه و بهطور اخص با رسانه ملی چیست؟
همۀ کارگروهها در ستاد تحول در ابتدا براساس یک سند راهبردی که آسیبشناسی وضع کنونی، تعریف سیاستها و مأموریتهای جدید و نیز طراحی نو برای استفاده از ظرفیتهای مغفول در آنها برجسته و پررنگ است در قالب یک سند بالادستی تشکیل شدهاند و کارگروه هنر انقلاب هم از جمله آنهاست.
وقتی درباره هنر انقلاب حرف میزنیم درواقع از هنر معاصر و هنر در گستره تاریخ ایران حرف میزنیم. هنر انقلاب بهنوعی برآمده از تمام تعاملات تاریخ هنر ایران تا امروز است؛ کمااینکه در شناخت ماهیت انقلاب اسلامی هم این گفته صادق است که حاصل روندهای تاریخی فرهنگ ایران و بهویژه تاریخ معاصر ماست که به رخداد انقلاب اسلامی و دوران تاریخی پس از آن منتهی شده است.
خاطرم هست در دوره نوجوانی مجله سوره را میخواندم؛ گزارشی از یک نمایشگاه در دانشگاه تهران با موضوع کاریکاتور کار کرده بودند که دانشجویانی چون سیدمسعود شجاعیطباطبایی و محمدحسین نیرومند که اکنون از بزرگان کاریکاتور ایراناند در آن حضور داشتند و گروهی به نام «کاسنی» تشکیل داده و شعار گروه و نمایشگاه خودشان را از این فقره مناجات خواجه عبدالله انصاری ثبت کرده بودند که: «الهی اگر کاسنی تلخ است از بوستان است و اگر عبدالله مجرم است از دوستان است!»
گُلِ هنر انقلاب وقتی انتقادی میشود، «کاسنی» میشود، ممکن است تلخ باشد، ولی از سر دوستی است. این رویکرد انتقادی و اعتراضی هم از جوهر هنر انقلاب جدا نیست و نمیتواند باشد و نزدیک به پنج دهه استمرار داشته است. مسئله این بوده که این جریان سخته و پخته که در کوران حوادث آزموده شده، ادعای برادریاش را به مردم، فرهنگ، تاریخ و حوادث ایران ثابت کرده است.
پاسخ به این سؤال که هنر انقلاب چقدر در رسانه ملی ما بازنمایی میشود این است که طبیعتاً رسانه به معنای اینکه رسانندۀ پیامی است، همیشه با هنر سروکار داشته و بیشک بخش مهمی از تاریخ هنر انقلاب از ابتدا تا امروز در رسانه ملی دنبال شده، رقم زده شده و ماندگار شده است. بخصوص در مورد آثار موسیقایی چه موسیقی فیلمها و سریالها، چه موسیقی مربوط به تصنیفها و قطعات، همیشه در طول این دههها، آثار صداوسیما یک رکنِ روایت تاریخ معاصر و یک رکن مهم از روایت تجربه زیسته ایرانیان بوده است.
اما در برخی هنرها بهویژه هنرهای تجسمی، داستان و رمان و حتی شعر محض، یعنی شعری که بهعنوان کلام در موسیقی حضور ندارد، به میزانی که ظرفیت و استعداد وجود داشته و به میزانی که در طول سدهها بزرگان و حکمای شعر فارسی از ظرفیت شعر برای رسانگی، گفتوگو و مخاطب از مردم استفاده میکردند، متاسفانه در رسانه ملی بازتاب پررنگی نداشته است.
کارگروه هنر انقلاب باید بتواند این ظرفیت بزرگ را که طی چند دهه اخیر مغفول مانده است در قالب همافزایی و همآهنگی میان هنرمندان برجسته با رسانه ملی، مورد بهره برداری ویژه قرار داده و غفلتها را جبران کند.
کارگروه هنر انقلاب در پی آن است که به این ظرفیت و گنجینه بسیار بزرگ هنر انقلاب چه در رادیو و چه در تلویزیون کمک کند. اگر کارگروه هنر انقلاب بتواند این میانجیگری و واسطهگری را بین هنرمندان برجسته انقلاب و آثار برجسته هنری با رسانه ملی انجام بدهد، به نظر میرسد که قدم اول و مهمی را در پیوند این دو برداشته است. اکنون کار ما این است که بتوانیم این ارتباط را در بدنه هنری رشتههای مختلف با تلویزیون و رادیو برقرار کنیم.
ـ آیا مأموریتهای هنر انقلاب نسبت به اوایل انقلاب تغییر کرده و در دوران معاصر کنونی نیازمند تغییر رویکرد و نگاه است؟
درباره هنر انقلاب یک بدفهمی ممکن است به وجود آمده باشد مبنی بر اینکه تنها از بازه تاریخی زمان انقلاب و سالهای 57 تا 59 داریم حرف میزنیم؛ اما منظور ما فقط هنر این دو سه سال نیست، بلکه منظور ما یک نگاه و تحلیلی است که ویژگیها و مختصاتش را عرض کردم.
بله هر روز و هرلحظه ممکن است این ویژگیها تغییراتی کند و یکی از ویژگیهای برجسته هنر انقلاب این است که نسبت به تغییرات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی کاملاً پویاست و حس دارد. کلمه شعر از شَعر و به معنای این است که شاعر حواسش خیلی فعال است و هنرمند انقلاب هم کسی است که در کلونیها و گلخانه زندگی نمیکند و کاملاً به جامعه، تغییرات و تحولات اجتماعی متصل است و آنها را روایت میکند.
ـ هنر انقلاب در دهههای 60 و 70 بسیار پررنگ بود و جریانسازی هم میکرد. آیا رسانه ملی توانسته در دوران معاصرِ هنر انقلاب هم جریانسازی، بازارسازی و ذائقهسازی کند؟
دقیقاً یکی از نکات درست همین است. در دهههای اول انقلاب یعنی دهه 60 و 70 رسانه در حوزه هنر انقلاب پیشتاز بوده؛ البته شاید هم اقتضای یکه بودن و منحصربهفرد بودن موقعیت رسانهای تلویزیون و رادیوی آن موقع بوده و بالاخره رقبایی مثل شبکه نمایش خانگی و شبکههای اجتماعی وجود نداشتند.
هرچند که اکنون هم هنرمندان انقلاب در رسانههای مجازی فعال هستند و عنصر رسانگی را در فضای مجازی شخصی خودشان دارند، ولی همانطور که شما گفتید بالاخره ما در دو دهه آغاز انقلاب جریانسازی را به نحو جدیتر، مؤثرتر و عینیتری در رادیو و تلویزیون میبینیم و اینکه هنر در رادیو و تلویزیون چه موسیقی، چه سینما، چه قصه و برنامههای نمایشی رادیو، بخشی از تربیت هنری ما شده بود. یعنی نسلی توسط رادیو و تلویزیون و برنامههای هنری آن علاقهمند به هنر شدند و هنر را از آن پنجره دیدند و شناختند.
در سالهای اخیر این جریان به نحو چشمگیری کمرنگ شده است، به شکلی که شما این سؤال که «آیا امروز رسانه ملی در هنر امروز کشور جریانساز، سلیقهساز و بازارساز است یا نه؟» را از بنده میپرسید. این یک سؤال جدی است که نمیشود از آن گذشت؛ متاسفانه این سهم خیلی پایین آمده، بخصوص در هنرهایی که دورتر از فضای سینما، تلویزیون و هنرهای نمایشی هستند.
مثال خیلی بارز آنکه در دوره اخیر عزم جدی ستاد تحول بر احیای آن بوده، قالبی بوده که در دهه 60 و 70 دوران اوج خودش را داشته و معلوم نیست که به چه دلیلی دریکی دو دهه گذشته بهکلی کنار گذاشتهشده و آن «تلهتئاتر» است. چه تلهتئاترهای درست و درمان با متنهای خارجی و متنهای خوب ایرانی و ملی که ساخته و اجرا میشد و هم یک بخش مهمی از جریان تئاتر کشور را نمایندگی میکرد و هم یک بخش مهمی از مخاطب را با یک فرم هنری منحصربهفرد آشنا میکرد. در دوره جدید مرکز سیمرغ رسانه ملی، مجدداً متولی احیا و ساخت تلهتئاتر شده است.
ـ اتفاقاً در دهه فجر انقلاب سال گذشته دو تله تئاتر خوب از تلویزیون پخش میشد که به عنوان مخاطبی که چندان هم اهل تئاتر نیستم، یکی از آنها که «آهسته با گل سرخ» نام داشت، تا لحظه آخر، پای تلویزیون نگهم داشت.
بله، آهسته با گل سرخ یکی از کارهای مشهور زندهیاد اکبر رادی است که آقایهادی مرزبان از کارگردانانی است که اکثر کارهای رادی را اجرا کرده و دوباره در تلویزیون هم این کار را اجرا کرد. یک مجموعهای از شناختهشدهترین عوامل و هنرمندان تئاتر ایران در این کار حضور داشتند و این نوید را میدهد که بازگشت تلهتئاتر بهعنوان یکی از ظرفیتهای جریانساز تاریخ تلویزیون در هنر یکی از چهرهها و چشمههای زلالی است که دوباره دارد جاری میشود. کارویژه ستاد تحول در موضوع هنر انقلاب هم پیدا کردن و جستن همین فرمولهای نزدیک به تلویزیون و رسانه ملی است؛ برای اینکه بتواند هنر انقلاب را در این قالبها عرضه کند.
ـ یعنی هدایت عملیات را از حیث راهبرد و محتوا انجام میدهید...
بله ولی تولید، پخش و نمایشها عموماً فرآیندهای خودش را دارد که در جریان عادی مراکز تولیدی و شبکههای پخش قرار میگیرد.
ـ اگر موافق باشید، برویم سر این موضوع که چه طرحهایی در کارگروه مصوب شده؟
به کارگروه هنر انقلاب تاکنون چندین طرح نمایشی رسیده که در حال بررسیاند، مثلاً برای سریال خانم طاهره صفارزاده، طرح فیلمنامه سریال تصویب شده و در قالب 13 قسمت در حال بازنویسی و نوشتن فیلمنامه است یا طرح سریال مرحوم حمید سبزواری، سریال آقای حسین پرتوی (عکاس عکس معروف روز نیروی هوایی). اینها کارهایی است که انجام شده است. در حوزه برنامهسازی طرح چندین برنامه شعر از شبکههای مختلف آمده و در کارگروه بحث شده که بهزودی وارد تولید خواهیم شد، در شبکه چهار هم برنامهای تحت عنوان «سرزمین شعر» تولید و در ایام نوروز به آنتن رسید. حضور یکی از چهرههای برجسته شعر معاصر، استاد علیرضا قزوه هم که امروز رئیس مرکز شعر، موسیقی و سرود سازمان صداوسیما هستند، یکی از مزیتها و امتیازات ارتباط با هنرمندان شاعر است که برنامه «سرزمین شعر» از آن بهرهمند شده است. علاوه بر این در شبکههای دیگر هم برنامههایی با محوریت شعر در حال بررسی و طراحی است.
در همه اینها هم عناصر و چهرهها و هنرمندان برجسته هنر انقلاب متصل بوده و کار کردهاند. خیلی از طرحها هم بررسی شده ولی به سرانجام نرسیدهاند. بهعنوان نمونه، سال گذشته برنامه شعری بسیار مفصلی در کارگروه طرح شد؛ ولی در جریان تولید در شبکه به مشکلاتی برخورد و به نتیجه نرسید.
غرضم این است که این کار در حوزههای مختلف در حال انجام است. یا مثلاً الآن طرح برنامهای را که شاید برای اولین بار باشد، در قالب یک برنامه تلویزیونی هفتگی 50 قسمتی، برای مرور و ارائه هنر انقلاب جهان، مثلاً در موضوع فلسطین و قدس، با تمرکز بر معرفی انبوه هنرمندان جهان در حوزههای موسیقی، نقاشی، گرافیک، شعر، داستان در دست داریم. یکی از مشکلات ما در هنر انقلاب هم این است که پیوندهای جهانی خودمان را جدی نگرفتهایم. برای تولید این برنامه طراحی لازم شده و بهزودی در قالب مستندموشن آمادهسازی میشود.
بههرحال این جایگاه طراحی که کارگروهها دارند در میدان آن فعالیت میکنند، یک موقعیت جدید است و طبیعتاً کارگروههایی مثل ما باید فراخوان خودشان را به همه گروههای هنری فعال در کشور برسانند و بگویند که ما آماده مطالعه طرحهای آنها و بحث و بررسی هستیم تا جای خالی آن فضاهای هنری خاص و کمترپرداختهشده در تلویزیون و رسانه ملی بهکلی پر شود.
ـ بهسراغ چالشها هم برویم. چالشی که در کارگروه با آن مواجهید و آسیبی که در این یکی-دو سال وجود داشته و نیاز است برطرف شود، چیست؟
چالشهای پیش روی ما بیشتر از این حیث است که لازم است موقعیت سازمانی و جایگاه جدید کارگروه قدری هم برای ما تمرین شود؛ یعنی ما در کارگروهها مدام این نقش جدید را در فرآیند تکرارشوندهای آزمایش کنیم تا قدری فضای کاریمان و ارتباطاتمان با بخشهای مختلف سازمان روی ریل و روال راحتتری بیفتد.
از طرفی، طبیعی است که سازمان هم پیش از این با چنین چیزی ارتباط نداشته و کارها به شکل دیگری پیش میرفته. الآن رویه بهگونهای است که طرح هرکس که بخواهد برنامهای مرتبط با هنر انقلاب بسازد، به کارگروه ارجاع میشود و کارگروه نهاد جدیدی است که باید تصمیم بگیرد. معمولاً تهیهکنندهها دوست ندارند از این کامنتها و حاشیهنگاریها روی کارشان ببینند. از طرف دیگر، ما در کارگروه به طرحها و برنامههای پیشنهادی در ارتباط با مراکز تولیدی میرسیم؛ اما به وعدهوعیدههایی برخورد میکنیم که عملاً سازوکار اجراییشدنشان به آن شکلی که سازوکارهای قبلی این حوزهها بوده، تبدیل نشده است.
-بهنظرتان غیرطبیعی نیست که این ناهماهنگی یا هرچیز دیگری که مینامید، بعد از این مدت، هنوز شما را دستبهگریبان این چالش باقی گذاشته؟
من اینها را طبیعی میدانم. ضمن اینکه اینها موانعی نیست که جریان کار را قطع کند. طبیعت هر ساختار و فضای جدیدی که میآید همین است. کارگروه آمده در یک نظارت دوطرفه و رصد دائمی، هم تحولات هنر انقلاب در بیرون سازمان را ببیند و هم تلاش کند بدنه تولیدی را به این تحولات و دغدغهها متصل کند، ضمن اینکه آنچه را هم که روی آنتن میآید، ببیند و فاصلهاش را با هنر انقلاب بسنجد. کارگروه میخواهد این دو جریان را به هم نزدیک کند که شاید در روال عادی یا طبیعی که کارگروهها نبودند، هیچکدام لزومی نمیدیدند چندان ارتباطی با هم بگیرند یا حتی دچار فاصله و گسست شوند. بنابراین حضور و نقشآفرینی کارگروهها جنبه ترمیمی دارد تا ظرفیتهای جدید را به تریبون ملی متصل کنند.
اساساً میشود گفت کارگروهها زبان ترجمه هستند: ترجمه از مدیومیبه مدیومی دیگر. گاهی اقتضای این ترجمه اقتضای سازمانی، اداری و تشکیلاتی است، گاه حتی اقتضای آن، اقتضای فرمی، طراحانه و محتوایی است. کارگروهها در هر دوی این جنبهها وظایفی دارند که محصولی را به محصول دیگری تبدیل میکنند؛ کمااینکه ما در کارگروه هنر انقلاب باید بتوانیم محصولات هنری را به محصولات رسانهای تبدیل کنیم.