منظره مقابل دیدگانم شبیه به تابلوهای نقاشی است؛ آفتابی در حال غروب که رفته رفته در نیلی آبهای خلیج فارس حل میشود، مشعل فلرها در دایره زرد و نارنجی خورشید میرقصند و به محوطهای تماماً صنعتی که در طول جادهاش، درختهای نخل، وجهی از حیات را به آن بخشیدهاند، رنگی شاعرانه زده است.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، به عسلویه آمدهایم؛ اقلیم « امید» و «غرور». قرار است گروهی ۴۰ نفره از خبرنگاران، برنامهسازان و دستاندرکاران تولیدمحتوای آنتن رسانه ملی از معاونتهای سیاسی و صدا ، راویان پیشرفت کشور در دل آبی خلیج سرافراز و همیشه فارس باشند تا امید به فردایی بهتر را به ایمانی گره بزنند که در دل تکتک کارکنان مجموعه نفت و گاز پارس موج میزند و به کار در شرایط سختشان وامیدارد.
عسلویه و هرآنچه در پالایشگاهها و سکوهای گازیاش میگذرد، تبلور «ما میتوانیم» است؛ هرچند که سختیهای منحصربهفرد خودش را دارد و باعث شده این شعار به آسانی هم به دست نیامده باشد.
در همه شهر بوی گاز و نفت به مشام میرسد. زندگی در شهر عسلویه و بهتبعش، کار روی سکوهای گازی و اقامت 14روزه در هر ماه، میان آب و آهن و شرجی و داغی هوا، به دور از خانواده و هرگونه دسترسی، در تصور بسیاری از ما نمیگنجد!
مسیر ۵ ساعتهای را با شناور طی کردهایم و به قدیمیترین سکوی گازی کشور رسیدهایم تا اوقاتی را هرچند کوتاه، با گردانندگان چرخ این صنعت در میدان مشترک گازی پارس جنوبی سخن بگوییم.
در فاصله 115 کیلومتری تا ساحل عسلویه و در مرز مشترک قطر، هموطنانی غیرتمند در چندین سکوی گازی هر روز و هرلحظه مشغول استحصال گاز از عمیق زمین و رساندن آن از طریق لولههایی به پالایشگاههای عسلویهاند تا شعلههایی در منازل و اماکن مختلف روشن شوند و زندگی ببخشند وَ باید از نزدیک شاهد باشی تا تنها گوشهای از تلاش هرروزه این آدمهای از جان گذشته را درک کنی که پایشان روی زمین نیست و برای روزها، کیلومترها دور از خانواده سر میکنند. درک هم که نه، برای لحظاتی تجربه کنی و بدانی چه ایثارها و مرارتهایی در جایی مثل عسلویه تحمل میشود تا تو در تهران و تبریز و رشت و مشهد و... بتوانی شعلهای روشن کنی و در سرمای زمستان دمیبیاسایی.
لبریز از خودباوری
حسین قرایی، مدیرکل روابط عمومی سازمان صداوسیما که نمایش عزت و شکوهمندی دستاوردهای انقلاب را مهمترین دغدغه ترتیب دادن چنین سفرهایی برای اهالی رسانه ملی میداند، میگوید: سال گذشته نخستین سفر به پارس جنوبی و اکنون دومین سفر رقم خورد و چند هفته متوالی گروههای مختلفی از همکاران به عسلویه خواهند آمد.
او میافزاید: هدف و رویکرد محوری ما به تصویر کشیدن پیشرفت عصر انقلاب اسلامی است و برنامهریزی شده که سالانه تعداد قابل توجهی از همکاران به اردوهای راهیان پیشرفت بیایند تا ضمن آشنایی با آنها، فرصت بازدید از سکوهای گازی را در دل دریا برایشان فراهم کنیم که سفری منحصر بهفرد است.
او با گفتن این عبارت که «احساس میکنم بسیاری از ما کمخونی خودباوری گرفتهایم»، میگوید: این خودباوری باید تقویت شود و من امروز از این خودباوری لبریز شدم. باید غیرتمندانه جلو برویم و مرتب از این فضاهای بزرگ حرف بزنیم.
مهندس سلمان خزایی، معاون عملیات و پشتیبانی شرکت نفت و گاز پارس است، او سکوی اس پی کیو وان را خط مقدم تولید کشور میداند و میگوید: مقدمتر، زیربناییتر و اساسیتر از اینجا، در کشور نداریم. پارس جنوبی اکنون پرچمدار حرکت کلی کشور است؛ زیرا انرژی اساسیترین نقش را در هرکشوری دارد؛ چه صاحب منابع سرشار انرژی خدادادی اعم از نفت و گاز و زغالسنگ باشد و چه نباشد.
او تاکید میکند که مهمترین جریان هر کشوری جریان انرژی است و هرآنچه که در دنیای امروز ما اتفاق میافتد، به انرژی متصل و وابسته است؛ از گرمایش داخل منزل تا وسایل نقلیه و بیمارستان و همه ارکان زندگی، حتما به جریان انرژی و فرآوردههای مایع وابسته است.
خزایی باوردارد انرژی دو اهمیت راهبردی دارد: نخست، امنیت و برقراری زندگی و دوم، اقتصاد. او میگوید: این استمرار و تلاش، لحظه ای و بهقدری حیاتی است که اگر قطع شود، مشکلات عدیده ای برکشور مرتب میشود. 70 درصد گاز کشور و 40 درصد بنزین از اینجا سرچشمه میگیرد. روزانه بالغ بر 700 میلیون مترمکعب گاز خام از زمین استحصال میکنیم که معادل بیش از 4.5 میلیون بشکه در روز است. سکوی فاز یک قدیمیترین سکو است و 38 سکوی مشابه دیگر از حیث تولید داریم. اما از جهات دیگر متفاوت است. تنها سکویی که سالن اجتماعات و اقامت و... دارد، همین سکوی فاز یک و بهعبارتی تنها سکوی اقامتی است.
گشتی در ایرانیترین پالایشگاه گازی کشور
در روز دوم سفر، از پالایشگاه فاز 14 دیدن میکنیم که میگویند ایرانیترین پالایشگاه گازی کشور است. میدان گازی بر روی خط مرز آبی مشترک ایران و قطر و در فاصله 115 کیلومتری ساحل جنوبی ایران قرار گرفته است . در عظمت این منبع عظیم انرژی همین بس که گاز این میدان بهتنهایی میتواند انرژی مورد نیاز 10 سال تمام ساکنان کره زمین را تامین کند. این حوزه عظیم گازی هشت درصد گاز جهان و 47 درصد ذخایر کشور را شامل میشود.
مهرداد شاهین فر، مدیر پالایشگاه میگوید: این پالایشگاه باتوجه به شرایط تحریمی سختی که وجود داشت، تا 70 درصد بومیسازی شده و استفاده از تجهیزات ساخت داخل از وجوه تمایز این پالایشگاه است. خوشبختانه اثبات شد که متخصصان داخلی توانمندند و سیستم کنترل پالایشگاه نیز توسط یک شرکت دانشبنیان ایرانی ساخته شده است.
او با بیان اینکه کل میدان پارس جنوبی 40 درصد بنزین مورد نیاز داخل کشور را تامین میکند و روزانه 700 میلیون مترمکعب گاز در پارس جنوبی برداشت میشود، میگوید: 8500 نفر و روی هم رفته 92 میلیون نفرساعت در اینجا کار بدون وقفه و در شرایط بسیار سخت انجام شده است. دوری از خانواده سخت است و همسران مهندسان و پرسنل پالایشگاه که مسئولیت زندگی در نبود آنها برعهدهشان بوده، سختی بسیاری متحمل شدند و باید از آنها قدردانی ویژه کرد.
شاهینفر با بیان اینکه برای رسیدن گاز به منازل، پروسه سنگینی طی میشود و کوچکترین کار این است که آن را به درستی مصرف کنیم، عنوان میکند: تمام تلاش همکارانم این است که گاز را به دورترین مناطق کشور برسانند.
ایدههایی که شکل گرفت...
اغلب همکاران همسفرم این سفر دریایی را بدیع، تماشایی، آموختنی و تجربهای فراموش ناشدنی توصیف میکنند. یکی تهیهکننده رادیوست و فکرهایی برای افزایش توجه به فرهنگ بهینه مصرف گاز در سرش دارد، دیگری خبرنگاری شناخته شده است که از همین حالا ترویج فرهنگ صحیح مصرف گاز را در صفحه شخصیاش در شبکههای اجتماعی آغاز کرده، دیگری مجری سرزنده و جوان تلویزیون است و میگوید میخواهد صدای کارکنان پارس جنوبی و عسلویه باشد، تهیه کننده رادیویی دیگری میخواهد پادکست بسازد و در طول سفر به دنبال شنیدن قصه آدمها بوده، سردبیر یکی از گروههای تخصصی خبرگزاری صداوسیما میگوید درطول سفر شروع به نوشتن طرحی برای ساخت مستندهای کوتاه کرده و هرکه آمده، لابهلای سخنانش، ردپای امید و احساس غرور را میتوان به وضوح دریافت کرد.
اینجا دیار آفتاب، سرزمین مردان مرد و سرچشمه همدلی، شکوه و عزت ایرانی است و همکارانمان راویان پیشرفت کشورند. آنها باید روایت کنند از سخاوت دریا، سکو و مردانش، از کار در میانه تاسیسات سنگین گازی و نفتی در روزهای اغلب گرم، داغ و خرماپزان تابستان، از دستان پینه بسته، صورتهای سوخته، چشمان خسته، تنهاییها و خلوتها در میانه دریای سیاه شبها. آنها باید شهادت بدهند به کوشش، دانش و هوش ایرانی، به امید نقشبسته در ضمیر هموطنانی سراپا غیرت، شور و شعور و به چراغی که سوگند خوردهاند هرگز اجازه ندهند خاموش شود.
در این ستون دیدگاه و تجربه چند همکار که در سفر به عسلویه و بازدید از میدان گازی پارس جنوبی همراه اداره کل روابط عمومی سازمان بودند را خواهید خواند:
ترسیم پیشرفتها در قاب تاریخ معاصر
یوسف اسماعیلی که سابقه فعالیت 23 ساله در معاونت سیاسی و حوزه خبر دارد و اکنون سردبیر گروه تخصصی تاریخ است میگوید: پیش از این به فولاد مبارکه و چند مجموعه مشابه دیگر سفر کرده بودم، اما این سفر ویژگیهایی داشت؛ نخست آنکه در قالب گروهی 50 نفره به قلب انرژی کشور آمدیم و به چشمانداز خوبی در زمینه تولید و استحصال گاز دست یافتیم، چشمانمان به روی تلاشهایی که انجام میشود بازتر شد و این خود میتواند در تولید خبر در این حوزه به ما کمک کند.
وی از درنوردیده شدن فاصلهها میان مدیران و کارمندان و برقراری ارتباطی دوستانه میان همکاران در این سفر که حاصل تلاش اداره کل روابط عمومی است قدردانی کرد و گفت: در قالب شکلگیری همین ارتباط صمیمانه، درددلها، پیشنهادهایی مطرح و زمینههای فکری تازهای پیدا شد که میتواند تاثیرات خوبی داشته باشد، رخوتها را برطرف کند و همکاران را با انگیزه بیشتری به محیط کار بازگرداند.
اسماعیلی درباره ضرورت تبیین پیشرفت در حوزه انرژی اظهار میکند: رسالت گروه تاریخ در خبرگزاری صداوسیما روایت تاریخ انقلاب است و البته که ما بسیاری وقایع تاریخی را به تحولات امروز پیوند میزنیم و به بهانه رخدادهای روز به سراغ ورق زدن برگی از تاریخ میرویم و آن را با آنچه اکنون اتفاق افتاده مقایسه میکنیم. در حوزه انرژی هم همینطور است و برای ترسیم توانمندیها و پیشرفتها از این زاویه وارد میشویم که قبلا کجا بودیم و اکنون در چه نقطهای ایستادهایم. همه ما به اهمیت انرژی اشراف داشتهایم؛ اما از نزدیک در جریان تولید قرار گرفتن در روند تولیدات ما اثرگذار خواهد بود.
در مسیر روایتگری صحیح برای مصرف بهینه گاز
فرجالله محمدپور، خبرنگار گروه تخصصی معدن خبرگزاری صداوسیما است و با بیان اینکه ما بارها و بارها معدن و معدنکاری را که به روایتی سختترین شغل دنیاست را در قاب تصویر معرفی کرده و به آن پرداختهایم اما با بازدیدی که از سکوی گازی در عسلویه داشتیم باید اعتراف کنم که کار روی سکوهای گازی هم بسیار سخت است میگوید: حال آنکه ما در فصل خوبی به اینجا آمدیم که هوا خوب است؛ اما شنیدم که در مرداد ماه کار کردن در چنین محیطی بسیار مشکل است و کسانی که در این سکوها کار میکنند تا دو سه هفته خانواده خودشان را نمیبینند. من اولین بار بود که به این سفر آمدم و از این همه عظمت و تلاش احساس غرور کردم.
وی میافزاید: اقتصاد کشور ما دست همینهاست و شاید ندانیم که چه مرارتهایی را تحمل میکنند. 70 درصد گاز مصرفی مردم ما در همین پالایشگاههای پارس جنوبی استحصال میشود و مردم بعضا مطلع نیستند که این گاز چه مسیری را طی میکند تا به منازلشان برشد و بعضاً استفاده بیرویه میکنند. شاید با روایتگریهای ما در قالب این بازدیدها مردم بیشتر به این موضوع توجه کنند و زحمات کارکنان پالایشگاهها به هدر نرود و از این منابع خدادادی بهتر استفاده کنیم.
چند قدم راه رفتن با کفش دیگران
منصور اسکندری، گوینده رادیو ایران است و با بیان اینکه حضور در این برنامه افتخار بزرگی برای من بود عنوان میکند: دوستان و رفقایی را در این سفر دیدم که روزگار اجازه نمیداد خلوت، مجالست و همصحبتی طی این سالها با همدیگر داشته باشیم و در این سفر فرصتی برای یک همزیستی متفاوت دست داد.
اسکندری او ادامه میدهد: حضور در این فضا با تجربههایی خاصی همراه بود. خلیج فارس با هویت ما ایرانیها عجین است. تصور میکردم سر رشته و سرنخ که شعله گاز در خانهمان است را در دست دست گرفتم و ادامه دادم و آمدم تا به اصل ماجرا رسیدم که همان استحصال گاز بود. مبدا شعلهای را که به راحتی با چرخاندن یک کلید روی صفحه گاز و بخاری روشن میکنم اینجا کیلومترها دورتر از ساحل خلیج فارس پیدا کردم. همانند یک برنامه تلویزیونی و رادیویی که ما جلوی دوربین و میکروفون هستیم؛ اما پشت صحنه افراد بسیاری در تلاشاند و زحمت میکشند تا ماحصل کار بر جان مخاطب بنشیند و مورد پسند واقع شود؛ در اینجا هم جریان عظیمی از سیستمها و آدمها شکل گرفتهاند.
این گوینده رادیو میافزاید: همزیستی و راه رفتن با کفش این رفقا میتواند درک درستتری برای قضاوت بهتر از این کار به ما بدهد. باید بدانیم که همهمان در یک کشتی نشستهایم و لازم است دست به دست همدیگر بدهیم تا اتفاقات بهتری رقم بخورد.
به ایرانی بودنم بالیدم
معصومه مرزبند، خبرنگار پیشکسوت خبرگزاری صداوسیماست که سالها به عنوان خبرنگارحوزه انرژی و وزارت نیرو فعالیت کرده و اکنون خبرنگار حوزه مسکن است. او بااشاره به اینکه سفرهای کاری مشابهی به مناطق مختلف کشور داشتهام، اما تاکنون به پارس جنوبی نیامده بودم زیرا هیچگاه جزو حوزههای کاری خبریام نبوده میگوید: خوشحالم که به این سفر دعوت شدم، تجربه خوبی بود و بسیار لذت بردم. هرچند بارها پالایشگاههای عسلویه و سکوهای گازی پارس جنوبی را گزارشهای همکارانم دیده بودم، اما امروز که خودم به این منطقه آمدم و از نزدیک در جریان تلاشها و پیشرفتها قرار گرفتم بسیار احساس غرور کردم و برایم جالب بود. وی میافزاید: فرزندان این سرزمین با سختی بسیار و در شرایط تحریم کار میکنند و در تلاش شبانهروزی هستند و تماشای شکوه این سازهها برایم بسیار غرورانگیز بود و به ایرانی بودنم بالیدم. درست است که منِ خبرنگار باید نقصها را بگویم و مطالبهگر باشم، اما به این معنی نیست که هیچوقت در هیچ زمینهای آنچه را که متخصصان کشورم انجام دادهاند و از پسش برآمدهاند و یا میتوانند انجام دهند را نادیده بگیریم و از آن یاد نکنم.
تلاشی طاقتفرسا در پشت صحنه
آرمان غفاریان، مجری رادیو و تلویزیون که 14 سال است در صداوسیما مشغول به کار است نیز میگوید: به خلیج فارس آمده بودم اما اینکه به بوشهر و پارس جنوبی بیایم و این فضای کاری سخت مهندسان ایرانی را از نزدیک ببینم، خیر تاکنون اتفاق نیفتاده بود و تجربه جدید و هیجانانگیزب بود.
وی ادامه میدهد: تا از نزدیک ندیده بودم باورم نمیشد که تهیه گازی که ما با باز کردن یک شیر به راحتی از آن استفاده میکنم اینقدر سخت باشد. ما از زحمتی که پشت صحنه کشیده میشود خبر نداریم و نمیتوانیم درک کنیم که کار در تابستان با دمای 60 درجه در چنین فضایی واژه دیگری پیدا نمیکنم اما شاید عین دیوانگی باشد اما خب عدهای با از جان گذشتگی این کار را میکنند و من قطعا از این به بعد بیشتر حواسم جمع میشود و به دیگران هم انتقال میدهم که منابع گازی، سرمایه کشور ماست و سخت به دست میآید و حیف است که به راحتی هدر برود.
فرصتی مغتنم برای دیدار نزدیک با همکاران سازمانی
معصومه اسماعیلنژاد، تهیهکننده رادیو گفتوگوست که از سال 79 در سازمان صداوسیما مشغول فعالیت است و میگوید بعد از 24سال این برای نخستین بار است که با همکاران سازمانی به سفر آمدهام. میان بسیاری از همکارها که شاید قبلا آشنایی دورتری داشتیم و نام همدیگر را شنیده بودیم، یک ارتباط بهتری شکل گرفت، راجع به کار حرف زدیم و قرار شد در آینده همکاریهای مشترکی داشته باشیم. سازمان در تمام این سالها باید این کار را انجام میداد تا انگیزه کارکنان را افزایش دهد که اکنون انجام شده و جای قدردانی دارد. وی میافزاید: خبرنگاران چشم بینا، گوش شنوا و زبان گویای مردم باید باشند. با سختیهای کار مهندسان روی این سکوها آشنا شدم، هرکدام از این آدمها در شرایط سخت شرجی و تنفس در هوای آلوده سالیان سال روی سکو و کیلومترها دورتر از خانه و کاشانهشان کار میکنند و تلاش آنها ستودنی و غرورانگیز است.
خودم را موظف میدانم راوی این پیشرفتها باشم
حسام خضری، گوینده رادیو جوان و مجری شبکه یک سیما هم که خودش اهل بوشهر است میگوید: چون اهل این خطه هستم با پارس جنوبی آشنایی داشتم ولی اینکه از نزدیک در جریان جزئیات کار قرار گرفته و با آدمهای اینجا آشنا شده باشم تاکنون اتفاق نیفتاده بود. من دستاورد این سفر را برای خودم دومحور میدانم؛ نخست اینکه قابل پیشبینی بود با تلاش متخصصان ایرانی آشنا میشوم که چقدر برای اعتلای یک صنعت تلاش میکنند و من موظفم راوی این پیشرفت و دستاورد باشم زیرا تولید علم و تبدیلش به عمل در جهان کار بسیار پیچیده ای است. دوم آنکه من به عنوان شخصی که تریبون دستم است و میتوانم با مردم صحبت کنم وظیفه خودم میدانم که باتوجه به سختیهایی که برایم محرز شد مردم را به این سمت بکشانم که صرفهجویی را در اولویت بگذارند و دیگر شاهد نباشیم خانهای آنقدر گرم میشود که اهالیاش پنجره را در زمستان باز میکنند.
قصه شنیدنی آدمها
مهرنوش محتشمی، نویسنده و تهیهکننده رادیو در ایرانصداست و درباره این سفر میگوید: وقتی به من گفتند قرار است به عسلویه بروم متعجب و البته خوشحال شدم، چون معمولا جایی نیست که جزو مقاصد سفر افراد باشد و همه مرا ترساندند که هوا بد است و نمیتوانی آنجا نفس بکشی. اما گفتم این یک فرصت است که شاید دیگر هیچوقت برایم تکرار نشود که بدانم از کجای این کشور و چگونه گاز تولید میشود. وی ادامه میدهد: وقتی وارد عسلویه شدم از دیدن شکوه این صنعت شوکه دشم و چقدر حس غرور ایرانی به من داد. در این سفر به دنبال قصه آدمها بودم و میخواستم ببینم قصه آنها چیست و چه طور میتوانند دوهفته در دوری از خانواده و همه چیزهای دیگر کار کنند. با آدم های مختلفی هم صحبت شدم. دلتنگی بسیاری از آنها را آزار میداد. چند قصه پیدا کردم که میخواهم آنها را بنویسم و به شکل پادکست پخش کنم؛ قصههای مردان مردی که دیده نمیشوند و کمرنگ از آنها یاد میشود در حالی که هرکدام یک دنیای ناشناختهاند.
سریال ۴۰ قسمتی عسلویه چه زمانی ساخته میشود؟
دکتر محمد حسین باقری خوزانی / رئیس باشگاه خبرنگاران جوان
مهندس میانسالی حدود ۲۲ سال است که روی دکل استخراج گاز در مرزهای آبی ایران مشغول به کار است. قرار بوده دو هفته کار کند، با کشتیهای کوچک مقیاس، سریع به ساحل عسلویه بیاید و با پرواز عسلویه-شیراز دو هفته ای با خانواده باشد و برگردد. وقتی به گذشته نگاه میکند بارها و بارها این قاعده به هم خورده و گاه مجبور شده سه هفته تا ۲۶ روز هم روی دکل منتطر بماند تا موج دریا فروکش کند، بارانهای سیل آسا کم رمق تر شود، یا قطعه تعویضی به درستی تهیه شود و در مجموعه دکل جایگزین شود تا فرایند ۲۴ ساعته استخراج میعانات گازی با اختلال مواجه نشود. مهندس ، سختیهای زندگی پدرومادرش در زمستانهای سرد روستا را جلوی چشم دارد و گازرسانی به همه محرومان را آرمان شغلی اش تعریف کرده است.
سال ۱۴۰۱ است و حوادثی در تهران رخ می دهد، وقتی برای جراحی همسرش به تهران می آید با صحنهها و شعارهای عجیب و غریب مواجه میشود. دخترش که تعجب پدر را میبیند دفاع تندی از شعار زن،زندگی، آزادی میکند و ذهن مهندس پر از تشویش و سوال میشود. در دو هفته تعطیلی کار، سایتها را زیر و رو میکند، وقت مشاوره میگیرد، دوست و همکلاسی قدیمی اش، که روحانی یک مسجد است، را پیدا میکند تا درباره مساله اش گفت و گو کند. اما پیشنهادهای آنها را دقیق نمیداند. این طوری راه به جایی نمیبرد. شب جمعه، تنهایی راهی شاهچراغ میشود و ساعتی خلوت میکند. سرانجام گره کار را پیدا میکند:
«دخترش را با خود به عسلویه ببرد. »
مهندس «راوی»میشود. یک سفر خانوادگی دو نفره و پرمحبت آغاز میشود. دختر که با بی میلی و دلی پرسوال و به اکراه پای در این سفر میگذارد با صحنههای عجیبی مواجه میشود که تاکنون ندیده است. پدر پابه پای دختر، روایتگر پیشرفت صنعتی ایران میشود. گوشه ای از مخاطرات و زحمات را به تصویر میکشد، ماجرای آتش سوزی دکل در سال ۹۸ را توضیح میدهد و...
عاقبت این روایت، دختر و پدر را هم افق کرد. اکنون مهمترین پرسش دختر پس از اینهمه شگفتانه پیشرفتها، از پدر این بود که چرا مرا زودتر به عسلویه نبردید؟
عسلویه یعنی آرمان پدران، گذشت های زندگی مادران، آینده دختران ایران.
روایت پیشرفت ایران اسلامیبه ویژه در عسلویه اینقدر جذابیت دراماتیک ندارد که بشود از آن دهها فیلم و سریال ساخت؟!
دست کم نمیشود یک سریال ۴۰ قسمتی تولید کرد و پیشرفتهای مجاهدانه بزرگ مهندسان و کارگران این سرزمین را به خانههای مردم برد؟!
سهم همه از گرمای زمستان
مرتضی اذانی / خبرنگار تحریریه سلامت خبرگزاری صدا و سیما
اواخر پاییز است و سوسوی سرما از کنار درها و پنجرهها خود را به کانون خانه تحمیل میکند.مثل همیشه ی این ایام، دمای گرمایشی خانه روی درجه نسبتاً زیاد است و لباس ناچیزی بر تن، تازه هر از چندی برای تنظیم دمای محیط در یا پنجره را چند بار باز و بسته میکنیم تا هوا به دمای آسایش بدن برسد...
خجالت زده از رفتاری که می دانم الگوی غلطی است. یاد سفر دو روزه به عسلویه می افتم که همراه با تیم رسانهای صدا و سیما مهمان شرکت نفت و گاز پارس بودیم.
یاد اینکه تعداد زیادی از مهندسان ایرانی برای رساندن انرژی گرمابخش گاز به خانههای تک تک ما با چه زحمت، صبر و استقامتی، صدها کیلومتر دور از خانه و خانواده در گرمای طاقت فرسای جنوب کشور، روی سکوهای دریایی محصور از آب، مخاطرات استخراج میعانات سمی و خطرناک گاز ترش را از عمق حدود ۴ هزار متری دریا به جان می خرند و از طریق خط لولههایی به فاصله صد کیلومتر به ساحل می رسانند تا متخصصان دیگری پس از مراحل دشوار و هزینه بر فرآوری میعانات؛ گاز ترش را شیرین سازی کرده و از آن مواد مورد نیاز پتروشیمیها، نفت، بنزین و به ویژه گاز شهری تولید و از طریق دو رینگ شبکه سراسری گاز از شرق و غرب کشور به همه نقاط کشور گاز رسانی کنند.
یاد اینکه با تلاش زیاد غیور مردان شرکت نفت و گاز پارس میزان برداشتمان از میدان گازی مشترک ایران و قطر نه تنها به یک اندازه که کمی هم بیشتر شده اما با این وجود هنوز کشورمان دچار ناترازی است و در فصل سرد سال مجبور به واردات گاز از کشورهای همسایه هستیم تا گاز به هموطنان انتهای شبکه سراسری هم برسد.
حال آنکه خواسته همه دست اندرکاران صنعت نفت و گاز در یک کلام پرهیز از استفاده مسرفانه و صرفه جویی در مصرف انرژی است.
«در خانه اگر کس است یک حرف بس است!»
حرارت وسیله گرمایشی خانه را کم و لباسم را بیشتر میکنم تا ناخواسته زحمت بیشتری به متخصصان کشورم تحمیل نکرده باشم و زمستان را بر دیگر هموطنانم سخت نکنم.